هنر نزد ایرانیان است و بس ندادند شیر ژیان را بکس
این سروده ی فردوسی که سد سینه سخن دارد، دستاویزی شده است در دست ایران ستیزان پشت به میهن کرده تا آن را نشان خودستایی و بگفته ی خودشان «شونیزم» بشمارند و فرهنگ و جهان بینی ایرانی را خوار بدارند. هر شاهنامه شناسِ کار کُشته می داند که روان فردوسی از اینگونه ستایشهای بیمارگونه بیزار است. پیر شهنامه گوی توس که زنده کننده ی شناسه ی ایرانی، و شیرازه بند زبانِ پر توان پارسی است هرگز روان و زبان خود را به اینگونه ستایشهای زیانبار نیالوده است. شهنامه گویی که توس، سردار بزرگ ایرانی، فرزندِ شاه «نوذر» و نوه ی «منوچهر» را « کم خرد » و بی بهره از« فره ایزدی» می شمارد، و «پیران» سردار سپاهِ توران، و دستور و دستیار افراسیاب را به «خردمندی» و «دادگری» می ستاید، نمی تواند خامه ی ایرانساز خود را به اینگونه پلشتی های نا بخردانه بیالاید.
آنان که شیوه ی سخن پردازی فردوسی را می شناسند و بیخ و بن زبان پارسی را می دانند ، بخوبی آگاهند که واژه ی « بس» هرگز بچم: « همین و دیگر هیچ» بکار نرفته است . در جستجوی آرش این واژه به فرهنگنامه های کلان نگاه می کنیم:
فرهنگ لغت عمید:
بس – «پهلوی vas »بسیار، افزون، و نیز به معنی کافی و تمام، و کلمه ی امر یعنی بس کن، باز ایست، دست بردارد
بسا: بس، بسیار، ای بس، جه بسا
لغت نامه دهخدا
بس : پهلوی ، وس . پارسی باستان ، وسئی ، وسی . و رجوع کنید به اسفا؛ فهرست لغات پارسی نو. (حاشیۀ برهان قاطع، چ معین ) بمعنی بسیار باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (دِمزن ) (غیاث ). بسی . افزون . فراوان . (ناظم الاطباء) (دِمزن ). بسیار که لفظهای دیگرش بسا و بسی است . (فرهنگ نظام ). مخفف بسیار است . || به مجاز، چندان . زمان دراز. روزگار طولانی . مدت کافی . بقدر کفایت . به مقدار لازم . مدتی از زمان . هیچ .
رودکی :
نباشد زین زمانه « بس» شگفتی اگر بر ما ببارد آذرخشا.
رودکی .
«بس» عزیزم بس گرامی سال و ماه اندر این خانه بسان نوبیوک .
رودکی :
نباشد «بس» عجب از بختم ار عود شود در دست من مانند خنجک .
ابوالمؤید.
درد گرفت و «بس» ثفل از زیر او بیرون آمد. (ترجمه ٔ تفسیر طبری ).
روستایی زمین چو کرد شیار گشت عاجز که بود «بس» ناهار. (ناهار=گرسنه)
دقیقی :
دلبرا دو رخ تو «بس» خوب است از چه با یار کارگست کنی
به روشنی دانسته می شود که فردوسی می گوید ایرانیان نیز مانند همه ی دیگر مردم جهان باندازه ی بسنده از هنر برخورارند.
این بخش از فرهنگستان جهانی کورش بزرگ به هنر های ایرانی مانند: غالی بافی – هنرهای دستی- نگارگری – سفالگری، هنرهای زیبا، سینما، خُنیاگری، دست افشانی(رقص)، پارجه بافی و جز اینها خواهد پرداخت.
کار گزاران فرهنگستان جهانی کورش بزرگ، همه ی هنرمندان و کارشناسان در رشته های گوناگون هنر را به همکاری در این کاروان بزرگ فرهنگی فرا می خواند. به این جنبش بزرگ فرهنگی بپیوندید و زمینه را برای فراپویی هنر در آن نیابوم هنر پرور فراهم بیاورید.