دکتر مسعود میرشاهی
شیر و خورشید در نزد ما ایرانیان، دو واژه یی هستند که به سبب های گوناگون چه به عنوان علامتی در پرچم ایران و یا نام سازمان امدادی ایرانی همیشه با هم میآیند. و ما ایرانی ها به این دو واژه نه تنها عادت کرده ایم، بلکه دل بسته ایم. در باره شیر و خورشید سخنها و نوشته های فراوانی در طی سالهای گذشته آمده است ولی ادیبان و نویسندگان در دو مقطع زمانی بیشتر به آن پرداخته اند. یکی در زمان محمد شاه قاجار و مشروطیت، چون پرچم سه رنگ ایران با نشان شیر وخورشید به تصویب مجلس رسید، ودیگری در پایان دوره پهلوی، که پس از انقلاب اسلامی این نقش را از پرچم ایران برداشتند و نام شیر و خورشید همچون یک سازمان امدادی، هلال احمر نام گرفت.
در سال 1308 ه ش سفارت ایران در لندن از دانشمند فرهیخته ، مجتبی مینوی درخواست میکند که در باره منشأ شیر و خورشید پژوهشی داشته باشد و آنرا به وزارت معارف ارسال کند. وی در تاریخ 25/11/1308 گزارش خودرا از طریق سفارت از لندن به ایران میفرستد و در ضمن از وزارت معارف اجازه نشر این پژو هش را درخواست میکند، که پاسخ مثبت است و سالها پس از آن، جستار جناب مینوی در یادنامه دینشاه ایرانی در سال 1324 منتشر میگردد. این گزارش در سال 1352 دو باره در مجموعه مقالات مجتبی مینوی در کتابی به عنوان “تاریخ و فرهنگ” دوباره توسط انتشارات خوارزمی نیز آمده است.
در سال 1309 نیز دانشمند فرهیخته دیگری، احمد کسروی ، جستاری دیگر را نیز در باره شیر و خورشید مینویسد و در همان زمان منتشر مینماید. وی گفتار خود را در سه بخش برای پاسخ دادن به تار یخ شیر و تاریخ خورشید در نمادهای ایرانی، شیر و خورشید در نمادهای ایرانی و سوم در باره چگونه شیر و خورشید نماد و نشان دولت ایران شده است، میپردازد. پس از آن، سایر نوشته ها در باره شیر خورشید ریشه از این دو پژوهش دارند.
مجتبی مینوی و احمد کسروی هردو بر مبنای دیدگاهای گوناگون که در ادبیات پیش از آنها گزارش شده است میپردازند. داستان غیاث الدین کیخسرو که از سلجوقیان قونیه بوده، نظر هردو را بیشتر جلب نموده است. به روایت ابن العبری (635-641 ه، تاریخ ابن العبری، بیروت) ، کیخسرو دختر پادشاه گرجستان را به زنی میگیرد، وی که مردی هوسباز بوده است میخواسته است چهره زنش را روی درهم نقش کند. او را راهنمائی کردند که به جای چهره بانو، صورت شیر را که بر بالای آن خورشید باشد بر درهم ها بسازد تا مقصود حاصل شده باشد و او هم چنان کرد. مجتبی مینوی بر اساس این روایت، استفاده از شیر و خورشید را به عنوان نشان ملی در پرچم مردود میشمارد و معتقد است که بر اساس گزارشهای تاریخی: در شاهنامه، و التنبیه و الاشراف، تاریخ تبری، آثار الباقیه، اخبار ملوک الفرس، الاعلاق النفیسیه، فتوح البلدان و غیره درفش دو لتی در پیش از اسلام، درفش کاویانی بوده است.
