مردو آناهید
در این جهان بینی، اَهریمن و اَهورا از اندیشه، از کردار و از رفتار انسان آفریده می شوند. مردم می توانند با جشن، در پایکوبی و میگساری، شادی را، یعنی اَهورا را پدیدار سازند. مردم هم می توانند با خشونت، در جان آزاری و کینه توزی، اندوه را، یعنی به کردار اَهریمن را بزایند.
در این بینش، پدیده ای بر کردار مردم دیدبانی ندارد، اَربابی برای آنان دستور زندگی نفرستاده است، دژخیمی کردار آنها را سزا نمی دهد.
مردمی، که با زشتی و زشتکاری بیامیزند، هستی و روان ِ زیستن، در آن مردم، با هستی و انگیزه های اَهریمن همانی می یابند. آن مردم در اندیشه و به کردار اَهریمن را می آفرینند. پلیدی ها و زشتی ها زندگانی ی آنان را ساختار می باشند. اگر اندیشه ی همین مردم، از شراره ی خرد، روشن بشود، آنها از زشتی و زشتکاری پرهیز کنند، اَهریمن در هستی ی آنان می میرد.
انسان از سرشت ِ خود به زیبایی، مهربانی و خوش زیستن گرایش دارد. مردمی که، از زیبا ساختن ِ جهان، از پرورش دادن ِ جان، از دوست داشتن ِ آزادگی، خود را شادمان نسازند، در اندیشه و از کردار ِ آنها اَهورا نمی روید و در هستی آنان اَهریمن می آمیزد. در چنین مردمی خوشی به اندوه و شیرینی به تلخی می گراید.
نیاکان ما از چنین بینشی برخوردار بوده اند، دریغا که مزه و روان ِ این فرهنگ از پهنه ی پندار ِ همگان فراموش شده اند. زیرا هزاره هاست که ستمگرانی اَهرمن سرشت، نیروی خرد و توان ِ اندیشه را از انسان دزدیده و در اراده ی الهی قهار گنجانده اند.