*** جانور درنده ***

«دکتر دانیال دانا»

درنده ی جنگل تا گرسنه نباشد، جانداری جنبنده را نمیدرد. پیشوای دریده ی بدکیش، به گواهی ی تاریخ، هر ناباوری را دریده و میدرد. انگیزه ی پیدا و پنهان درشی چنین ددمنشانه، جز اینست که شکار را با خدای ساختگی اش ناسازگار میبیند؟ بنابراین بدکیش و جانور درنده توفیری در سرشت باهم ندارند، مگر یک نکته و آن اینکه جانور شهری سیر هم که باشد، میدرد – ولی جانور جنگل تا گرسته نباشد، نمیدرد. چگونه میتوان میان این دو پدیده ی درنده، کم زیانتر را برگزید؟ کم و بیش یکدهم شهروندان گریزان از خانه ی نیمه ویرانمان، در هراس از همین درندگی، خانه را پشت سر نهاده اند. روسهای سرخی که در هراس از بند هفت قانون جزای ژوزف چوگاشویلی (استالین)، کیف زندانشان همیشه نزدیک درب خانه شان آماده بود، گزینگویه ای شنیدنی داشتند که میگفت:

от сумы и от тюрьмы не зарекайся

“فراموش نکن هرکه هستی و در هر جایگاهی که باشی، میتوانی روزی سر از گولاگ درآوری.”

کیش بربری نه تنها با آزادی ی اندیشه ستیزیده، که به گواهی ی تاریخ با هرگونه نوگرایی و نوشدگی سر جنگ داشته – این کارنامه ی شوم در تاریخ 1400 ساله ی ایرانمان به زبانی ساده میگوید:

“دربانان دوزخ، دستاری به سر و ردایی بر دوش دارند و روز و شب نوشته ای را زمزمه میکنند که اهرمن به دستشان داده – آنان سرپیچی از دین را “بیماری” خوانده و همآنگونه که همتایانشان در سده های تاریکی (قرون وسطی) با سوزاندن دگراندیش به درمان وی پرداخته اند تا دوزخ این جهانی را پیش پیش نشانان دهند، اینان نیز آرزومندند ایران را به آتش کشند تا همه دوزخ را با چشم خود ببینند. همین چند هفته پیش، زنده یاد دکتر فرشید هکی را تکه تکه نکردند و جان پاره پاره اش را نسوزاندند؟

پاسخی بگذارید

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: