)در شادباش روز زن  (هشتم مارس

مردو آناهید

 

چند سال پیش، که این سروده بروز شد، برخی از مردان از آن ناخشنود بودند و مرا، به زیاده گویی، سرزنش کردند. با این وجود همان سروده را، دوباره با اندکی بهبود، به بانوان آزاده و آزاد اندیش ایران پیشکش می ‌کنم و براین باورم که :بانوان آزاده‏ی ایران شایسته‏ی این ستایش هستند:

 

زن تو ای پروردگار ِ هستی ‌ام

‌از نیاز هستی ‌ام بگسستی ‌ام

از شراب مهر نوشاندی مرا

با پر خورشید  پوشاندی مرا

زندگی در جانم از جان تو بود

جان بر افشاندن ز پیمان تو بود

آن چه کردم با تو ای پرورده مرد

هیچ انسانی به انسانی نکرد

خانه را من بر تو زندان ساختم

من جهانت را پریشان ساختم

من  زدم  بر روی تو سیلی‏ی سخت

تا نپنداری که بینی روی بخت

ناتوان ‌ترهر چه خود بودم از آن

گر نهادم نام زن  را ناتوان

تو ز شادی چشم پوشیدی ز پیش

تا نسوزد دلبرت در خشم خویش

تا فرو داری تو خشم سرکشم

اشک پاشیدی به روی آتشم

نیش دیدی از برای نوش من

غم ‌زده در سردی‌ی آغوش من

تو نهادی رنچ  بر رنجت سوار

تا نگردد چشم یارت جویبار

شمع بودی خانه را افروختی

ساختن در سوختن آموختی

از نگاهت روشنی در خانه بود

گر دلت از خشم من ویرانه بود

خنده‌هایت نوشداروی وجود

زندگانی را درخشان می‌نمود

آتش رویت دم خورشید را

جام  چشمت دیده‌ی جمشید  را

دارد و لعلت گل افشانی کند

سینه‏‌ی دل را چراغانی کند

دامنت پروردگار آرمان

پرورشگاه دل  آیندگان

ماه‌ بانویی فروغ خانه‌ ای

آشیان مهر را  پروانه ای

کی دلم از مهر تو دارد نشان

کی توان زن‌ شدن دارم از آن

کی توانم کرد با تو  همسری

کی توانم یافت چون تو یاوری

من کجا همپای تو دارم توان

من که همراه تو بودم ناتوان

پای بسته جمع ما را پیشتاز

ما به تو بسته تو از ما بی نیاز

بوسه‏ی گرمت چو آوای سروش

بوی بهبود جهان آرد به گوش

گر نگیری گرم دستم را به  مهر

اختری  دیگر  ندارم در سپهر

روز ِ زن  روز  جوانمردان  بود

شرمروز ِ مردم نادان بود

شاد باش  ای بانوی ایران زمین

آفرین بر  بانوان  سرزمین

آفرین  بر کارزار ِ بانوان

آذر از کردار ِ زن دارد  نشان

شاد باشید ای زنان  نیک‌خو

باز   آوردید  ما را  آبرو

 

پاسخی بگذارید

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: