مردو آناهید

گاهی بازیگرانی شوخکار در تماشاخانه رفتاری را بازی می کنند، که مانندی از رفتار ِ خود ِ ما است، و ما بیشتر از دیگران بر آن بازی می خندیم، شاید ما می خواهیم دیگران ندانند که آن بازی آیینه ای از رفتار ماست. بدتر از این هنگامی است که ما به اندک کاستی در رفتار ِ دیگران خُرده می گیریم؛ ولی کاستی ها یا ناهنجاری های درشت را در رفتار و کردار خود نمی بینیم.

برای نشان دادن ِ این پوزخندهای شوم به چند بند از منشور ِ جهانی ی حقوق جانور، که با منشور جهانی حقوق بشر همسان است، اشاره می کنم. این منشور برآیند ِ سدها سال رنج و کوشش بزرگترین خرپروران ِ حقشناس است. آنها این سبزنامه را برای پایان بخشیدن به دوران ِ سرگردانی ی جانوران ِ نااهل (آزاد) و پشتیبانی از حقوق ِ جانوران ِ اهلی (رام شده) آفریده اند.

این منشور از سوی همه ی چارپایان توانمند، چارپایان پشم آور و گوشت پیکر، از سوی همه ی مرغان جشن آرا و ماهیان ِ دریاهای بی کران ستایش و پذیرفته شده است. فرازنامه ی این منشور، حقوقی را، به جانوران می بخشد که آنها بتوانند ویژگی های برخاسته از سرشت و یا دریافته از آموزش را در راه ِ پیشرفت و به سود ِ جهانیان به ارزندگی به کار ببندند.

اکنون تنها به چند بند از منشور ِ حقوق چارپایان اشاره می کنم:

جانوران ِ توانمند همه بی دست زاییده می شوند، همه در پهنه ی دشت ها از چهار پا و از دو چشم و دو گوش برخوردارند. همه ی چارپایان ِ توانمند به نیروی دوندگی و کَشندگی ورزنده هستند و باید با بُردباری و به آرامی با یکدیگر همگام باشند.

این جانوران با هر نژاد، رنگ، موی پوست، سم و دندان، گوشت و شیر، شاخ و پنجه ای که دارند، در سامان ِ جانوری دارای حقوقی برابر هستند و همه ی آنها حق دارند، به زورمندی، ارجمند شمرده بشوند.

همه ی چارپایان حق دارند که از کارآموزی در رشته هایی، که همساز با خریت ِ جانور باشد، برخوردار بشوند. این جانوران چه اسب، چه استر، چه گاو و چه شتر، همه حق دارند که به خریت ِ جانور ایمان بیاورند و عاقلانه، به اندازه ی برابر، افسار ِِ خریت را به گردن نهند.

همه ی چارپایان حق دارند که نیروی خود را با زنجیرهای گران یا بندهای سترگ به چرخهای کارگر پیوند دهند. همه ی چاپایان حق دارند، با شیوه های پزشکی، بدون ِ جفت گیری آبستن بشوند. آنها حق دارند که از آموزش و کار ِ رایگان برخوردار باشند. همه ی چارپایان حق دارند، در پناه ِ خریت ِ جانوری، مانند ِ خر بلند آواز باشند.

چارپایان ِ توانمند، با هر خوی و سرشتی که زاده شده اند ، حق ِ زورآوری ی رایگان در کارهای گران دارند و پس از فرسودگی حق دارند که خود را رایگان از بُرج الحمار به جنت الجماع به زیر اندازند. چارپایان حق دارند که همه با یک چوب رانده بشوند. (چوب ِ شبانی از سوی الخرورُالعظما سیدالانعام برگزیده می شود)

همه چارپایان ِ پشم آور و گوشت پیکر سودآور زاییده شده اند و حق دارند که در دشت های سر سبز بچرند و هر اندازه که بخواهند بر پشم و گوشت خود بیافزایند.

