مردو آناهید 

شگفتی نیست که انبوهی از مردمان دیدگاهی بسیار تنگ دارند و گمان می برند که جهان ِ هستی، به راستی و درستی، در تنگنای دیدگاه آنها نگاشته شده است. شگفتی هم نیست که دینمداران از کوتاهنگری ی مردم به سود ِ خود بهره برداری می کنند. یعنی جای شگفتی نیست که اندک شماری دروغوند، بر انبوهی فریبخورده، حکم می رانند.

شگفتی در این است که برخی، با داشتن ِ دیدگاهی بس تاریک و تنگ، خود را روشنفکر می پندارند. افزون بر این آنها نابخردی و نادانی ی خود را می فروشند. یعنی جای شگفتی است، که نادان بودن ِ این کسان ابزار ِ مزدوری ی آنها شده است، آنها برای کوراندیشی ی خود، از نادان پروران ِ جهانی، مزد می گیرند.

همه ی این کوراندیشان از گذاری سنگبرداری می کنند که دشمنان ِ ایران، از این راه، آسانتر می توانند ایرانیان را از میهن و فرهنگ ِ ایرانی جدا سازند و آنها را به ارابه ی آرمان ِ خود ببندند. زیرا دشمنان ِ بیگانه نمی توانند، از راه رسانه هایی بسان ِ بی بی سی، آشگارا از ایرانیان، هر چند هم که مسلمان باشند، بخواهند که با سرزمین خودشان دشمنی بورزند.

بیهوده نیست که ناسیونالیست های انگل لیس، آنان که برای میهن ِ خودشان جانفشانی می کنند، پرورندگان و پشتیبانان ِ میهن ستیزان، با روبند ِ جهان وطنی، شده اند.

ناسیونالیست های جهانی، بخشی از رسانه های فریبنده ی خود را به خودفروختگانی می سپارند که آنها به ایدئولوژی ی ایران ستیزی، در پوشش ِ “جهان وطنی”، آلوده باشند. زیرا این کسان، از نادانی، به میهن ستیزی ایمان آورده اند. آنها بر این باورند، که با کینه توزی به میهن و با پشتیبانی از دشمنان ِ ایران، پیوند ِ ایرانیان با زادگاهشان سُست و آنگاه ایران به جهانداران واگذار خواهند شد.

آرمان این کسان همبستگی ی جهانیان در بی وطنی است. سرانجام ِ این آرمان زمانی است که همگان بی چیز و تهیدست بشوند، هیچ کس سرمایه ای نداشته باشد که به سازندگی بپردازد، هیچ کس هم کاری انجام ندهد که سرمایداران از او بهره کشی کنند.

این کسان که بی بوته، بی ریشه و بی وطن هستند، یعنی آنها که با هیچ سرزمینی پیوندی ندارند، خود را “جهان وطنی” می نامند تا زشتی ی دیدگاه ِ خود را، در نگرش ِ مردمان، واژگون نشان بدهند.

برای آسان شدن ِ این جستار، بهتر است که اندکی روند و برآیند ِ کردار ِ این خود ستیزان را مرور کنیم تا شاید به تاریک اندیشی ی هر نمونه از این کسان پی ببریم.

سخن از کردار ِ کسانی است که به ایدئولوژی ی سوسیالیسم ایمان دارند. بسان ِ توده ای، فدایی، توفانی و از این نمونه  پیروان که بیشتر ِ آنها با درون مایه ی سوسیالیسم بیگانه اند ولی بنده وار نمازگذار ِ پیامبران سوسیالیسم هستند. آنها، بدون ریسمان و بدونِ چوب ِ ساربانی هم، دانسته در سوی مردابی گام می گذارند که هنوز هم آن را نمی شناسند و ندانسته آن زهر را آب ِ زندگانی می پندارند.

در گذشته ی نزدیک دیده ایم که اینگونه پیروان در پندار و تنها به گفتار، برای رسیدن به آزادی، پیکار کرده و برخی هم ناخواسته و ندانسته در این راه جان باخته اند. از آنجا که این روشنفکران، با درون مایه ی آزادی بیگانه بوده اند، آنها دشمنان ِ آزادی را هم نمی شناخته اند.

از این روی آنها به گمان ِ آزادیخواهی از راه بُرد ِ کشورهای سوسیالیست پیروی می کرده اند، از کشورهایی مانند ِ شوروی و چین که آشگارا دشمنان ِ آزادی بوده اند.

در این جا بیشتر سخن از کردار ِ کسانی است که به یک ایدئولوژی آلوده و در بندهای آن گرفتار شده اند. این ایدئولوژی است که بر خرد و بینش ِ این کسان فرمانروایی می کند.

کردار این سوسیالیست ها به دوران ِ سوسیالیستی ی شوروی یا چین بستگی ندارد. این کسان اکنون هم با روپوش ِ دیگری، این ایدئولوژی را، دنبال می کنند. در این جستار اندکی به بازده ی کردار ِ گذشته و کنونی ی این سوسیالیست ها برخورد می کنم.

کرداری که در گماشتگی ی بیگانگان، در زیر پوشش ِ جهان وطنی، یا به نام ِ مبارزه با آمپریالیسم ِ آمریکا، سازمان می یابد و به دشمنی با ایران و فرهنگ ایرانی می انجامد.

شاید این روشنفکران ِ سوسیالیست، در زمانی، از کمبود آزادی رنج می برده اند، از این کمبود، آنها خواهان حکومتی بر پایه ی دیکتاتوری به نام دیکتاتوری ی کارگری شده اند.

پرسش این است: آیا این روشنفکران آزادیخواه بوده اند یا آزادی ستیز؟

این روشنفکران خواهان آن بوده اند که کشور ایران، در زیر احکام دیکتاتوری ی کارگری، بشکند و در سرزمین های سوسیالیستی آمیخته بشود.

پرسش این است: آیا آنها میهن پرور بوده اند یا ایران ستیز؟

این روشنفکران ِ سوسیالیست خواهان آن بوده اند که دارایی، سرمایه و سرمایداری را براندازند و همه ی مردمان با کارگران، برده وار، یکسان بشوند.

پرسش این است: آیا آنها دوستدار ِ بیچارگان و درماندگان بوده اند یا دوستدار ِ بیچارگی و درماندگی؟

برای نمونه:

بالاترین آرمان حزب توده این بوده است که کشور ایران به سرزمین ِ شوروی بپیوندد تا، در پناه آدمکشان ِ استالین، هیچ کارفرمایی، به جز اربابان ِ کارگری، نتواند از بازده ی کار ِ ایرانیان بهره مند شود و هیچ سرمایداری، به جز حزب کومونیست، نتواند به گنج خانه های ایران دستدرازی کند.

توده ای های توده ستیز، تاریک اندیش، کوتاهنگر و بی دانش، از همه بدتر، آنها از خود و با خرد ِ انسان بیگانه بوده اند. از این روی آنها، نمی توانسته اند به روشنی بیندیشند، تنها خواهان آن بوده اند که روشنفکر جلوه کنند. (آنها هنوز هم دارای همان ویژگی های نامبرده هستند با این تفاوت که به زیارت و دستبوس ِ آخوندها هم می روند.)

اربابان ِ سوسیالیسم هم نشانه های روشنفکری را، با درونمایه ی کوراندیشی، برای ساده پنداران بدین گونه نوشته اند: روشنفکر تنها به کارگران و بیچارگان مهر می ورزد، روشنفکر با سرمایداران و کارفرمایان دشمنی می ورزد، روشنفکر به سخنان ِ پیشوایان ِ سوسیالیسم ایمان می آورد، روشنفکر با هر سامانی به جز سوسیالیسم پیکار می کند، روشنفکر همه ی جهان را برای سوسیالیسم می خواهد.

روشن است که سوسیالیسم تنها و تنها در زیر پرچم دیکتاتوری ی کارگری سامان پذیر خواهد بود و تنها راه ِ آزادی ی جهانیان این است که همه به زنجیرهایِ سوسیالیسم بند بشوند.

در نگرش این سوسیالیست ها: میهن پروری نشان ِ گمراهی از راه سوسیالیسم است. کارگران ِ همه ی جهان با یکدیگر برابرند و برزگران هم، در سامان ِ سوسیالیسم، سودآور هستند. دیگر کسان که به خوش زیستن دلبستگی دارند، همگی بورژوا (شهروند) و فرمانبر ِ آمپریالیسم، به سرکردگی ی آمریکا، هستند. نابود کردن ِ بورژوازی (سامان ِ شهروندی) نخستین پیروزی است که هر روشنفکر باید برایِ رسیدن به این میعادگاه بکوشد.

به سخنی کوتاه این ایدئولوژی نمونه ی دیگری از جهادگری و احکام شریعت اسلام است؛ با این تفاوت که جهادگران، در راه الله می کشند، از دیگران می دزدند و برای خود می اندوزند. ولی این روشنفکران، در راه سوسیالیسم، اندوخته ی خویشان را به دشمنان می بخشند. این کسان منش ِ ایرانی را از سروری و از سرافرازی جدا و به بردگی و خواری بند می کنند.

در مردم ِ اسلامزده ی ایران، پذیرفتن ِ احکام سوسیالیسم، برای روشنفکران ِ توده، بسیار آسان بوده است. زیرا شیوه همان شیوه ای است که آنها در درازای 1400 سال از شریعت ِ اسلام می شناخته اند. از این روی آنها توانسته اند، به آسانی، پیامبران ِ سوسیالیسم و کومونیسم را هم در کنار الله و رسولش جایگزین کنند.

می بینیم که، به همین سادگی، روشنفکرانی با ایمان، جدا از خویشتن و بریده از مهر به میهن پروری آفریده شده اند.

همانگونه که در اسلام میهن پروری شرک است؛ در مکتب ِ سوسیالیست های ایرانی هم، مهر ورزیدن به خوش زیستن و پرستاری از میهن، دشمنی با “خلق های” ستمدیده ی جهان شمرده می شود. روشن است در هر گروهی، که دو سه تا سوسیالیست پدیدار بشوند، آن گروه یک خلق به شمار می آید و همه ی خلق ها، به جز کسانی که برای کومونیست ها جان می سپارند، ستمدیده شمرده می شوند.

همانگونه که در اسلام، معیار همبستگی، تنها مسلمان بودن است، نه ارزش های فرهنگی. در اوامر این روشنفکران هم، معیار ِ همبستگی، پسماندگی و نابخردی است، نه خوش زیستی و سازندگی.

در شریعت ِ اسلام همه ی مردمان در عبد ِ الله بودن و در نادان بودن برابر و یکسان هستند. یعنی مردمان در هیچ بودن برابرند. از این روی جهادگران در راه الله می کشند تا همه ی آزادگان در پستی و خواری با مسلمانان برابر بشوند.

در پندار ِ سوسیالیست ها هم، مردمان همه در بی چیز بودن و در کارکردن برابر و یکسان هستند. یعنی مردمان در نداشتن ِ دارایی و در پذیرفتن ِ ننگ برابرند. از این روی آنها با سازندگان و میهن پروران پیکار می کنند که همه ی ایرانیان تهیدست بشوند و برای یک حزب جانفشانی کنند تا چشم ِ آمپریالیسم ِ آمریکا کور بشود.

مسلمانان خود را گوسپندان و فرمانبر ِ خلیفه ی الله می دانند. آنها تا آن اندازه خود را پست می شمارند که یک دیوانه ی نادان را علامه می پندارند. آنها کشور و میهنی که از آن ِ مردم باشد نمی پذیرند. زیرا آنها جهان را تنها و تنها برای بهره برداری به سود اسلام می خواهند.

روشنفکران ِ توده ای هم خود را هموند ِ حزب مقدس ِ کارگری می دانند و کورکورانه از اوامر سرکردگان ِ حزب پیروی می کنند. آنها کشوری را، که مردمش خودآگاه و سرفراز باشند، نمی پذیرند. زیرا آنها جهانیان را تنها و تنها برای کارکردن و بهره گیری در راه سوسیالیسم می پندارند.

با این همه همسویی و همخوانی که این روشنفکران ِ جهان وطنی با مسلمانان دارند، چگونه می توانند به راستی  اسلامزده نباشند یا به درستی برخوردی با زشتی های احکام اسلام داشته باشند. آنها دیوارهای سوسیالیسم را بر ستونهای شریعت اسلام پای نهاده اند.

این است که انگلستان سوسیالیست ها را بیشتر از آخوندها دوست دارد. زیرا آنها هم با میهن پروری می ستیزند و هم آخوندها را برای جهاد با آمپریالیسم آمریکا برمی انگیزند.

درست است که سوسیالیست ها گاهگاهی هم با مسلمانانی درگیر شده اند یا درگیر می شوند. ولی همیشه مسلمانان هستند که با آنها می جنگند نه سوسیالیست ها با مسلمانان. سوسیالیست ها بیشتر با مردمی دشمن هستند که آن مردم به زندگی دلبسته باشند و برآیند ِ کار ِ خودشان را در بازار ِ آزاد بفروشند.

این روشنفکران، با هر نام و هر شیوه ای که تا کنون برخاسته اند، برآیند ِ کردار ِ آنها همیشه دگرسو با میهن پروری و همیشه دشمنی با کشور ایران بوده است. آنها هیچگاه از سربلندی ی ایران سخنی نگفته اند و برای سرافرازی ایران گامی برنداشته اند. ولی برای سرکوب کردن و خوار شمردن ِ ایران و فرهنگ ایران کتابها نوشته اند.

افزون بر این کینه  توزی ها، آنها برای زشت ساختن ِ مردمان و فرهنگ ایران، اسلام و یورش جهادگران را به ایران ستایش می کنند. آنها کشتار ایرانیان و ویران ساختن ِ ایران را نیاز جامعه، در سوی دگرگونی و بهبود، می نگارند.

با این وجود این روشنفکران، در برابر آدمهایی که به زادگاه ِ خود مهر می ورزند، اندکی از فرومایگی ی خود شرمنده می شوند. آنها میهن ستیزی ی را با سخنانی خردسوز می پوشانند و خود را “جهان وطنی” می خوانند.

هیچ مردمی، در هیچ کجای جهان، این کسان را به هموندی و به شهروندی نمی پذیرد. افزون براین در کشورهایی، که در گذشته سوسیالیست بوده اند یا در آنجا که آنها هم اکنون به مزدوری در کار هستند، این خودفروختگان را تبهکارانی سودآور می شمارند.

این روشنفکران، از آن روی، سینه ِ چاک ِ فلسطینی ها شده اند، که نخست شوروی از آنها پشنیبانی کرده است، دیگر این که فلسطینی ها از دیرباز دشمنان ِ ایرانیان بوده اند. ولی همین فلسطینی ها هم، که مسلمان، یعنی بی وطن، هستند، از این کسان بهره برداری ولی آنها را نفرین می کنند. زیرا حزب الله و حماس هم بیشتر پذیرای کسانی هستند که برای آنها جهاد کنند نه آنچه را، که آنها از راه جهاد به چنگ آورده اند، به دیگران ببخشند.

این کسان تا آن اندازه کوراندیش هستند، هنگامی که نمی توانند با هیچ سرزمینی پیوندی داشته باشند، گمان می برند که جهان میهن ِ آنها شده است.

در شورش ِ 57 به روشنی دیده ایم که این روشنفکران از رسانه های انگلیس به ویژه بی بی سی پشنیبانی شده اند. همین روشنفکران ِ توده ستیز، به امید ِ کاسه لیسی، پسماندگی های شریعت اسلام را پنهان داشته یا آنها را برای مردم واژگون نشان داده اند.

برآیند ِ نادانی، اسلامزدگی و دروغوندی و بیگانه پرستی ی این روشنفکران این است که دوباره ایران و ایرانیان در چنگال ِ پست ترین انسان ستیزان گرفتار شده اند.

برخی از این روشنفکران، که زهدفروشان هم آنها را به گماشتگی نپذیرفته اند، از ایران رانده شده و در سایه ی دشمنان ایران پناه آورده اند. آنها پس از نشان دادن کینه  توزی های خود با آزادی ی ایران، به گماشتگی ی انگل لیس ها درآمده اند. (شماری از آنها هم ، در راه ِ بارک حسینک، اسلامفروشی می کنند.)

این خودفروختگان، که آشگارا به مزدوری، برای دشمن ِ دیرینه ی ایرانیان، در کار هستند، چنین وانمود می کنند که آنها با حکومت آخوندها سازگاری ندارند. از آنجا که آخوندها با آزادگان در ستیز هستند پس این برده منش ها خود را در کنار ِ آزادگان می نمایانند. آنها دگرسو با آرمان ِ آزادگان، ایران را برای بهره برداری ی انگلستان و ایرانیان را برای پیروی از انسان ستیزان، یعنی پیروی از والیان ِ اسلام، می پرورانند.

آیا تاکنون دینمداران، به ویژه والیان اسلام، پیوسته از سوی حکومت انگل لیس ها نوازش نشده و شریعتمداران، برای پایداری ی اسلام، چرخهای کشور را به خواست و خواهش ِ انگلستان نگردانده اند؟

آیا در هیچ زمانی سود مردم و کشور ایران با سود انگلستان همدوش و همسو بوده است؟

آیا هیچ زمانی رسانه های بی بی سی گزارشی، که به زیان ِ انگلستان باشد، پخش کرده است؟

آیا انگلستان که به این روشنفکران مزد می دهد برای این نیست که این مزدوران، ندانسته، دیدگاه ِ ایرانیان را در سوی آرمان های انگلستان بگردانند؟

آیا انگلستان که، در سراسر تاریخ، پیوسته نوازشگر و پشتیبان والیان اسلام بوده است، خواهان ِ حکمرانی ی چنین نادان پرورانی ستمگر نیست؟

آیا مردم ایران در چنگال ِ ستمگران ِ اهرمن نژاد، یعنی والیان اسلام گرفتار نیستند؟

آیا جهانداران براین کوشنده نیستند که در همه ی کشورهای مسلمان نشین حکومت اسلامی برگذار بشود؟

هر کس، که از اندکی خرد برخوردار باشد، می تواند دریافت کند که گماشتگان ِ رسانه های بی بی سی مزدورانی هستند که در راه آرمان های انگلستان گام می گذارند.

این کسان، که از شوربختی زادگاه ِ خود را ایران می دانند، به کردار ایران ستیزانی هستند بسیار نادان که سرزمین و آزادی ی مردم ایران را، به سود ِ آزمندانی انسان ستیز، به نابودی می کشانند.

پاسخی بگذارید

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: