مردو آناهید
هرگاه می شنویم که باز در ایران ما به دست پست ترین نامردمان زنی را سنگسار می کنند از این ننگ بشریت برخود می لرزیِم ولی از خود نمی پرسیم چگونه می تواند منش انسانیت در مردمی بافرهنگ نابود شده باشد تا آنها بتوانند به چنین کرداری دست بزنند.
آیا به راستی انسانیت در مردم ایران مرده است که در میان آنها انسان ستیزی آنهم با وحشی ترین چهره ی آن نمایان می شود. زنی را به بند بکشند و مردمی با خشم حتا با شوق، با پرتاب کردن سنگ هایی جان او را بگیرند. این ننگ بر مردمی جاودانه خواهد ماند که در احکام آنها اینگونه جانستانی را مجازات می نامند.
سعدی که خود نیز مسلمان، ولی از ارزش های فرهنگ ایران برخوردار، بوده است این چنین مردمی را انسان نمی داند :
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
گفته ی سعدی دشنام و ناسزا نیست بلکه برای خردمند تکان دهنده است.
به راستی گرگها هم این چنین یکدیگر را نمی درند ولی انسانی که خردش در کویر ایمانش خشکیده است او در تاریکخانه ی ایمانش نمی تواند زشتی ی این کردار را بشناسد.
از شرم لب فرو بستن شیوه ای نیست که بتواند داغ این ننگ را از چهره ی ما پاک کند. انسانی که به مبارزه بر ضد این جنایت قانونی برنخیزد، از منش انسانیت دور مانده، به خوی درندگی تن در داده، با جنایتکارن همیار و همکار است.
سخن از این نیست که آیا انسان ستیزی، سنگسار، یک کردار اسلامی است یا اسلامی نیست بلکه سخن از این است که در حکومت های کشورهای اسلامی این گونه جنایات به امر قانون اجرا می شوند.
چگونه باید تصور کرد که در سر زمین مهر:
زنی در بند و جمعی از پاسداران در اطرافش حلقه زده، برای خشنودی ی الله، با نعره ی “الله و اکبر” و پرتاب سنگهای ریز و درشت در زمانی دراز جان این زن بی دفاع و در بند را می گیرند.
این فریب خوردگان، پاسداران اسلام، امیدوارند، با انجام این فریضه در جنت همنیشن رهبران ایمان خود باشند.
بدیهی است که این پاسداران مسلمان به کردار زشت خود مباهات می کنند، چون آنها خود موجودی بی اراده و مخلوق الله هستند و جز برای خشنودی الله قدمی برنمی دارند. اگر آنها از انسانیت بویی نبرده اند، اگر با نام و ننگ آشنایی ندارند، اگر از آزار دیگران سر مست می گردند، باید علتش را از الله که خالق آنها است پرسید.
مسلمان که رستگار شده ی الهی است، او خرد خود را به ایمانش واگذار کرده است و به الله عالم ایمان دارد. مسلمان اجازه ی شک ورزی و اندیشیدن در اوامر خالق جبار خود ندارد.
ولی این کردار برای برخی از مسلمانانی این اندازه شرم آور است که حقیقت این شیوه ی مجازات را، که در درازای تاریخ تا کنون در مملکت های اسلامی اجرا شده است و هنوز هم اجرا می شود، کتمان می کنند. این کوراندیشان اسلام نگار می کوشند که با رنگهای گوناگون این ننگ را در چهره ی ایمان خودشان مخفی بدارند.
با این که وجدان درون آنها ناخودآگاه با فرمایشات الله در ستیز است، ولی با تمام نیرو می کوشند تا به نفرت خود رنگ اسلامی بدهند، تا شاید با ا ین ترتیب از خشم الله در امان بمانند. این مسلمانان از آن غافلند که نفرت آنها از مردم ستیزی اسلام بر الله مخفی نمی ماند و الله بهتر از هر کس نیرنگها را می شناسد.
مسلمانان می کوشند، همه ساله با قربانی کردن هزاران گوسفند و شتر از عذاب و خشم الله بکاهند، ولی نمی خواهند باور کنند که الله قربانی انسان را بر همه ی جانوران ترجیح می دهد.
آدم که از جنت تنگ و بی روح او فرار کرده، هرگز از چنگال انتقام او در امان نخواهد بود و برای الله لذتی خوشآیندتر از آزار آدمیان نیست.
شاید کسی با نیت خیر خواهانه بتواند، خود و دیگر مسلمانان را بفریبد و حتی از مردم ستیزی اسلام هم کم کند، ولی پذ یرفتن قانونهای، قصاص و زن ستیزی در قرآن، بر هر مسلمان آ گاه، ننگی است جاودانه و رد کردن آنها کفر است. یا انسان می تواند آزاداندیش و خردمند باشد و یا با ایمان و فرمانبردار، یا مهر پروری را بر گزیند و یا ستمکاری را، و اگر می خواهد مسلمان باشد، باید به قانونهای عربهای هزار و چهارصد سال پیش تن در دهد.