پشم آوران حق دارند که پشم خود را در تابستان بریزند و در زمستان برویانند. همه ی این جانوران حق دارند که در هر کجا و در هر زمان به هر اندازه که خود می دانند، با زبان ِ مادری، بع بع یا مانند بز پهههر پهههر کنند، آنها حق دارند از هر بز یا گوسفند یا از هر گاو و از هر خری، که ولایت ِ خروری دارد، پیروی کنند.

چارپایان ِ پشم آور و گوشتزا از هر نژاد، رنگ، نوا، چربی و پشم با هم برابر هستند و حق دارند که، در جاوید سرایی یکسان (کشتارگاهی یکسان) سر بسپارند. این جانوران همه گوسپند شمرده می شوند و نباید با نامهای نژادپرستانه ای، مانند بز، میش، بزغاله و بره، بر آنها ستم وارد آید. سر سپردن حق ِ مسلم گوسپندان است.

جانوران چه رام شده و چه آزاد ( به زبانی چه اهلی و چه نا اهل) حق ِ داشتن ِ افسار، گردن بند، پوزه بند و بندهای دیگر دارند و نیز حق دارند، جدا از سرشتشان، هر انگیزه و خویی را بپذیرند. این حق در برگیرنده فراگرفتن، به کار بردن و رد کردن ِ انگیزه های بارکشی، جنگآوری، جانفشانی و درندگی هم می باشد. همچنین آزاد هستند که انگیزه های دریافتی را به تنهایی (خرس وار) یا گروهی (کفتار وار) در نخجیرگاه، در کشتزار، در کوهستان، در دشتستان به کار ببرند.

باید اشاره کنم گرچه این منشور بر پایه ی خریت جانوری نوشته شده است ولی، به گفته ی سوسک ِ نوبل نشان و کبرا پونز گزند، با منشور حقوق بشر هیچ گونه ناسازگاری ندارد. زیرا درونمایه ی آن از منشور جهانی حقوق بشر برداشت شده است.

از آنجا که برخی از آدمهای خردجیب از هر شاخی، که در جیبشان بگذارند، خشنود می شوند و خود را بزرگ می پندارند. این است که آنها، از بندهای سُست و بی  مایه ی منشور جهانی حقوق بشر، بر خود می بالند و در پیوند با این منشور، در برده منشی و با کوتاهنگری، خود را آزاد و خردمند می شمارند و بار ِ سنگین ِ بردگی را می پذیرند.

بی گمان بیشترین کسان، به ویژه آنانکه سزای آخوندها را به امام زمان واگذار کرده اند، آنها همسان بودن ِ منشور حقوق جانور را با منشور حقوق بشر باور نمی کنند. پس ناچارم که اندکی به برخی از بندهای شیرین ِ منشور جهانی حقوق بشر اشاره کنم.

ماده ۱ از منشور جهانی حقوق بشر (برگردان از آلمانی)

>>  همه ی آدمها آزاد و به ارجمندی با حقوق یکسان زاییده شده اند. همه به خرد و وجدان آراسته هستند و بایست با منشی برادرانه با یکدیگر برخورد کنند.<<

این ماده بهترین و زیباترین بندی از این منشور است که به جز شیره ای تلخ، در درون ِ پوسته ای شیرین، ندارد. این حقوقدانان، پس از چند هزارسال پیروی از دین های برده ساز و دستکم پس از 200 سال بهره کشی از آدمهای دزدیده شده، در آمریکا، دریافتند که بشر آزاد زاییده شده است. مگر گوسپند و گاو و خر با افسار زاییده می شوند؟

آنها با این همه چشم و گوش هنوز ندیده یا نشنیده اند، که در دین های ابراهیمی، انسان مخلوق ِ خالقی قهار است. این مخلوق ِ “باخرد” عقیده دارد که انسان بنده و نادان زاییده شده است و بدون اوامر خالق به گمراهی کشیده می شود. مخلوق هیچ حقی بر خالق ِ خود ندارد. مسلمانان همه عبد ِ الله هستند و خود را با عبدالله نامگزاری می کنند.

منشور بنویس ها نمی دانند که بیش از دو میلیارد بودایی باور دارند که آنها پست و ناچیز، برای رنج بردن زاییده شده اند و تنها با گدایی و خواری می توانند، در ناچیزی و پوچی، به ارجمندی برسند.

افزون بر این که لُردزاده ها، آقا زاده ها، شاهزاده ها، اربابزاده ها و نیز فرزندان بالا نشین ها هم از حقوقی برابر برخوردار نیستند، آزمندان جهاندار برده داران ِ عرب را بر گورهای نفتی و خاکهای زرین حاکم ساخته اند. نفت آشامان، سران ِ عرب را به دارامندی، به برده سازی و به برده داری می ستایند تا بیشتر و آسانتر بتوانند از حاکمیت ِ توانگران بر ناتوانان سود ببرند.

درست است که، به سخن، هر آمریکایی می تواند به سرکردگی برسد. ولی آن کس به این جایگاه گمارده می شود که جهانداران او را، با ده ها میلیارد دولار چرب کنند که در ناآگاهبود ِ مردم فرو برود. مردمی، که به رسانه های زورمندان بند هستند، نه آزادی دارند و نه آگاهی. (مگر گوسپندان می دانند که آنها برای گوشت و پشم پرورده می شوند؟)

از نابخردی است که بیشترین شمار از مردمان از دروغوندانی خردستیز پیروی می کنند. هر کودکی که اندکی از خردش به زهر شریعت های گوناگون آلوده نشده باشد هرگز یاوه گویی های زهرفروشان ِ روحانی را نمی پذیرد. ولی می بینیم که دانشخوانده هایی گوسپندوار به دور سنگ سیاهی می چرخند، یا کفتاروار مردمان را می کشند و خانه های آنها را ویران می کنند.

افزون بر این می بینیم: بردگانی پست، در سرزمین داریوش، هزارسال پس از مرگ ِ آدمکُشی عرب، خوکوار خودزنی می کنند و در لجن می لوند. با این وجود کوراندیشانی وجود دارند که، از نابخردی، این بند از منشور حقوق بشر را باور می کنند که بشر آزاد است و به خرد آراسته شده. (آیا تاکنون کسی، جانوری را به این نادانی دیده است؟)

آیا زورمندان ِ جهاندار با این همه جنگ ابزارهای که می فروشند و به زور برای مردمانی از خودبیگانه کشور و هویتی دروغین یا جایگاهی ننگین می سازند به وجدان آراسته هستند؟ آیا جهانداران برای آرامش وجدان زخم دیده ی خود برای مردمانی ربیع العرب برپا می کنند تا گماشتگانی جهادگر به حکومت برسند.

آیا از داشتن ِ وجدانی پاک است که جهانداران پسمانده ترین زنان ِ اسلامزده را به نشان ِ نوبل مفت خر می سازند.

آیا یک بن لادن را با هیاهو کشتن و، از هزاران کودک، بنلادن ساختن کرداری است که از وجدان بشر برخاسته است؟

از ویژگی های آدمیان چیزی برجای نمانده است که آن به زهر دروغ و انسان ستیزی آلوده نشده باشد. از شوربختی خرد و وجدان از ویژگی هایی هستند که در تاریکخانه ی شرّ یت (یا خریت های دیگر) سوخته یا به گروگان گرفته شده اند. این است که خوشباوران ِ خوابزده از زهر ِ شیرینی که از منشور حقوق بشر می نوشند و از پاداش های واژگونی که در یافت می کنند خشنود و سرفراز می شوند.

تا کنون در هیچ کشوری هیچ یک از بندهای این منشور به راستی و درستی پیاده نشده است. منشور جهانی حقوق بشر از سوی کشورهای اسلامی رد شده است. زیرا مفتی ها عقیده دارند که مخلوق در برابر خالق تنها وظیفه دارد و بردگان ِ الله به جز بردگی هیچ حقی ندارند.

افزون براین در این منشور که، از زشتی و انسان ستیزی ی دین های برده ساز و خردسوز، هیچ گونه سخنی رانده نشده است، در بند ِ 18 از این منشور حق ِ خردسوزی و برده سازی و برده منشی به بشر داده شده است.

با این وجود، که این منشور تنها یک خیک ِ باد است، سودش ناچیز و زیانش جهانسوز است. زیرا مسلمانان، که درونمایه ی منشور را نپذیرفته اند، بر اجرای بخشی از ماده ی 18ی این منشور پافشاری دارند. زیرا، در کشورهایی که مسلمانان هنوز پُرشمار نیستند، می توانند از تکیه بر این حقوق، احکام جهاد، امر به معروف، نهی از منکر را پیاده کنند.

از سویی مسلمانان خواستار آن هستند که بر پایه ی ماده ی 18 از حقوق بشر از احکام بردگی، که1400 سال کهنه هستند، پیروی کنند و آیین های سربریدن، تازیانه زدن، سنگسار کردن را دستکم برای مسلمانان به کار ببندند.

این است که منشور حقوق بشر، در بند ِ 18، دگرسو با بند ِ یک، بشر را نیازمند به چوبداران ِ خرپرور دانسته است. از این روی به او حق ِ بندگی و حق ِپیروی کردن از اوامر پیشوایان ِ خردسوز داده است. در این ماده حق برده شدن، حق ندانستن، حق کوراندیش بودن، حق انسان ستیزی و کینه ورزی، که بُنمایه ی هر عقیده ای هستند، به بشر داده شده اند.

این است که مسلمانان برای گرفتن و داشتن این پسماندگی ها می خروشند و به همراه ِ خردستیزان در اجرای احکام شریعت اسلام پافشاری دارند. آنها تا کنون بسیاری از این حقوق را با پول های نفت آورده از آزمندان جهاندار خریده اند.

شگفتی در این است که سرداران ِ آمریکا این منشور را گواهی نکرده اند. با این وجود آنها، حسینک وار، درونمایه ی بند ِ 18 را برای مسلمانان، که به کشورهای پیشرفته واریز شده اند، درخواست می کنند. از این که به راستی، بخشی از بند ِ 18 هم با اسلام سازگار نیست، وجدان آزمندان ِ خردستیز نمی رنجد. در بند ِ 18 آمده: پیروان حق دارند از مذهبی بیرون و به مذهب ِ دیگری وارد شوند. یعنی برده بودن که حق بشر است، بشر حق دارد، از یک برده دار بگریزد و به برده دار ِ دیگری پناه ببرد.  دگرسو با این حق: در اسلام سزای مرتد، سزای هر مسلمانی که اندکی به پسماندگی های اسلام پی ببرد، مرگ است.

ماده ی ۱۸ از منشور جهانی حقوق بشر( برگردان فارسی از زبان آلمانی):

< هر کس حق داشتن آزادی در اندیشه، وجدان و مذهب را دارد، این حق در برگیرنده ی آزادی در پذیرفتن هر مذهب یا بینش دیگری هم می  باشد، همچنین آزاد است که، مذهب یا بینش خود را، به تنهایی یا همراه با دیگران، همگانی یا تنهایی، از راه آموزش، کردار، عبادت و انجام آئین های مذهبی بنمایاند>.

در این بند تا آن اندازه ستم پذیری، ستمورزی و ناسازگاری وجود دارد که درونمایه ی منشور سُست و بی مایه شده است. اگر واژگان دوپهلو و آرایشی را از این بند ِ منشور بیرون بریزیم به سادگی روشن می شود که منشور نویسان حق نادان بودن به انسان داده اند. انسان حق دارد که به دروغ ها یا به پندارهای پسماندگان ِ چند هزار سال پیش ایمان بیاورد.

پس کسانی حق دارند، پندارهای پوسیده ای را، به نام آزادی در داشتن ِ عقیده و مذهب، به مردم فرو و به ویژه کودکان را به برده منشی بپرورانند. هیچ مذهبی نمی تواند، بدون خشم و گسترش ِ ترس، نگرش ِ مردمی را به سوی پستی، زشتی و تبهکاری برگرداند. هیچ مذهبی وجود ندارد که از بروز و پرواز اندیشه های آزاد پیشگیری نکند. پیروان ِ هر مذهب در کوراندیشی و برای بردگی پرورده می شوند. آنها تنها از روزنه ی تنگ ِ آن مذهب به هستی می نگرند.

پس ماده ی 18 از منشور ِ حقوق بشر به مردمان حق می دهد که چشم، گوش و هوش خود را در مرزهای یک عقیده، هر اندازه هم که تنگ و تاریک باشد، مرزبندی کنند و هیچ کس نباید به زهر ِ پسماندگی و گمراهی ی این بیماران اشاره کند.

این منشور که در آغاز از خرد و وجدان سخن رانده است آن چنان مردمان را نادان می پندارد که به آنها حق می دهد به دلخواه خودشان افسار خردسوخته ای ابله را به گردن بنهند و وجدان خود را به او بسپارند. درست است که دینمداران، چندهزارسال است، از کوتاه خردی ی پُرشمارها به کژی بهره برداری کرده و آنها را به زهره عقیده  ای بیمار ساخته اند. ولی تا پیش از این منشور، هیچ سازمانی به آدمها، بدین روشنی، پروانه ی خر بودن نداده است.

اینک سازمان جهانی حقوق بشر، که بشر را پیشاپیش گوسپند پنداشته، به بشر پروانه داده است که او بتواند با چوب ِ شبانی ابله رانده بشود. دینمداران حق دارند به زور و با ایجاد ترس بر هوش و خرد ِ مردمان حکم برانند.

به هر روی از نگاشتن این منشور راهی به سوی آزادگی و حقوقی برای آدمها هموار نشده است ولی زهری زبانسوز از منشور حقوق بشر در جام ِ آزادگان ریخته شده است. در ماده ی 18، حق داشتن و بازگو کردن ِ عقیده و پندارهای پوسیده به زهر فروشان داده شده است. با دادن ِ این حقوق به پسماندگان، حق برخورد به زهر ِ پسماندگی از آزاداندیشان گرفته شده است.

جهادگران و کینه ورزان ِ مسلمان آن چنان ترسی را در جهان گسترده اند که کمتر رسانه ای زهره ی آن را دارد که از  بیمار ی ی اسلامزدگی یا از فرومایگی ی اسلامفروشان سخن بگوید. جهادگران ِ اسلام، با بمب گذاری، سایه ی ترس را در همه جا گسترده اند. از سویی دیگر نفت فروشان و حکومت های نفت آشام، به کمک خودفروختگانی اسلامزده و انسان ستیز، بازاری را برای فروش ِ اسلام و ویروس های خرد سوز باز کرده اند.

حسینک اوباما با هیاهوی بسیار یک بن لادن و شماری جهادگر را می کشد، در همین زمان و در همان سرزمین، با پشتیبانی  همان حسینک هزاران بنلادن می پرورانند. شمار ِ این پرورده شدگان ِ جهادگر که روزانه، از پاکستان، افغانستان، عربستان، عراق، اندونزی، مالزی، سنگاپور، سومالی، مصر، تونس و دیگر کشورهای جهادپرور، به نام پناهنده به اروپا واریز می شوند، یا از سوی جهادگرانی، که در اروپا می زیند، زاییده می شوند، افزون بر شماری است که بر نامسلمانان ِ اروپا افزوده می شود.

افزون  بر این همه  تخم های خشمزا، که بر پایه ی حقوق ِ بشر کاشته شده اند، بشرستیزان و آزادی ستیزان هم حق اسلام گستری و حق اسلام آموزی و حق اسلامفروشی دریافت کرده اند. از سویی دیگر خُرده گیری بر زشتی های شریعت ِ عرب پرستان و نشاندادن ِ زهر ِ مردم آزاری را دشمنی با حقوق بشر و نژادپرستی دانسته اند.

ننگین  ترین ستمی که، این قانونگزاران، بر جهانیان وارد آورده اند این است که، خرد و وجدان را از سرشت ِ آدم جدا ساخنه و آن را به نام حقوق بشر به پست ترین انسان ستیزان، یعنی به متولیان مذهبی و به دین فروشان، بخشیده اند. در این ستمکاری ویژگی های سرشت انسان به زهر نادانی و برده منشی آلوده گشته و مردمانی سرفراز و خردمند به فرومایگانی کوراندیش و خردسوخته دگرگون شده اند.

پاسخی بگذارید

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: