مردو آناهید
در جهان امروز دیدگاه کسانی را، از هنگام زادن در تنگنای مکتبی به نام دین، زندانی می سازند، به طوریکه دراین کسان امکان رُشد اندیشه ، فراسوی آن زمینه ی فکری، بسیار نا چیز است. سخن از پیروی بی چون و چرا از رهبر، پیشوا، مرشد یا ایدئولوژی و مکتبی است که این کسان به آن ایمان دارند. البته مفهوم ایمان با باور داشتن گفتاری در مورد پدیده ای برابر نیست. ایمان با ارج نهادن به گفتار خردمندانی که با آگاهی در درون کسی جایگزین می شود و پرورش می یابد یکسان نیست، زیرا که فرد آن گفتار را سنجیده و باور خود ساخته است. همان سان که ساختار جهان بینی خردمندان از ارزشهایی است که او از گفتار دیگران برداشت کرده و دراندیشه ی خود پرورش داده است.
انسانی را که الله از لجن خون خلق می کند تاریک و نابخرد است. بدیهی است که چنین موجودی خود توانایی و حتا اختیار سنجش ارزشها را ندارد و نیاز به رسول الله دارد تا او را به راهی که خالق او می خواهد براند. این است که این کسان باید به احکام و شریعتی که به آنها امر می شود ایمان بیاورند.
برخی از این کسان که ننگ بردگی الله را نمی پذیرند، چون به دیدگاه تنگ ایمان خو گرفته اند، از گسترش نیروی اندیشه ی انسان بی خبرند. آنها برای رهایی از بردگی الله خود را در دام ایدئولوژی دیگری، که پیش نویس شده باشد، گرفتار می کنند. به زبانی دیگر : این کسان به سبب تنگ نگری و ناتوانی خود، به اندیشه و گفتار کسانی دیگر، آزادانه، ایمان می آورند و جهان را با چشمان کسان دیگری می بینند، یعنی پیرو مکتب و مسلک پیشوایی می شوند.
انسان با ایمان به پیروی از ایمانش می اندیشد و نهال خود اندیشی در درون او می خشکد. او به جهان هستی از راه ایمانش می نگرد، دورنمای جهان را تنها در راستای این روزنه می بیند و پدیده های هستی را با معیارهای ایمانش ارزشیابی می کند.او تنها بخشی از هستی را آنهم به کاستی، در این سو و راستا، می بیند ولی از پهنه ی هستی بی خبر می ماند. کسی که برای ارزشیابی پدیده ای از پیشوایی ترازوی سنجش خود را وام گرفته است، سنجشگری است فرمانبردار، نیازی به برانگیختن خرد خود ندارد، او با اندیشه ی خودش پدیده ای را ارزشیابی نمی کند.
از آن روی که هیچ شریعت یا ایدئولوژی هم بدون کاستی وجود ندارد، تا همیشه پاسخگوی نیازهای همگان باشد، این است که پیروان هر ایمان گسترش اندیشه را کفر یا دشمن خود می پندارند. چون هر نوآوری، که زاییده خرد باشد، با ایمان آنها سازگار نیست. انسان با ایمان توانایی آن را ندارد که معیارهای ایمان خود را بسنجد و بدون ایمان، خود را سرگردان و گم گشته می بیند. همه ی تلاش روشنفکر باایمان بر آن است که معیارهای سنجش خود را، که از ایمانش برآمدند، نجات دهد. او انگیزه و آرمانهای خود را، در روند دگرگونی جهان، فراموش می کند یا ندیده می گیرد.
مردمی که بازار سودآور خود را در ناتوانی و نابودی سوداگران دیگر می بینند، کشتار دگراندیشان را نیز با همین میزان می سنجد. هر پدیده ای که به سود آنها بیفزاید نیک و هر چه که از سود آنها بکاهد بد می پندارند. پس جای شگفتی نیست که جهان امروز هم در شناسایی بنیادهای ترور در شریعت اسلام ناتوان مانده است.
کشورهای ” آزاد” یا کشورهای “آزاد انگار وآزادگردان”، به دم بینی، خودبینی، سود جویی و ساده انگاری مردمان ایمان دارند. حکومتهای این کشورها بر آن گمانند که می توانند همگان را از راه سودبخشی به گماشتگی خود برگمارند. این کشورها از پنجره های ایمان خود، به گفتار و رفتار مردمان دیگر می نگرند، هر پدیده و کرداری را تنها در راستای پندار خود بررسی می کنند. آنها از شمشیر اسلام بر ضد سوسیالیسم و کمونیسم استفاده می برند ولی انگیزه ی مجاهدین را با خواسته های خود برابر می پندارند. اکنون که خود را با همان شمشیری که خود تیز کرده اند روبرو می بینند به دنبال دشمنان نادیدنی، که در اصل در ایمان مسلمانان نهفته است، می گردند و برای مبارزه با آنها به پرورش مارهای دیگری در آستین خود می پردازند.
اگر اندکی به بیانیه های مجاهدین اسلامی، در سرزمینهای روسیه، افغانستان، عراق، عربستان و دیگر کشورهای اسلامزده بنگریم می بینیم که فریاد، کردار و خشم مجاهدین در همه جا بر ضد مشرکین و کسانی است که به اسلام ایمان نیاورده اند. با سخنی کوتاه می توان گفت، آنها از اوامر قرآن اطاعت و در اجرای آن اوامر ایمان خود را نشان می دهند. سخن مجاهدین از الله، اسلام ، مسلمان و از کافر و مشرک است و گفتگویی از ملیّت، کشور، فرهنگ، زبان یا انسان و انسانیت نیست. در حالیکه گزارشگران جهان دمکراسی، گفتار مجاهدین را از راه ایمان خود می شنوند. این گزارشگران که مفهوم جهاد در اسلام را نمی فهمند از کشور، حکومت، ملیّت و مردمانی سخن می گویند که از دیدگاه خود می بینند. آیا این کشورها، که با ترور اسلامی درگیر هستند، با همه ی توانایی که ، در بررسی کردار مردمان، دارند از فهم احکام اسلامی و شعارهای مجاهدین ناتوانند؟ یا شیوه ی مجاهد پرور به کردار تروریست ساز، اسلام را در سوی خواسته های خود می دانند؟ آیا این مردمان دموکرات، شعار ” لا اله الا الله” و نقش شمشیر را روی بیرق عربستان نمی بینند؟ آیا نعره ی ” الله اکبر” مجاهدین را هنگام کشتار کودکان و سنگسار زنان نمی شنوند؟
بلی گردانندگان کشورهای ” آزاد” آزادانه می بینند، می شنوند و بررسی می کنند ولی از دیدگاه ایمان خودشان. آنها در سامان شهروندی کشوری دخالت نمی کنند، مگر آنکه با سود یا زیان خودشان برخورد داشته باشد. چون هر کدام از این کشورها، آزادند، جنگ و کشتار دیگران را در ایمان خود آمیخته اند، با ایمان خود برای سودآوری، سرکوب دیگران را خلاف آزادی نمی دانند. اکنون هم این کشورها، انگیزه ی هر کردار نامردمی را، کشتار جمعی مردمان را بدست مجاهدین شهادت طلب، با خواسته های پنهانی خود، که سود پرستی است، برابر می پندارند. آنها ایمان دارند که همه ی پدیده های اجتماعی را می شناسند. آنها هجوم مسلمانان باایمان را، که” جهاد” به امر الله علیه کسانیکه به الله ایمان نیاورده اند است، با پیکار مردمی که برای آزادی یا استقلال تلاش می کنند یکی می پندارند. آنها در ذهن خود تفاوتی بین مفهوم ” لا اله الا الله”( نیست الهی به جز الله) با ایمان به یکتاپرستی نمی بینند. این است که می گویند: هر کس آزاد است به هر چه که می خواهد ایمان داشته باشد. اینکه دراسلام، آزادی ایمان و اندیشه ی دیگری به جز ایمان به اسلام وجود ندارد برای کشورهای” آزاد” و آرزومندان دمکراسی در خور پژوهش و بررسی نیست.
آنها می پندارند که گروهی تندرو برای بیرون راندن ارتش بیگانگان، ازعراق، گروگانها را سر می برند یا برای رسیدن به استقلال در چچین جان کودکان را به آتش می سپارند. آنها نمی توانند درک کنند که هرآنکس به الله ایمان نیاورده کافر و مشرک است و ریختن خون کافرها بخشی از عبادت الله است. آنها نمی دانند که اگر مسلمانان توانایی داشتند همه ی نامسلمانان را گردن می زدند.آنها مفهوم شمشیر اسلام را نمی دانند و آنرا به مسخره می گیرند چون خود را صاحب جنگ افزارهای نیرومند تری می دانند.
روشنفکران به روشنی می بینند که حکومت عربستان و ایران کردار تروریستها را سازمان می دهند. چرا از خود نمی پرسند که آیا عربستان قصد استعمارگری و بهره گیری از مردمان دیگر را دارد؟ آیا حکومت ایران قصد تصاحب اسرائیل را دارد که که جوانان فلستین را برای مردن و کشتن می پروراند؟ البته در اینگونه ستمکاریها همیشه آز و نیاز پول پرستان نهفته است ولی نادانی مجاهدین، که ابزارهای جاندار آنها هستند، به ماهیت اسلام بستگی دارد.
اگر به برخی از منشورهای گروههای آزادی خواه ایرانی بنگریم، می بینیم که بیشتر آنها آرمان خود را بر آزادی برای همه ی دینها، آزادی بیان، آزادی قلم و آزادی در گسترش هراندیشه بنا نهاده اند. این روشنفکران امیدوارند که مردم بتوانند، به کمک آگاهی های خود، نیک و بد را شناسایی کنند و در این پندار هستند که دین پدیده ای شخصی و جدا از حکومت خواهد بود.
اگراندکی به گفتار آنها نگاه کنیم می بینیم که هنوز همه ی خواسته های این آزادی خواهان حتا در زهدان آرزو هم پرورش نیافته اند. برای نمونه: ” آزادی برای همه ی دینها”، آیا همه ی دینها باورهای یکدیگر را تحمل می کنند، آیا دین اسلام هستی دین و یا خدایی را به جز الله می پذیرد، آیا اسلام که بر ما ایرانیان حکم می راند آماده ی کناره گیری از حکومت می شود. “آزادی بیان”، آیا ” بیانی” که برای سرکوبی “آزادی بیان” بلند می شود ” آزاد” است. آیا فتوای فقیه که برای کشتار دگراندیشان صادر می شود یک بیان است یا امر به کشتن آزادی است. ” آزادی قلم”، آیا قلمی که در دروغ و مردم فریبی کوشا است آنهم باید آزاد باشد. آیا در هزار و چهارسد سال گذشته قلمی که قرآن را نقد کند آزادی داشته است. چگونه می توان نرمی گفتار پیروان اسلام را باور کرد که آزادی را تنها برای یک دین (اسلام)، یک خدا( الله)، یک اندیشه( احکام شریعت) سزاوار می دانند. چگونه می توان چنین خودبینی و خود پرستی را در جامعه ی دمکراسی تصور کرد. چگونه می توان با چنین پیروانی هم پیمان شد، پیروانی که در ایمان آنها نیرنگ و دروغ در راه الله ستایش می شود.
تا زمانی که روشنگران، آزادیخواهان و نیکوکاران جهان، به بُن داده ها و پیامدِ نظرگاه اسلامی توجه نکنند و راست منشی را برای برانداختن خودکامی و انحصار طلبی الله به کار نبندند از کشتار غیر مسلمانان بدست مجاهدین مسلمانان کاسته نخواهد شد.