پیمان نامه ی ننگین گلستان
یکی از بد شگون ترین رُخدادها در کارنامه ی ایران
«هومر آبرامیان»
« آنچه با شاه اسماعیل اول در سلسله صفویه شروع و با قتل آقا محمد خان قاجار به پایان رسید دوران رویارویی مردانه ی جنگ آوران و جنگ های شوالیه ها بود. از زمان فتحعلیشاه قاجار شوالیه ها از صحنه خارج و به جای آنها بساط شترنج بمیان آمد.
آقا محمد خان آخرین نفر از گروه شوالیه های قرن هجدهم بود، ولی جانشین او از یک طرف بعلت خصوصیات و شخصیت خودش و از طرف دیگر بعلت تغییر شرایط، نا چار شد ( یا او را ناچار کردند) که سلاح و خفتان شوالیه ها را به کناری بگذارد و پای میز شترنج بنشیند.
قدرت های فعال در منطقه، نخست عده یی را انتخاب و به آنها چند حرکت ( فقط چند حرکت) از مُهره های شترنج را آموختند تا باورشان بشود که شترنج می دانند، سپس به اعتبار این گروه که عمدتاً قصد خیانت به خود و مملکت را نداشتند، ولی مقامِ مُشیر و مشاور پیدا کرده بودند، سران مملکت را بر نَطع شترنج نشاندند و وادارشان کردند تا در صحنه یی که نمی شناختند، و نبردی که برایش آماده نبودند، و فوت و فن هایی که نیاموخته بودند بازی کنند و به سهولت مات بشوند!. مات بشوند تا هرچه را که دارند ببازند، حتی احترامِ ملت خود را، که باخت آنها را در این بازی اجباری نه به حساب سادگی، بلکه به عهده ی خیانت و ضعف و حقارت آنها می گذاشت.
مهم نبود که این بازیکنانِ محکوم به شکست چقدر از شکست های خود درس عبرت گرفته و راه موفقیت را
بیاموزند، چونکه به نسبت تجربه و آگاهی آنها بازی پیچیده و پیچیده تر می شد، دیگر تعداد مهره ها به 32 و خانه های جدول به 64 محدود نمی شد، بلکه آنقدر که لازم بود تعداد مُهره ها بیشتر و خانه ها زیادتر و بازی غامض تر می گردید تا هیچ شانسی برای مات نشدن باقی نماند!. بُردن پیشکش!
هیچ نویسنده و محقق و تاریخ دانی هم قلم بدست نگرفت که بجای تحقیر و توهین به سران و سردَمداران خود، مسایل ایران در دو قرن گذشته را از این زاویه بنگرد و رموز این ترفند ها را برملا کند و بگوید که غالب سران و رجال ایران در این دوره حساس نه خائن بودند و نه قصد خیانت به خود و ناموس و مملکت خود را داشتند ، بلکه نیروهای بسیار برتر از آنها، آنها را مجبور به نوعی بازی کرد که نه آن را می شناختند و نه از شرکت در آن چاره یی داشتند و نه هم کوچکترین شانس بردن برای آنها وجود داشت.
استادان شترنجِ استعمار تا آن هنگام و پس از آن هم تعداد زیادی از کشورها و ملت های بزرگ تر و قوی تر از ایران را پای میز شترنج مات کرده و هستی و قومیّت و ملیّت و زبان و هویّت آنها را گرفته بودند، و بی اطلاع از آنچه که در دنیا می گذشت اقلیت کوچکی از سر باختگان و اکثریت بزرگی از ساده لوحان مملکت ایران نه تنها برای استادان دست می زدند، بلکه سعی می کردند که گناه نا آگاهی شترنج بازان ایرانی را با بوق و کرنا به خیانت و ضعف تعبیر کرده و بروی خود نیاورند که اگر ایران مانند ده ها کشور دیگر، که بعضاً خود از استادان شترنج بودند بکلی مات نشده و نطع شترنجش از تمام ُمهره ها خالی نگردیده بود، از یک طرف مرهون موقعیت جغرافیایی و درس هایی بود که از تاریخ گرفته، و از طرف دیگر درایت بازی کنانش که سعی می کردند اولاً بازی را برای استفاده از زمان طولانی کنند . ثانیاً پای دیگر استادان شترنج باز حاظر در محل را به بازی بکشانند و به این وسیله بازی را یکجا به حریف نبازند . و در این رهگذر کسانی که مردانه و استادانه ایستادند تا طرف را به مرز « شه مات » بکشانند قیمت آن را به قیمت خون خود پرداختند. ( برای نمونه قائم مقام فراهانی و میرزا تقی خان امیرکبیر)
سد ها سال جنگ و ستیز با ازبک ها در شمال، و ترک ها در غرب، و سرداران و عشایر در داخل کشور، از یک سو مجالی برای امنیت و آسایش که لازمۀ توسعۀ فرهنگ و بر قراری تمدن و نیروی سازنده و آینده نگر است باقی نگذاشت و از سوی دیگر سد نفوذ نا پذیر امپراتوری عثمانی در غرب – برای چند قرن – ارتباط سیاسی و اجتماعی ایران را با کشورهای متحول اروپا خاصه در دوران انقلاب صنعتی بکلی قطع کرده بود . در نتیجه در روزی که دامنه ی انفجارهای مستعمراتی از دروازه های جنوب و شمال به ایران کشیده شد ، سلاطین و رجال مملکت با همان سادگی و ساده دلی که لازمه ی شرایط و مختصات قومی و موقعیت زمانی و جغرافیایی و اجتماعی آن مقطع زمانی بود با حریفانی روبرو شدند که نه تنها در متن انقلاب های اجتماعی و سیاسی و علمی و صنعتی پرورش یافته بودند بلکه حدود دویست سال آموزش و تجربه استعماری خوب می دانستند که با مقاماتی چنین ساده و ساده دل چه بایست کرد .
آنها در ابتدا در نقش دوست و مشاور و خیر خواه در آستان شاهان و رجال ایران ظاهر و بزودی مورد اعتماد قرار گرفتند، که اعتماد به دوست و خیرخواهی های او بخشی از سنت ها و مکارم اخلاقی ایرانیان است . به محض اینکه درها بروی آنها باز و حرفها در حضور آنها باز گو شد و در امور داخلی و خارجی مورد مشورت قرار گرفتند، اطلاعات خود را بکار بردند تا در مردم روح تحقیر و بی اعتمادی و اهانت نسبت به شاهان و رجال خود را بوجود آوردند. و هنگامی که اطمینان یافتند که از سُنّت های ملی و تقوا و فضیلت و مَکارم اخلاقی اثری بر جای نمانده است آنگاه به نمایش شلاق ها خود پرداختند و در موقع خود این شلاق ها را به همراه فشار افکار عمومی، که حالا دیگر برای شاه و رجال خود احترام و اعتباری قائل نبود بکار بردند تا آنها را به هر کاری که می خواستند وابدارند . از سُنت پیشکشی که سابقه اش به دوران پیش از اعراب می رسد، استفاده کرده و با ادب و آداب پیشکش هایی به مقامات دادند تا بلافاصله با بوق و کرنا آن را به اسم رشوه به خورد مردم کوچه و بازار بدهند . جالب اینکه سعی کردند تمام این هزینه ها را هم با ایجاد مراکز اقتصادی و تجارتی از خود آن محل
تامین و چنانچه کمبودی هم وجود داشت از کیسه پر فتوت و تمام نا شدنی هندوستان پرداخت کنند.
آنها در هرسی یا چهل سال قسمتی از اسناد محرمانه خود را منتشر و با این کار که ظاهرا نوعی ساده لوحی سیاسی بنظر می رسد عوامل سیاسی جدید را از قدرت بازیهای شگرف و مانورهای سیاسی خود مرعوب کرده و نشان می دهند که آنقدر به خود اطمینان دارند که از افشای پاره یی مدارک ذره ای باک ندارند ، چون ترفندهای سیاسی بعد از آن مدت چنان با شرایط روز تغییر و تحول می یابد که دام ها فریب باز هم به سادگی کار خود رامی کند و کارگردانان ساده دل تازه رسیده هم که عموماً وقت مطالعه در بطن حوادث گذشته را نداشته اند بسوی آنها کشیده می شوند و بازیهای قدیم در فرم های جدید همچنان ادامه می یابد. ( حسن برمک – ایران حلقه مفقوده – چاپ نیویرک – سال 1368)
پیش زمینه های فروپویی
آقا محمد خان قاجار پس از سرکوب مردم جنوب و کشتار دَدمنشانه ی مردم کرمان، برای سرکوبی آراگلی خان (فرمانروای گرجستان) به آن سرزمین لشکر کشید. آراگلی خان به تفلیس گریخت. آقا محمد خان در پی او به تفلیس تاخت. آراگلی خان همراه با خانواده و بستگانش از تفلیس به گرجستان باختری رفت. آقا محمد خان تفلیس را گشود و رفتار دَدمنشانه یی را که در کرمان از خود نشان داده بود در تفلیس دوباره از سرگرفت، فرمان داد چشمان مردم را از چشمخانه در آوردند، به زنان و دخترانشان دستیازی کردند و تا توانستند کُشتند و سوختند و ویران کردند و نغمه ی شادمانی را از آن سرزمین برداشتند، شمار بزرگی از کیش بانان مسیحی را در رود (کورش) خفه کردند و پنج هزار تن از مردم گرجستان را به اسیری بردند و شهر را به آتش کشیدند و همه جا را به ویرانی نشاندند.
برخورد رود کوروش و رود آراگوی در گرجستان. شمار بزرگی از مردم ، بویژه کیشبانان مسیحی
به فرمان آقا محمد خان قاجار در این رود کشته شدند.
فتحعلی شاه قاجار
پس از درگذشت آن خونریز بزرگ، برادر زاده اش خان باباخان در سال 1176 خورشیدی (2356 شاهنشاهی
برابر 1797 زایشی) بر جای او نشست و خود را با نام پدر بزرگش فتحعلی نامید و تا سال 1213 (2393 شاهنشاهی برابر 1834 زایشی) نزدیک به سی وهفت سال با بدترین شیوه برایران فرمان راند و سرانجام در سن 68 سالگی در اسپهان درگذشت.
« دروان سلطنت فتحعلی شاه در ایران با آغاز حکومت ناپلئون در فرانسه مواجه شد و فتحعلی شاه نیز برای جنگ با روس ها، که از اواخر سلطنت کاترین کبیر دست اندازی به قفقاز و نواحی شمال ایران را آغاز کرده بودند، دست دوستی به سوی ناپلئون دراز کرد. دوره ی او ل جنگ های ایران و روس در زمان سلطنت فتحعلی شاه در سال 1803 میلادی به دنبال صدور فرمان انضمام گرجستان به خاک روسیه از طرف تزار الکساندر اول آغاز شد. نیروهای روسی بدنبال این فرمان به تصرف گرجستان اکتفا نکرده و به پیشروی خود به سمت جنوب ادامه دادند. فتحعلی شاه ولیعهد خود عباس میرزا را مأمور دفع حمله ی روسها کرد و عباس میرزا طی دو سال اول جنگ موفق شد روس ها را وادار به عقب نشینی کند و گرفتاری روس ها در جنگ با ناپلئون آن ها را از ادامه عملیات تهاجمی علیه ایران باز داشت، ولی پس از عقب نشینی در این جنگ، روس ها به حمله ی بزرگ و تازه یی علیه ایران دست زده و بخش اعظم متصرفات ایران را از قفقاز اشغال کردندو فتحعلی شاه در این زمان نه فقط پشتیبانی ناپلئون را از دست داده بود ، بلکه از طرف انگلیسی ها نیز که در جنگ با ناپلئون متحد روسیه شده بودند، تحت فشار قرار گرفت و سر انجام با امضای یک قرار داد که در اواخر اکتبر سال 1813 در قریه ی گلستان واقع در قراباغ قفقاز امضا شده و به همین جهت به عهدنامه ی گلستان شهرت یافته است، دربند و باکو و قراباغ و شیروان و قسمتی از طالش از خاک ایران منتزع و ضمیمه ی خاک روسیه شدو ایران از دعاوی خود بر گرجستان و داغستان نیز صرفنظرکرد.
دوره ی دوم جنگ های ایران و روس در سال 1826 بدون اعلام قبلی آغاز شد. در اوائل این جنگ پیروزی با ایرانی ها بود قسمت اعظم سرزمین هایی که به موجب عهد نامه ی گلستان به روس ها واگذار شده بود از آنها باز پس گرفته شد، ولی از سال 1827 روس ها با اعزام نیروهای مجهز و تازه نفس به میدان جنگ دست به حمله زدند . نیروهای روس در اکتبر سال 1827 از رود ارس گذشتند و پیش از فرا رسیدن زمستان تبریز را به تصرف خود در آوردند . در اوائل سال 1828 نیروهای روسی پیشروی به سمت شرق را آغاز کردند و تا پایان ماه ژانویه پس از تصرف طالش و اردبیل به قریه ترکمن چای در چهل کیلومتری میانه رسیدند. فتحعلی شاه یکبار دیگر تحت فشار انگلیسی ها به مصالحه با روس ها تن در داد و این بار به موجب قراردادی که روز دهم فوریه سال 1928 در قریه ترکمن چای به امضا رسید ، ایران علاوه بر ایالاتی که به موجب عهد نامه ی گلستان از دست داده بود ، تمام سرزمینهای آنسوی رود ارس ، یعنی ایالات نخجوان و ایروان و قراباغ و قسمتی از طالش را از دست داد.
دوران سلطنت 38 ساله ی فتحعلی شاه ، علاوه بر شکست های سیاسی و از دست دادن تمام متصرفات ایران در قفقاز ، یکی از فاسدترین دوران های حکومت قاجاریه بود. فتحعلی شاه یک بیمار جنسی و به غایت شهوت ران بود، که در مدت عمر خود قریب به هزار زن اختیار نمود و از آنان صاحب فرزندان متعددی شد. در میان فرزندان فتحعلی شاه لایق ترین آنها عباس میرزا ولیعهد بود ، که قبل از مرگ فتحعلی شاه درگذشت و چون به موجب عهد نامه ی ترکمن چای سلطنت در خانواده ی او موروثی شده بود، مقام ولایتعهدی به پسر ارشد عباس میرزا ، محمد میرزا تفویض شد. ( محمود طلوعی – دانشنامه تاریخ، رویه های 632 و 633 )
فتحعلیشاه قاجار
«… همزمان با روی کار آمدن فتحعلی شاه، میان دو کشور انگلیس و فرانسه بر سر گسترش دامنه ی بهره کشی از ایران نبردهای پنهان و آشکار در میان بود، هر دو کشور کوشش همه سویه یی را پی گرفته بودند که خود را به کانون فرمانروایی ایران نزدیک کنند، دولت انگلیس که در ترفند بازیهای سیاسی بسیار توانا تر از فرانسه بود، هماورد زورمند خود را از میدان بیرون کرد تا خود بی هیچ هماوردی در ایران به تاخت و تاز پردازد. فتحعلی شاه فرمان داد هر جا فرانسه یی ها به خاک ایران پا بگذارند دستگیر و زندانی شوند!..
در پاییز 1170 ( 1800 میلادی) سرجان ملکم یکی از کهنه کارترین شترنگ بازان سیاسی انگلیس به بوشهر آمد و یک کانون بازرگانی در بوشهر بنیاد گذاشت( درست به همان شیوه یی که کمپانی هند خاوری را در هندوستان بنیاد گذاشتند و آن سرزمین فراخدامن رایکسره در کام خود فرو بردند) . لُرد کرزن در جایی نوشته است: ایجاد یک تجارت مصنوعی، بدنبال آن حقوق سیاسی و ادعاهای دیگر بوجود خواهد آمد!.
چگونگی نفوذ مستعمراتی شاهد آن است که کشورهای استعماری غالباً کار خود را با ایجاد تجارتخانه ها و دفاتر تجارتی در ممالک مورد نظر شروع می کنند. که بدنیال آن طبعاً حفاظت و امنیت تُجار و کالا و راههای تجارتی و پول در گردش مطرح می گردد که این کار جز با اعزام قوای تأمینیه میسر نمی شود.
این نیروی امنیتی کوچک در زمان کوتاهی تبدیل به یک پلیس و قشون تمام عیار می گردد که آماده درهم کوبیدن قوای محلی و تصرف نظامی مملکت مهماندار است. صحت این رویه برای اولین بار در هندوستان آزمایش شد تا جایکه این مملکت وسیع و غنی خود بصورت بزرگترین مکتب و مرکز تعلیم این شیوه در آمد. ( حسن برمک، ایران حلقه مفقوده، رویه 15)
« دریاهای شمالی و جنوبی ایران که زمانی وسیله ی امنیت و حفاظت ایران بود، در این زمان اسباب ضعف و وسیله خطرناکی برای این کشور شده است. چنانچه در بحر خزر فرمانروایان مسکو و در خلیج فارس بریتانیای کبیر اسباب مزاحمت شده و صادرات و واردات نیز به دست روس و انگلیس افتاده است. ( محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم)
«… در ژانویه سال 1801 میلادی پیمان نامه ی سیاسی و بازرگانی میان دو کشور ایران و انگلیس بسته شد و فتحعلی شاه فرمان داد که در کران تا کران کشور با کارگزاران دولت انگلیس همکاریهای شایسته بجا آورند و از آمدن بازرگانان فرانسه یی به خاک ایران بویژه به بخش های جنوبی و بندرها و آبخوست های شاخاب پارس جلوگیری کنند.»
ایران در میان چرخ دنده های انگلیس- فرانسه- روسیه
در شهریور ماه سال 1181 (سپتامبر 1802) روسیه به گرجستان لشکر کشید. در آن روزها فتحعلی شاه قاجار سخت گرفتار کشتن فرزندان نادر بود، به فرمان او همه ی فرزندان نادر شاه افشار را از خراسان (مشهد) به تهران آوردند و همه را کور کردند و سر بریدند یا بر دار کشیدند. در گیرودار کشتن بازماندگان نادر، به فتحعلیشاه آگاهی رسید که روس ها گرجستان و گنجه و ارمنستان را گرفته اند… در سال 1183 ( 1804 زایشی) آتش جنگ میان دو کشور ایران و روس بر افروخته شد. عباس میرزا پسر و جانشین فتحعلی شاه با سپاهی کارآمد به رویارویی روس ها شتافت و در نزدیکی ایروان با سپاه روس رو در رو شد.
فتحعلی شاه که نیروی خود را برای پایداری در برابر ارتش روس بسنده نمی دید، از دولت انگلیس درخواست یاری نمود. دولت انگلیس در برابر یاری رسانی به ایران، واگذاری آبخوست هرمز را از او خواست، فتحعلیشاه به این درخواست تن نداد و بی نگر به پیمانی که پیش تر با انگلیس بسته بود به فرانسه روی آورد و
از ناپلئون خواست که ارتش فرانسه سپاهیان ایران را آموزش رزمی دهد و به جنگ ابزاری های نوین آراسته کند.
محمد رضا خان قزوینی[نماینده ی ایران]، با ارمغان هایی به ارزش 500 هزار تومان، به دیدار ناپلئون شتافت و پس از دادن برتریهای فراوان به ناپلئون، در اردیبهشت ماه سال 1186 (می1807) یک پیمان نامه ی پدافندی بنام (فینکنشتاین Treaty of Finckenstein) در پانزده ماده میان دو دولت ایران و فرانسه بسته شد.
پیمان نامه ی فینکنشتاین:
« چون در این اوان سعادت نشان و زمان میمنت اقران، خدیو فلک جاه، سلطنت دستگاه، امپراطور ممالک فرانسه و پادشاه ایطالیا بنای اتحاد و اُلفت با اعلیحضرت قدر قدرت، قضا بسطت، خورشید آیت، شاهنشاه صاحبقران، خسرو گیتی ستان، پادشاه انجم سپاه و آفتاب علم، وارث تختگاه کسری و جم، فرمانفرمای ممالک فسیحه المسالک ایران عجم، السلطان ابن السلطان ابن السلطان و الخاقان ابن الخاقان ابن الخاقان ابوالمظفر فتحعلی شاه قاجار- خلٌدالله ملکه و سلطانه!- گذاشته به جهت تشیید مبانی الفت و وفاق دولتین علیٌتین و تجدید عهد مودٌت و اتٌفاق سلطنتین بهیتین از دو جانب با رخصت کامله تعیین رخصت گذار فرموده، از طرف جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا وزیر اعظم و کاتب سرٌ ایمپراطوری، صاحب کلک همایون اشرف نشان های دولت مسیو هوگ برنار ماره نام مأمور گردیده بنای عهد و شرط با بنده آستان فلک بنیان پادشاهی و چاکر دیرین سپهر اشتباه شاهنشاهی، سفیر دولت جاوید قرار أبد قرین میرزا محمٌدرضا وزیر دارالسلطنه قزوین گذاشته به مقتضای صلاح دولتین علیٌتین با یکدیگر مکالمه و مجاهده نموده اند.
میرزا محمدرضا قزوینی فرستاده ی ایرانی، در دیدار با ناپلئون بناپارت در کاخ فینکشتاین. بیست و هفتم آوریل 1807 زایشی، برابر با ششم اردیبهشت 1186 خورشیدی
قرار شرح مسطور ذیل مواد مرقومه را بنا گذاری نموده که من بعد اولیای دو دولت کبری و امنای دو سلطنت عظمی رضانامه آنها را قلمی و به مهر همایون مزین ساخته تسلیم یکدیگر نمایند:
ماده اول- آن که، فیمابین اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه ملک بارگاه ایران و جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا صلح مؤیٌد بوده، من بعد با یکدیگر شرایط اُلفت و وداد و مراسم محبت و اتحاد را مرعی فرموده همواره بین الدولتین علیٌتین کمال وفاق بوده باشد.
ماده دویٌم- آن که، جناب امپراطور اعظم به مقتضای مراسم دوستی و موافقت با دولت علیٌه ایران متعهد و کفیل گردیده که من بعد أحدی رخنه در خاک ایران ننماید و چنانچه أحدی خواسته باشد که بعد از این دخل در خاک ممالک ایران نماید، جناب امپراطور اعظم با پادشاه سپهر تختگاه ایران کمال موافقت به عمل آورده، به دفع دشمن پرداخته، حراست ممالک مزبوره را نمایند و به هیچ وجه خودداری نکنند.
ماده سوٌم- آن که، جناب امپراطور اعظم ادای شهادت نمود که مملکت گرجستان ملک حلال موروثی اعلیحضرت پادشاه ایران می باشد و حقیقت مطلب بر جناب امپراطور مشخص و معلوم است.
ماده چهارم- آن که، جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا در خصوص اخراج نمودن طایفه روسیه از مُلک گُرجستان و تمامی خاک ایران به زور پادشاهانه خود لازم و قرارداد فرمودند که طایفه مزبوره را جبراً و قهراً از جمیع خاک ایران اخراج نموده و بالکلیه ترک حدود کشور ایران نمایند و چنانچه با روسیه بنای عهد صلح نمایند، این شروط از جمله شروط عهدنامه ایشان قرارداده، به طریق امور دولت خود در این خصوص کوتاهی ننمایند و کمال تعهد در باب این مطلب فرموده بر ذمٌت همٌت عالی خود واجب و لازم ساختند.
ماده پنجم- آن که، از طرف قرین الشرف جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا یک نفر سفیر معتبر رخصت گذار معیٌن آمده، در آستان فلک بنیان اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه جم جاه ایران اقامت نموده، به خدمت گذاری و صلاح اندیشی دولتین علیٌتین قیام و اقدام نماید.
ماده ششم- آن که، هرگاه رأی بیضاضیای جهان آرای اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران اقتضا فرماید که عساکر پیاده و توپچی را به رسم و ضابطه فرنگ تعلیم و مهیٌا نماید و بعضی قلعه ها به ضابطه قلعه فرنگ بنا گذارد، جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا بنابراین مطلب توپ سفریه و تفنگ حربیٌه، و از هر قدر ضرور و لازم بوده باشد، به صوب ایران ارسال و قیمت آن را از قیمت فرنگستان به سر کار جناب امپراطور اعظم داده می شود.
ماده هفتم- آن که، از دولت علیٌه ایران هرگاه خواهش نمایند که به طریق قلعه های فرنگ قلعه ساخته باشند و توپخانه به قاعده فرنگ ترتیب و عساکر پادشاه با ضابطه فرنگ تعلیم نماید، هرقدر توپچی و مهندس و تعلیم چی لازم بوده و ضرور شود جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا متعهد گردید که ارسال صوب ایران نماید که در آن جا ترسیم قلعه و ترتیب توپخانه و تعلیم عساکر پیاده نمایند.
ماده هشتم- آن که، بنابر موافقت این دو دولت بهیٌه، از جانب شوکت جوانب اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه جم جاه ممالک ایران از هر جهت قطع مکاتبه و مراسله با قرال انگلیس گردیده، از جانب دولت علیٌه ایران متعهد شوند که بنای خصومت با ایشان گذاشته، به جهت دفع آنها عساکر روانه نمایند و بنابراین مطلب ایلچی سرکار شوکتمدار پادشاهی که به جانب هند و انگلیس رفته به ارجاع و احضار او امر فرمایند و از جانب انگلیس و کمپانی آنچه بالیوز و وکلای قرال انگلیس در سواحل بنادر عجم و ولایات ایران اقامت نموده باشند آنها را مطرود و اموال و امتعه انگلیس ضبط شده، تجارت ایشان را برٌاً و بحراً از جانب ایران مقطوع نمایند و فرمان قضا جریان پادشاهی در این خصوص از مصدر عزٌ و شأن صادر گردد و در اثنای این مخاصمه از طرف انگلیس به جهت سفارت یا بهانه دیگر، هر گونه سفیری که به جانب آستان فلک بنیان پادشاهی عزیمت نمایند ایشان را مطرود و مردود نموده راه ندهند.
ماده نهم- آن که، هرگاه فی المستقبل روسیه و انگلیس با هم اتفاق نموده به جانب دولتین علیٌتین فرانسه و ایران عزیمت و حرکت نمایند، این دو دولت نیز باتفاق یکدیگر به دفع آنها اقدام نموده از روی موافقت و اتحاد به مخاصمه و محاربه و مجادله آنها پردازند و چنانچه بنای سفر و حرکت نمایند اولیای دولتین علیٌتین فرانسه و ایران یکدیگر را خبر نموده، به دفع آنها اقدام نموده و آنچه در ماده سابقه مرقوم شده از ضبط مال و امتعه ایشان به طرق مشروح در ماده فوق عمل نمایند و در موافقت و اعانت یکدیگر به هیچ وجه من الوجوه کوتاهی و اهمال و مساهله و امهال جایز و روا ندارند.
ماده دهم- آن که، اعلیحضرت پادشاه سپهر بارگاه ایران موافقت و مطابقت فرموده از صوب افغان و قندهار و آن حدود تجهیز سپاه و تهیه جنود فرموده، در وقتی که مشخص شود و معین گردد به جهت تسخیر و تصرف ممالک هندوستان متصرفی انگلیس عساکر و جنود منصوره پادشاهی را مأمور و ارسال فرمایند و ولایات متصرفی انگلیس را ضبط و تسخیر نمایند.
ماده یازدهم- آن که، هرگاه کشتی فرانسه از صوب بنادر مملکت ایران ظهور و عبور نماید و بعضی تدارکات و جزئیات و برخی اشیاء و ضروریات برای آنها درکار باشد و لازم گردد اهالی بنادر به ایشان محبت و معاونت نمایند و در تدارک آنها لوازم دوستی را به عمل آورده اعانت نمایند.
ماده دوازدهم- آن که، جناب امپراطور اعظم خواهش می نمایند که من بعد هرگاه به جانب هندوستان به جهت دفع انگلیس فرستادن لشکر ضرور شود و اقتضا نماید که از جانب خشکی سپاهی به جهت هندوستان ارسال نمایند، اعلیحضرت پادشاه ایران اذن و اجازت به ایشان عطا فرمایند که از راه و هر طرف که رأی جهان آرای شاهنشاهی اقتضا نماید به آنها رخصت داده روانه هند شوند و سپاه ایران نیز با ایشان موافقت نموده، بالاتفاق عزیمت تسخیر هندوستان نمایند و من بعد هر وقت که این اراده و عزیمت را داشته باشند موقوف است بر آنکه مجدداً با اولیای دولت علیٌه ایران در این خصوص اظهار نموده، چنانچه رأی عالم آرای پادشاهی اقتضا فرماید و رخصت عبور به ایشان بدهند، عهدنامه مجددی در این خصوص فیمابین دولتین علیٌتین ایران و فرانسه قلمی داده عبور فرانسه و کمیت لشکر آنها را که چقدر بوده باشند و اینکه ذخایر و ضروریات ایشان در کدام راه و کدام منزل باید تدارک شود و چقدر سپاه ایران همراه بوده باشند، همگی را قرارداد نموده به اذن و رخصت شاهنشاهی عهد و شروط علاحده شود کمترین بنده درگاه جسارت به تعهد این مطلب ننموده، مجدداً موقوف است به عرض اولیای دولت قاهره و اذن شاهنشاه عالمیان پناه.
ماده سیزدهم- آن که، هرگاه به جهت کشتیهای فرانسه در حین عبور از بنادر ایران بعضی از اشیا و ذخایر ضرور شود، اهالی بنادر به قیمت فروخته تنخواه از فرانسه بازیافت دارند و همچنین هرگاه در عبور سپاه ایشان از راه خشکی ذخیره و بعضی اشیاء ضرور شود به نحوی که در ماده سابقه قلمی شده ذخیره و آنچه به عساکر آنها ضرور شود، اهالی ایران به ایشان فروخته از قرار قیمت ایران تنخواه بازیافت نمایند.
ماده چهاردهم- آن که، شروطی که در ماده دوازدهم مرقوم شده مختصٌ دولت فرانسه بوده، با دولت روس و انگلیس به هیچ وجه من الوجوه شروط مزبوره قرار داده نشود و از هیچ سمت به ایشان راه عبور و مرور ندهند.
ماده پانزدهم- آن که، به جهت آمد و رفت تجار بنا بر انتفاع دولتین و امور متعلقه به تجارت در دارالسلطنه طهران به خاکپای مبارک اعلیحضرت پادشاهی عرض شده، قراردادی به جهت امور مزبور گذاشته شود و عهدنامه مجددی در این خصوص مرقوم فرمایند. ماده شانزدهم- آن که، إن شاءالله تعالی این عهدنامه در دارالسلطنه طهران بعد از چهار ماه از این تاریخ تبدیل شده، رضانامه به مهر مبارک اعلیحضرت قدر قدرت شاهنشاهی مزیٌن شده، تسلیم اولیای دولت فرانسه و به مهر جناب امپراطوری رضانامه ایشان تسلیم اولیای دولت علیٌه ایران شود.
تحریراً در اردوی جناب امپراطوری در فین کنشتین به تاریخ بیست و پنجم شهر صفرالمظفر سنه یک هزار و دویست و بیست و دو هجری.
****
برابر این پیمان، دو کشور ایران و فرانسه در برابر دولت انگلیس همازور شدند. ایران پذیرفت تا ارتش فرانسه را برای یورش به هند یاری برساند و دولت فرانسه نیز پیمان بست که ایران را برای باز پس گیری سرزمین های از دست رفته از سوی روسیه، یاری دهد. ژنرال گاردان با شماری از افسران ارتش فرانسه به سوی ایران آمدند تا سپاه ایران را برای جنگ با روسها و یورش به هندوستان آموزش دهند.
کلود ماتیو، کنت دو گاردان پیش از انقلاب در ارتش فرانسه درجه سروانی داشت، در سال 1792 بپاس دلیری
و کاردانی به درجه سرتیپی فرازآمد و در سال 1805 آجودان ناپلئون بناپارت شد.در سال 1807 برای
اجرای پیمان نامه ی فینکنشتاین از سوی ناپلئون به ایران آمد.
جنگ فرانسه و روسیه و پیایندهای آن برای ایران
ژنرال گاردان هنوز در راه بود که میان نیروهای فرانسه و روس آتش جنگ افروخته شد، این نبرد که بنام ایلو در تاریخ جنگهای جهان شناخته می شود، برای هیچیک از دو سوی نبرد پیروزی چشمگیری نداشت، ولی زمینه سازش و همازوری میان دو هماورد دیرین را برای رویارویی با دشمن همبهر که انگلستان بود فراهم آورد.
در خرداد ماه سال ۱۱۸۶ (ژوئن ۱۸۰۷) میان ناپلئون بناپارت و امپراتور روسیه در جایی بنام (تیلسیت Tilsit) پیمانی بسته شد که به همین نام شناخته می شود . در این پیمان همه ی پای بندی های فرانسه در پیمانی که پیش تر با ایران بسته بود نا دیده گرفته شد تا جوانان ایرانی هرگز بر پیمان بیگانگان دل نبندند.
برابر[ پیمان تیلسیت Treaties of Tilsit] ایران نه تنها نمی توانست از یارمندی ارتش فرانسه بهره گیرد، ونکه فرانسه می بایست به سود روسیه و به دشمنی با ایران به میدان کارزار در آید!. پیمان شکنی ناپلئون را می توان یکی از انگیزه های شکست ایران در برابر ارتش روسیه و از دست رفتن بخش هایی از ایران مانند جمهوری آذربایجان کنونی – گرجستان و ارمنستان شمرد.
برابر پیمان نامه ی تیلسیت دولت های فرانسه و روسیه برای لشکر کشی به هند از راه ایران همازور شدند تا هندوستان را از کام دولت انگلیس بیرون کشند. کرانه های رود ولگا برای سازماندهی این نیروی دوگانه بر گزیده شد. ناپلئون وارون پیمانی که در فینکنشتاین با ایران بسته بود، با خرسندی پذیرفت که سرزمین های گرفته شده ی ایران همچنان در دست روس ها بمانند! و فتحعلی شاه به پشتوانه ی این پیمان بود که فرمان داد انگلیس ها را از ایران بیرون بیاندازند! اینک ایران در برابر سه ابر نیروی روزگار تنهامانده بود!
نا گفته پیدا است که اینهمه نا مردمی از سوی فتحعلیشاه پذیرفتنی نبود.. می بایست راه دیگری بر می گزید، نخستین بایستگی این بود که ژنرال گاردان و دیگر افسران ارتش فرانسه را از ایران بیرون بیاندازد، و چنین کرد.
اینک یگانه امید فتحعلی شاه بازگشت به پیوندهای دوستانه با انگلستان بود. در همین هنگام سرهارفورد جونز
به نمایندگی از سوی پادشاه انگلیس به ایران آمد تا پل های شکسته را بازسازی کند.
دیدار ناپلئون بناپارت در تیلسیت با امپراتور روسیه
یک مدال ساخت فرانسه که امپراتوری روسیه و فرانسه را پس از پیمان تیلسیت در آغوش یکدگر نشان می دهد
جونز در روزگار زندیه نماینده ی کمپانی هند خاوری در بصره بود، زبان پارسی را بسیار خوب می دانست . میرزا بزرگ فراهانی را ازپیش میشناخت و با او پیوندهای بسیار دوستانه داشت. چندی هم کنسول انگلیس در بغداد بود. کوشش پیگیر او در بازسازی پلهای دوستی میان ایران وانگلیس ببار نشست و در روز بیست و یکم اسفند ماه سال 1187 برابر دوازدهم ماه مارس 1809 ترسایی پیمان نامه ی دیگری بنام مُجمَل میان دو کشور ایران و انگلستان بسته شد.
برابراین پیمان دولت بریتاینا فرمانروایی ایران را بر سراسر شاخاب پارس پذیرفت. از آن پس کشتی های بازرگانی یا رزمی انگلیس تنها از بخش هایی از آب های ایران می توانستند رفت و آمد کنند که دولت ایران پیشاپیش پروانه ی چنین کاری را به آنها داده باشد. برابر بند پنجم این پیمان، اگر ناوگان دریایی انگلیس از کرانه های هندوستان به بحرالعجم! در نوشتار انگلیسی: (Persian Gulf ) برسند و پیش از دریافت پروانه به آبخوست خارک یا هر جای دیگری از کرانه های دریای اُمان پیاده شده باشند به هیچ روی نباید که از آن سرزمین ها بهره کشی کنند.
سر هاروارد جونز
این پیمان، با برون مایه یی فریبنده و درونمایه یی که هیچ سودی برای ایران نداشت، پای انگلستان را دوباره به میهن ما گشود.
سرهارفورد جونز در دربار فتحعلی شاه
«جیمز موریه James Justinian Morier » یکی دیگر از فرستادگان دولت بریتانیا، پیروزی درخشان جونز در دستیابی به «آماج بزرگ» را میستاید و یاد آور میشود که این کامیابی دیپلماتیک هنگامی انجام گرفت که دولت فرانسه پیش تر در ایران رخنه کرده و نماینده ی بریتانیا (سر جان ملکم) را از ایران بیرون انداخته بود.
در روند گفتگوها میان سرهاروارد جونز با میرزا شفیع مازندرانی بر سریک بند نا روشن از پیمان نامه بگو مگو پیش آمد و میرزا شفیع مازندرانی آرامش خود را از دست داد و به نماینده ی انگلیس پرخاش کرد. جونز در یاد داشت های خود این رُخداد را چنین گزارش کرده است:
«اکنون به سرعت به صحنههایی میرسیم که بدون شک خواننده را شگفت زده میسازد زیرا تا جایی که من خبر دارم، هرگز چیزی شبیه به آن در تاریخ دیپلماسی و سیاست خارجی رُخ نداده است!. این عهدنامه و جریانات مربوط به آن اکنون یک مورد تاریخی محسوب میشود و میرزا شفیع هم از دنیا رفته پس این داستان اکنون میتواند گفته شود! بحث مختصری درگرفت که مسلماً جای آن نبود و من میل داشتم هرچه زودتر، آن را ختم کنم که ناگهان به طور غیر منتظره و شاید خیلی خوشبختانه برای من، او [میرزا شفیع] کنترل خود را از دست داد و گفت: آیا شما به اینجا آمدهاید که سر ما کلاه بگذارید؟
از جایم بلند شده به صدراعظم پیر گفتم: تو پیرمرد خرفت کله خراب چطور جرات میکنی چنین سخنی به من بگویی که نماینده پادشاه انگلستان هستم؟ اگر به خاطر احترامی که برای سرورت شاه ایران قائل هستم نبود، مغزت را از سرت بیرون می ریختم البته اگر داشته باشی! و برای اینکه رفتارم با گفتارم متناسب باشد او را با مقداری خشونت به طرف دیواری که پشت سرش بود هُل دادم و لگدی به شمعها زدم و در تاریکی از اتاق خارج شدم و بدون اینکه هیچ یک از ایرانیان جرات کند جلوی مرا بگیرد سوار اسبم شدم و به اقامتگاهم بر گشتم.
این پیشامد زمینه ی فروتر نشینی نمایندگان ایران را در برابر نمایندگان انگلیس فراهم آورد و به فرجامی بسیار تیره انجامید… [سر گور اوزلی Sir Gore Ousele] نماینده ی انگلیس در ایران، افسران انگلیسی را از سپاه عباس میرزا فرا خواند و آنان را از ارتش ایران کنار گذاشت و هرگونه همکاری رزمی با ایران را از میان برداشت.
میرزا محمد شفیع مازندارنی، نخست وزیر فتحعلی شاه قاجار، پیش تر یکی از پیشکاران نادر شاه افشار بود، او با رخنه ی انگلیس در ایران به هیچ روی سرسازگاری نداشت و همواره می کوشید تا جایی که در توان دارد از گسترش دامنه ی رخنه ی انگلیس در ایران جلوگیرد ولی در چنین سامه های بدهنجار، با گستاخی نماینده انگلیس روبرو شد و بازی را به انگلیس باخت .
سرگور اوزلی، بازرگان – دیپلمات – زبانشناس بریتانیایی و نخستین سفیر بریتانیا در ایران بود. گلستان سعدی زیر نگاه و سرپرستی او در لندن به چاپ رسید، چیر گی او به زبان پارسی به اندازه یی بود که می توانست نوشته های ادبی و سروده های پارسی را بخواند و ارزیابی کند. او می بایست در برابر دستیازیهای روسیه به ایران بگونه یی رفتار می کرد که ایران همواره دیواری باشد میان هندوستان و امپراتوری روسیه، از این رو می بایست راهی برای پایان جنگ می یافت تا جلوی پیشرفت روسیه به سوی ایران را بگیرد، یکی از کسانی که فتحعلی شاه را به پذیرش پیمان نامه گلستان واداشت همین گوراوزلی بود ، او خود در نوشتن پیمان نامه دست داشت.
پیروزی فرانسه در روسیه
تزار روس که در پی زشتکاریهای ناپلئون کمترین بهره از هم پیمانی با او نبرده بود، دوباره به ستیز با ناپلئون برخاست و برخی از بندرهای روسیه را برای بازرگانی انگلیس گشود و بازرگانان فرانسه یی را به بندرهای روسیه راه نداد. فرانسه نیز از یاری رساندن به روسها برای یورش به عثمانی خود داری کرد.
در خرداد ماه سال ۱۱۹۱ (ژوئن ۱۸۱۲)، در پی اولتیماتوم روس به فرانسه، دو باره آتش جنگ میان آن دو کشور بر افروخته شد. ناپلئون با 700 هزار رزمنده به سوی روسیه سپاه کشید. در آذر ماه سال ۱۱۹۱ (دسامبر ۱۸۱۲ میلادی) مسکو بدست ناپلئون افتاد. فردای آن روز روسها مسکو را به آتش کشیدند و بسیاری از سپاهیان ناپلئون را کشتند، ناپلئون مسکو را در آتش واگذاشت و واپس نشست. بسیاری از کارشناسان این رُخداد را آغازِ پایان ناپلئون دانسته اند. روس ها پس از این پیروزی، به سوی اروپای میانی تاختند.
سر گور اوزلی برای فراهم آوردن پایه های آشتی میان ایران و روسیه با فتحعلی شاه و عباس میرزا به گفتگو نشست، عباس میرزا تن به آشتی نداد… در پایانه ی مهرماه سال ۱۱۹۲ (اکتبر ۱۸۱۳) نیروهای روسیه در اصلاندوز به سپاه عباس میرزا یورش بردند و بلندیهای پیرامون اردوگاه او را گرفتند. در این جنگ سپاه ایران به سختی شکست خورد و به سوی تبریز پس نشست، روس ها بخشِ بزرگی از جنگ ابزار سپاهیان ایران را به دست آوردند و با همکاری دولت انگلیس خود را برای واپسین یورش به ارتش فرانسه آماده ساختند. ایران نیز در کار فراهم آوردن ساز و برگ رزمی برای یورش دوباره به ارتش روسیه بود ولی با پا در میانی انگلیس پیمان نامه گلستان آتش جنگ را فرو نشاند.
واتسون تاریخ نگار انگلیسی که زمانی منشی سفارت انگلیس در ایران بود نوشته است:
« بنا به درخواست حاکم گرجستان سر گور اوزلی معاهده صلحی میان طرفین برقرار کرد (اکتبر ۱۸۱۳) که به موجب آن ایالات گرجستان و دربند، بادکوبه و شیروان و شکی، گنجه و قراباغ و مغان و قسمتی از تالش را به روسها واگذار کردند و ایران از هر گونه حقوقی که بر قسمتهای دیگر قفقاز داشت صرف نظر کرده موافقت نمود در دریای خزر ناو جنگی نداشته باشد و روسیه تعهد کرد ولیعهد را برای رسیدن به سلطنت یاری نماید.»
چشم اندازی ازقره باغ که در یک رشته بازیهای شترنگ سیاسی با همکاری دولت بهره کش انگلیس از دامن ایران کنده و به روسیه تزاری واگذار گردید
سر پرسی سایکس نیز نوشته است:
« در ارتباط با صلح گلستان روسیه نمیتوانست به جنگ با ایران ادامه دهد و شاید کمتر از آنچه در عهدنامه گلستان ممکن بود به دست آورد بسازد، اما سفیر انگلیس که خود را بین ایران و روس انداخته بود موجب عهدنامه صلح گردید» و موقعیت روسیه و انگلیس تثبیت شد.
شهرگنجه زادگاه نظامی، سخنپرداز نامی ایران که با همازوری دولت انگلیس و ارتش روسیه از خاک ایران جدا شد
شهر دربند به فرمان غُباد یکم (پدر انوشیروان دادگر) بازسازی شد و انوشیروان با ساختن دژها و باروها دست دشمنان را از آن کوتاه نمود. در بند در کناره دریای خزر و در جنوبی ترین بخش فدراسیون روسیه جا گرفته است.
چشم انداز دل انگیزی از سرزمین قوبا در شمال جمهوری آذربایجان که پیش از ترفند بازیهای روس و انگلیس پاره ای از تن ایران بود
(باکو) یکی از زیباترین شهرهای های جهان که در یک شترنگ سیاسی از دامن ایران پاره شد.
رود (کُر) یا ( کورای) که در پارسی رود کوروش هم گفته می شود از خاور ترکیه سرچشمه می گیرد، از سرزمینهای گرجستان و جمهوری آذربایجان از میان رشته کوههای غفغاز می گذرد و پس از پیوستن به رود ارس در بخش تالش گشتاسبی به دریای مازندران می ریزد. آقا محمد خان قاجار این رود زیبا را به خون مردم گرجستان و کیشبانان مسیحی آنها آغشته نمود
و فتحعلی شاه آن را از دامن ایران جدا کرد و به روسیه بخشید.
نمایی از شهر زیبای( شکی) که با کار و کوشش ایرانیان ساخته شد و با دست انگلیس و روس از دامن مام میهن جدا گردید
عباس میرزا فرمانده سپاه ایران، به هنگام باز دید از سربازان ایرانی
پیمان نامه ی گلستان
لکه ننگی که تا جاودان از خاندان ایرانسوز قاجار زدوده نخواهد شد
فصل اول
بعد از این، امور جنگ و عداوت و دشمنی که تا حال در دولتین علیتین روسیه و ایران بود به موجب این عهدنامه الی الابد مقطوع و متروک و مراتب مصالحه اکید و دوستی و وفاق شدید در بین اعلیحضرت قضا قدرت، پادشاه اعظم امپراتور مالک بالاستقلال کل ممالک روسیه و اعلیحضرت خورشید رایت، پادشاه دارا شوکت ممالک ایران و وارث و ولیعهدان عظام و میانه دولتین علیتین ایشان پایدار و مسلوک خواهد بود.
فصل دوم
چون پیشتر به موجب اظهار و گفتگوی طرفین قبول و رضا از جانبین دولتین شده است که مراتب مصالحه در بنای اسطاطوسکوادپریز ندیم یعنی طرفین در هر وضع و حالی که الی قرارداد مصالحه الحالیه بوده است از آن قرار باقی و تمامی الکای ولایات خوانین نشین که تا حال در تحت تصرف هر یک از دولتین بوده کماکان در تحت ضبط و اختیار ایشان بماند، لهذا در بین دولتین علیتین روسیه و ایران به موجب خط مرقومه ذیل سنور و سرحدات مستقر تعیین گردیده از ابتدای اراضی آدینه بازار به خط مستقیم از راه صحرای مغان تا به معبر یدٌی بلوک رود ارس و از بالای کنار رود ارس تا ایصال و الحاق رودخانه کپنک چای به پشت کوه مقری و از آن جا خط حدود سامان ولایات قراباغ و نخجوان از بالای کوههای آلداگوز به دره لکر میرسد و از آنجا به سرحدات قراباغ و نخجوان و ایروان و نیز رسدی از سنور گنجه جمع و متصل گردیده، بعد از آن حدود مزبوره که ولایت ایروان و گنجه و هم حدود قزاق و شمس الدین لو را تا به مکان ایشیک میدان مشخص و منفصل میسازد و از ایشیک میدان تا بالای سر کوههای طرف راست طرق و رودخانههای حمزه چمن و از سر کوههای پنبک الی گوشه حدود محال شوره گل و از گوشه شوره گل از بالای کوه برفدار آلداگوز گذشته از سر حد محال شوره گل و میانه حدود قریه سدره وارنیک به رودخانه آرپه چای ملحق و متصل شده معلوم و مشخص میگردد و چون ولایات خوانین نشین طالش در هنگام عداوت و دشمنی دست به دست افتاده، لهذا به جهت زیاده صدق و راستی حدود ولایات طالش مزبوره را از جانب انزلی و اردبیل بعد از تصدیق این صلحنامه از پادشاهان عظام، معتمدان و مهندسان مأمور که به موجب قبول و وفاق یکدیگر و به معرفت سرداران جانبین، جبال و رودخانهها و دریاچه و امکنه و مزارع طرفین تفصیلاً تجدید و تمیز و تشخیص میسازند آن را نیز معلوم و تعیین ساخته آنچه در تحریر این صلحنامه در دست و در تحت تصرف جانبین باشد معلوم نموده، آن وقت خط حدود ولایت طالش نیز بر اسطاطوسکوادپریز ندیم مستقر و معین ساخته هر یک از طرفین آنچه در تصرف دارد بر سر آن باقی خواهد ماند و همچنین در سرحدات مزبوره فوق اگر چیزی از خط طرفین بیرون باشد معتمدان و مهندسان مأموره طرفین هر یک طرف موافق بیرون باشد معتمدان و مهندسان مأموره طرفین هر یک طرف موافق اسطاطوسکوادپریز ندیم رضا خواهد داد.
فصل سوم
اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه اعظم مالک بالاستقلال کل ممالک ایران به جهت ثبوت دوستی و وفاقی که به اعلیحضرت خورشید رتبت، امپراتور کل ممالک روسیه دارند به این صلحنامه به عوض خود و ولیعهدان عظام تخت شاهانه ایران ولایات قراباغ و گنجه که اکنون موسوم به الیزابتپول است و الکای خوانین نشین شکی، شیروان، قوبٌه، دربند، بادکوبه و هر جا از ولایات طالش را با خاکی که الآن در تحت تصرف دولت روسیه است و تمامی داغستان، گرجستان، محال شوره گل، آچوق باش، کورنه، مینگرلی، آبخازی و تمامی الکا و اراضی که در میانه قفقازیه و سرحدات معینه الحاله بوده و نیز آنچه از اراضی دریای قفقازیه الی کنار دریای خزر متصل است مخصوص و متعلق به ممالک آمپیریه روسیه میداند.
فصل چهارم
اعلیحضرت خورشید رایت، امپراتور قدر قدرت، پادشاه اعظم ممالک ایران به جهت اثبات این معنی که بنابر همجواریت طالب و راغب است که در ممالک شاهانه ایران مراتب استقلال و اختیار پادشاهی را در بنای اکید مشاهده و ملاحظه نمایند، لهذا از خود و از عوض ولیعهدان عظام اقرار مینمایند که هر یک از فرزندان عظام ایشان که به ولیعهدی دولت ایران تعیین میگردد هر گاه محتاج به اعانت و امدادی از دولت روسیه باشد مضایقه ننماید، تا از خارج کسی نتواند دخل در مملکت ایران نماید و به امداد و اعانت روس دولت ایران مستقر و محکم گردد، و اگر در سر امور داخله مملکت ایران فیمابین شاهزادگان مناقشتی دولت روس را در آن میانه کاری نیست، تا پادشاه وقت خواهش نماید.
فصل پنجم
کشتیهای دولت روسیه که برای معاملات بر روی دریای خزر تردد مینمایند به دستور سابق مأذون خواهند بود که به سواحل و بنادر جانب ایران عازم و نزدیک شوند و زمان طوفان و شکست کشتی از طرف ایران اعانت و یاری دوستانه نسبت به آنها بشود. کشتیهای جانب ایران هم به دستور سابق مأذون خواهند بود که برای معامله روانه سواحل روسیه شوند و به همین نحو در هنگام شکست و طوفان از جانب روسیه اعانت و یاری دوستانه درباره ایشان معمول گردد. کشتیهای عسکریه جنگی روسیه به طریقی که در زمان دوستی و یا در هر وقت کشتیهای جنگی دولت روسیه با علم و بیدق در دریای خزر بودهاند حال نیز محض دوستی اذن داده میشود که به دستور سابق معمول گردد و احدی از دولتهای دیگر سوای دولت روس کشتیهای جنگی در دریای خزر نداشته باشد.
فصل ششم
تمام اسرایی که در جنگها گرفته شدهاند یا اینکه به اهالی طرفین اسیر شده از کریستیان و یا هر مذهب دیگر باشند میباید الی وعده سه ماه هلالی بعد از تصدیق و خط گذاردن در این عهدنامه از طرفین مرخص و رد گردیده هر یک از جانبین خرج و مایحتاج به اسرای مزبوره داده به قرا کلیسا رسانند و وکلای سر حدات طرفین به موجب نشر اعلامی که در خصوص فرستادن آنها به جای معین به یکدیگر مینمایند اسرای جانبین را باز دریافت خواهند کرد و آنان که به سبب تقصیر یا خواهش خود از مملکتین فرار نمودهاند، اذن به آن کسانی که به رضا و رغبت خود اراده آمدن داشته باشند داده شود که به وطن خود مراجعت نمایند، و هر کس از هر قومی چه اسیر و چه فراری که نخواسته باشد بیاید کسی را با او کاری نیست و عفو و تقصیرات از طرفین نسبت به فراریان اعطا خواهد شد.
فصل هفتم
علاوه از قرار و اظهار مزبوره بالا رأی بیضا ضیای اعلیحضرت کیوان رفعت، امپراتور اعظم روسیه و اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه اعظم ممالک ایران قرار یافته که ایلچیان معتمد طرفین که هنگام لزوم مأمور و روانه دارالسلطنه جانبین میشوند بر وفق لیاقت رتبه امور، کلیه مرجوعه ایشان را حاصل و پرداخت و سجل نمایند و به دستور سابق وکلایی که از دولتین، بخصوص حمایت ارباب معاملات در بلاد مناسبه طرفین تعیین و تمکین گردیده زیاده از ده نفر عمله نخواهند داشت و ایشان به اعزاز شایسته مورد مراعات گردیده و به احوال ایشان هیچ گونه زحمت نرسیده، بل زحمتی که به رعایای طرفین عاید گردد و به موجب عرض و اظهار وکلای مزبوره رضای ستمدیدگان جانبین داده شود.
فصل هشتم
در باب آمد و شد قوافل و ارباب معاملات در میان ممالک دولتین علیتیٌن اذن داده میشود که هر کس از اهالی تجٌار بخصوص به ثبوت اینکه دوست رعایا و ارباب معاملات متعلقه به دولت بهیه روسیه و یا تجار متعلق به دولت علیٌه ایران میباشند، از دولت خود یا از سر حدداران تذکره و یا کاغذ راه در دست داشته باشند، از طریق بحر و بر به جانب ممالک این دو دولت بدون تشویش آیند و هر کس هرقدر خواهد ساکن و متوقف گشته به امور معامله و تجارت اشتغال نمایند، و زمان مراجعت آنها به اوطان خود از دولتین مانع ایشان نشوند. آنچه مال و تنخواه از امکنه ممالک روسیه به ولایات ایران و نیز از طرف ایران به ممالک روسیه برند و به معرض بیع رسانند و یا معاوضه با مال و اشیاء دیگر نمایند، اگر در میان ارباب معاملات طرفین بخصوص طلب و غیره شکوه و ادعایی باشد به موجب عادت مألوفه به نزد وکلای طرفین یا اگر وکیل نباشد نزد حاکم آنجا رفته امور خود را عرض و اظهار سازد تا ایشان از روی صداقت، مراتب ادعای آنها را مشخص و معلوم کرده، خود و یا به معرفت دیگران قطع و فصل کار را ساخته نگذارند تعرٌض و زحمتی به ارباب معاملات عاید بشود.
در باب تجٌار طرف ممالک روسیه که وارد ممالک ایران میشوند مأذون خواهند بود که اگر با اموال و تنخواه خودشان به جانب ممالک پادشاهانه دیگر که دوست ایران میباشند بروند از طرف دولت ایران بی مضایقه تذکرات راه به ایشان بدهند و همچنین از طرف دولت روس در ماده تجارت اهالی دولت ایران که از خاک ممالک روسیه به جانب سایر ممالک پادشاهانه که دوست دولت روسیه باشند میروند، معمول خواهد شد.
وقتی که از رعایای دولت روسیه در زمان توقف و تجارت در ممالک ایران فوت شده باشد اموال و املاک او در ایران بماند چون مایعرف او از مال رعایای دولت دوست است، لهذا میباید اموال مفوت به موجب قبض الوصول شرعی رد و تسلیم ورثه مفوت گردد و نیز اذن خواهد داد که املاک مفوت را اقوام او بفروشند، چنانکه که این معنی در ممالک روسیه و پادشاهان دیگر دستور و عادت بوده متعلق به هر دولت باشد مضایقه نمینمایند.
فصل نهم
باج و گمرک اموال تجار طرف دولت بهیه روسیه که به بنادر و بلاد ایران میآورند از یک تومان پانصد دینار در یک بلده گرفته از آنجا با اموال مزبوره به هر ولایت ایران بروند چیزی مطالبه نکرده و همچنین از اموالی که از ممالک ایران بیرون میآورند آن قدر گرفته زیاده به عنوان خرج و توجیه و تحمیل و اختراعات چیزی از تجار روسیه با شرٌ و شلتاق مطالبه نشود و به همین نحو در یک بلده باج و گمرک تجٌار ایران که به بنادر و ممالک روسیه میآورند و یا بیرون میبرند به دستور گرفته، اختلافی به هیچ وجه نداشته باشند.
فصل دهم
بعد از نقل اموال تجٌار به بنادر کنار دریا و یا آوردن از راه خشکی به بلاد سرحدات دولتین اذن و اختیار به تجٌار و ارباب معاملات طرفین داده شده که اموال خودشان را فروخته و اموال دیگر خریده و یا معاوضه کرده، دیگر از امنای گمرک و مستاجرین طرفین اذن نخواسته باشند، زیرا که بر ذمٌه امنای گمرک و مستأجرین لازم است که ملاحظه نمایند تا معطٌلی و تأخیر در کار ارباب معاملات وقوع نیافته، باج خزانه را از بایع یا از مبیع (یا از مشتری) هر نوع با هم سازش مینمایند بازیافت دارند.
فصل یازدهم
بعد از تصدیق و خط گذاردن در این شروط نامه، وکلای مختار دولتین علیٌتین بلاتأخیر به اطراف جانبین اعلام و اخبار مینمایند و امر اکید بخصوص بالمرٌه ترک و قطع امور عداوت و دشمنی به هر جا ارسال خواهند کرد. شرط این شروط نامه الحاله که بخصوص استدامت مصالحه دائمه طرفین مستقر و دو قطعه مشروحه با ترجمان خطٌ فارسی مرقوم و محرٌر و از وکلای مختار مأمورین دولتین علیٌتین مزبوره بالتصدیق و با خطٌ و مهر مختم گردیده و مبادله با یکدیگر شده است میبایست از طرف اعلیحضرت خورشید رتبت. پادشاه اعظم، امپراتور اکرم، مالک کل ممالک روسیه و از جانب اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه والا جاه ممالک ایران به امضای خطٌ شریف ایشان تصدیق گردد و چون این صلحنامه مشروحه مصدٌقه میباید از هر دو دولت پایدار به وکلای مختار برسد، لهذا از دولتین علیٌتین در مدت سه ماه هلالی وصول گردد. تحریر آ فی معسکر روسیه در رودخانه زیوه من محال گلستان متعلٌقه قراباغ به تاریخ بیست و نهم شهر شوال المکرم سنه یک هزار و دویست و هشت هجری نبوی مطابق دوازدهم ماه اکتوبر سنه یک هزار و هشتصد و سیزده عیسوی سمت تحریر رفت.
ز ایران و ز ترک و ز تازیان نژادی پدید آید اندر میان
نه دهگان نه ترک و نه تازی بود سخن ها بکردار بازی بود
فردوسی
بنمایه ها:
ایران و قضیه ایران – لُرد کرزن، لندن ۱۸۹۲
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس – محمود محمود – چاپ اقبال
تاریخ ایران در دوره قاجاریه – گرانت واتسون – رابرت
روابط ایران با دول خارجی – جلیل نائبیان – انتشارات فردابه
تاریخ ایران در دوره قاجاریه – مرضیه جدیدی – ۱۳۸۱
مأموریت ژنرال گاردان در ایران – برگردان عباس اقبال
تاریخ ایران – سایکس سرپرسی
تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره قاجاریه – سعید نفیسی
ناپلئون – برگردان محمد قاضی – تارله
علمای شیعه در دوره قاجار – حامد الگار
دانشنامه تاریخ – محمود طلوعی
دانشنامه ویکی پدیا