در باره اینکه چرا شیر به همراه خورشید است، مینوی با اشاره به شعری از “ابوالفرج رونی” مینویسد که منجمین شیر را خا نه آفتاب میدانند و بیتی از شاعر را میآورد
تا بر زمین نبات بود مایه حیات تا بر سپهر شیر بود برج آفتاب
و از قطران تبریزی
اگر به خانه شیر آمده است شیدروست تا بر سپهر شیر بود برج آفتاب
با همه اینها پژوهشگران در جستار های خود داستان غیاث الدین کیخسرو را از همه بیشتر پسندیده و ریشه نشان شیر و خورشید در نز حاکمان و پادشاهان دانسته اند. در دورانهای پسانتر در طول سده ها ، گزارشگران و پژوهشگران به شرح این دو نقش جداگانه و یا با هم در سکه ها و یا درفشها پرداخته اند. احمد کسروی بر خلاف مجتبی مینوی که با نشان شیر خورشید مخاتف بود مینویسد ” با آنکه شاعران و نویسندگان ایران پیوسته پی مضمون میگردندو هرچه دیدنی و پنداشتنی است ، استفاده میجویند، گرد شیر و خورشید کمتر گردیده اند…..”. و بدینگونه کسروی از نبود شیر و یا خورشید در نزد ادیبان در تعجب است.
مجتبی مینوی در پایان جستاری که برای شیر و خورشید نوشته است چنین می آورد ” از آنچه گذشت نمیتوان جنبه ملی داستانی و تاریخی برای نشان شیر و خورشید قائل شد، و آن نه به تاریخ قدیمی ایران ارتباطی دارد و نه قرائنی وجود دارد که ایرانیان آنرا ایجاد و ابداع نموده اند و اگر با این تفصیل ، باز کسی نسبت این علامت را به دوره قبل از اسلام ایران بدهد، آگاهی او را باید به اندازه محققین عهد محمد شاه قاجار دانست که در مقدمه نظام نامه نشان دولت علیه ( که در همان زمان “باسمه شده و به اطراف و اکناف ممالک محروسه” فرستاده شده بود) این عبارت مضحک را نوشته اند: ….”… و دولت علیه ایران را هم نشان شیر و خورشید متداول بوده است که قریب سه هزار سال بل متجاوز از عهد زرتشت این علامت بوده و سبب انتشار آن شاید این باشد که در آئین زرتشت آفتاب را مظهر کل عالم و مربی عالم می دانسته اند و به این سبب او را پرستش میکرده اندو چون به تجربه و امتحان که قرار علم نجوم بر آنست، چنین یافتند که کواکب سبعه سیاره در بعضی از بروج خوشحالند و در بعضی بدحال، به این معنی که در بعضی از بروج اثر خوب به ارض و ساکنین ارض میرسانند و در برخی اثر بد، پس هر کوکب درهر برج که خوشحال بوده و اثر نیک به اهل عالم بخشیده آن برج را بیت آن کوکب یا شرف آن کوکب نامیده اند و به این علت برج اسد را هم بیت و شرف شمس قرار داده ، و نشان دولت ایران را شمس در اسد که شیر در خورشید باشد قرار داده اند، شاید برای اینکه هر شخصی که خدمت میکرده خواسته بودند پایه و مرتبه او را هم به امثال و اقران برتری دهند، تصویر کوکب مزبور را در حالتی که به اعلا درجه سما که بیت او باشد رسیده صورت آنرا در پشت شیر کشیده به آداب تمام به او می داده اند. و این قاعده قویمه قرنها در این دولت متداول می بوده تا که دولت اسلام غالب و اساس کفر از میان رفت….و لیکن به واسطه اینکه اکثر بلاد و بقاع ایران در اقلیم چهارم واقع است و حرکت شمس هم در فلک چهارم واقع است، از این جهت نشان شیر و خورشید را تغیر ندادند و همان قرار سابق متداول و معمول به بود و هرکدام از نوکران دولت و چاکران حضرت که خدمت نمایان میکرده به اعطای نشان شیر و خورشید سر افراز می شد تا خدمت او بر خلق معلوم شود و دیگران نیز شوق خدمت حاصل کنند. ….ولی در سنوات سالفه تا اواخر عهد خاقان مفغور اعطای نشان به اسباب دیگر منوط گشت، بناء اعلی هذا رأی جهان آرای شاهنشاه…. قرار براین گرفت که این قاعده تجدید و تحدید یابد و قا نونی در این خصوص مرقوم و برای هر نوع از خدمت ترکیب معینی ساخته شود…..”.
مینوی در پایان جستارش در باره شیر و خورشید و جایگاه آن در درفشهای ایرانی ، به این نتیجه میرسد که درفش ایرانی همان درفش کاویانی است که با ” اختر فروزنده کاویان” بوده است که بدست عرب افتاد و در مسجد مدینه پاره و پخش شد. وی میآورد که اگر در باب جنبه سیاسی این موضوع گفتگو و سوال شود که آیا این علامت شیر و خورشید را باید حفظ و تقدیس کرد یا میتوان تغیرش داد، خواهم گفت که به گمان من هیچ مانعی برای تغیر آن … نمیبینم.
با همه اینها، و با دیدگاهای گوناگونی که در باره شیر و خورشید وجود داشت، بر اساس فرمان محمد شاه ، شیر و خورشید بگونه های نشسته، ایستاده، نیمرخ و ¾ رخ و بدون شمشیر و با شمشیر (ذلفقار حضرت علی) تا دوره انقلاب اسلامی مورد استفاده بود.
در دوره انقلاب اسلامی، نشان شیر و خورشید در روی پرچم ایران جایش را به نوشته گونه ای از شمشیر های هلال گونه در جهت های گوناگون که در نهایت واژه” الله” را تداعی میکنند ، تبدیل میشود. و سبب آن بنا به نوشته مرکز اسناد جمهوری اسلامی چنین است.
“…………دربارهی نماد شیر و خورشید و قرار گرفتن آن برروی پرچم ایران افسانه سراییهای زیادی صورت گرفته است. برخی این نماد را به هویت ایرانی متصل میکنند و پرچم جمهوری اسلامی را خدشه دار نمودن هویت اصیل ایرانی میدانند. ملیگرایان و ناسیونالیستهای متعصب ایرانی بر اصیل بودن این نماد اصرار میورزند و برخی از آنها که از نظر سیاسی به جبههی ضد انقلاب هم تعلق خاطری دارند، چنان در تقدس بخشیدن به شیر و خورشید و دشمنی با پرچم جمهوری اسلامی افراط میکنند که گویی در این دنیا چیزی اصیلتر از شیر و خورشید وجود ندارد!
قدیمیترین سندی که از وصال شیر و خورشید حکایت میکند مربوط به دوران امپراطوری سلجوقیان است:
« پادشاه ترک سلجوقی به نام غیاثالدین کیخسرو که در آسیای صغیر حکومت میکرد، عاشق دختری گرجی میشود و اصرار میکند که «پیکر او را روی سکههای سیمین بنگارند.» اما چون زدن سکه با پیکر زن، از نظر مسلمین قبیح بود، با راهنمایی و ابتکار ستارهشناسان به گونهای دیگر این آرزو برآورده شد. دستور دادند که شیری بر سکه نگاشته شود و در بالای آن خورشیدی با صورت آن زن قرار گیرد. اگر کسی به این مسئله ایراد میگرفت، توضیح میدادند که طالع پادشاه است و هنگام زاییده شدن، خورشید در برج اسد(شیر) قرار داشت و این نقش یادآور این اتفاق فرخنده است. با این حیله، هم به خواستهی پادشاه عاشقپیشه جامه عمل پوشاندند و هم از بدگویی مردم جلوگیری کردند.». بنابراین، نشان شیر و خورشید را میتوان نتیجهی هوسبازی یک پادشاه سلجوقی “که ریشه در آسیای صغیر دارند” دانست. بعدها سکهزنان، بیآنکه تاریخچه و معنای این نشان را بدانند آن را به کار بردند. به تدریج خورشید روی سکهها پایینتر آمده و به پشت شیر میرسد و نقش زن نیز از چهرهی خورشید پاک میشود. بعد از اشغال ایران توسط مغول، پادشاهان این سلسله، غازانخان و سلطان محمد خدابنده نیز از این نقش بر روی سکههای خود بهره میبردند….. “.
در دوره پس از انقلاب، نمادی از سیک های هند را ، بنا به دستوری، با ادا هایی که گویا طرح «علامت مخصوص جمهوریاسلامی» را با حساب و معادلات هندسی پیدا کرده باشند، به دولت وقت پیشنهاد میکنند و این نشان به همراه شعار “الله و اکبر” بر روی پرچم سه رنگ ایران در 19 اردیبهشت 1359 در دوره رئیس جمهوری آقای رفسنجانی رسما پذیرفته میشود. بنابرنص قانون اساسی، پرچم رسمی ایران باید علاوه بر «علامت مخصوص جمهوریاسلامی» دارای «شعار اللهاکبر» نیز باشد. «یازده اللهاکبر در بالا و یازده اللهاکبر» در پایین پرچم جمهوری اسلامی ، مجموعا بیست و دو الله اکبر ، یادآور روز پیروزی انقلاب اسلامی با شعار الله اکبر میشود. کلمه قرمز «الله» منقوش بر پرچم جمهوری اسلامی بیانگر مبداء و منتهای آفرینش است (الی الله المصیر) و هدف و غایت حکومت اسلامی را نشان میدهد. البته این پرچم (نه برای ایران است بلکه) به امیدِ سپردن به دست امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف و دولت کریمهی ایشان» طراحی شده است. همانگونه که میبینیم، نظریه های خام مجتبی مینوی در باره شیر و خورشید و داستان غیاث الدین کیخسرو به روایت ابن العبری شیر ژیان ایرانی را فرو کشیده و خورشید فروزانش را خاموش میکند.
با اینکه مینوی قرار دولت محمدشاه قاجار را مضحک میپنداشت، هیچگاه به اندیشه اش نیز نمی گذشت که نا آگاهی او از سند های باستان شناسی و تاریخی ایران و استناد به داستانی که راویان نقل میکنند، زمینه ای را فراهم کند که نماد سیکهای هندی که بر اساس تیغه شمشیر است ، بر روی پرچم ایرانی نقش بندد. برای ایرانیان، اینکه نماد شمشیری «علامت مخصوص جمهوریاسلامی» باشد ایرادی نیست ولی اینکه نماد ایرانیان باشد، شاید شرم آور باشد.
ولی چرا و بر چه اساسی نویسندگان و تنظیم کنندگان فرمان محمد شاه قاجار در باره شیر و خورشید، چنین با اطمینان و قاطعانه تاریخ این نشان را به سه هزار سال پیش و حتی پیش از زرتشت میبرند. آنها به چه سندهائی دسترسی داشته اند که مینوی و کسروی آنها را ندیده بودند.
از دوران صفوی رفت و آمد و مبادلات با کشورهای غربی جنبه جدی گرفته بود و در دوران قاجار پژوهشگران نیز از جمله بازرگانان و نمایندگان سیاسی به ایران سفر میکردند. در سال 1839 دو هنرمند فرانسوی، اوژن فلاندن، نقاش و پاسکال کوست ، ارشیتکت به همراه سفیران فرانسه به ایران می آیند و از آثار ایرانی نقاشی های بسیار زیبائی فراهم میکنند که تا کنون مورد توجه است. در سال 1884 دو مهندس فرانسوی مارسل و ژان دیوله فوا نیز به ایران آمدند. از جمله مکان های تاریخی که نخستین بار لوفتوس انگلیسی در سال 1862 گزارشش را داده بود شهر شوش بود. لوفتوس در این منطقه تندیس های شیر و سایر حیوانات را که بر روی دیوارها نقش بسته بود را پیداکرده به انگلستان برده بود. زوج “دیو له فوا” که در سالهای 1884 تا 1886 در ایران بودند گزارشهای بسیار مفصل به همراه گراورهای بسیار زیبا از مشاهدات خود را در پاریس منتشر نمودند و آثار فراوانی را نیز به پاریس منتقل نموده که اکنون در موزه لور به نمایش گذاشته شده اند. از سوی دیگر، جک دو مورگان ، مهندس فرانسوی دیگر که در قفقاز کار میکرد، پس از آنکه نقشه سرزمینهای تاریخی باستانی غرب ایران در سالهای 1889-1891 آماده شده بود، مسولیت یک گروه باستانشناسی را در ایران در سال 1897 به عهده میگیرد. با توجه به همه این فعالیت و کاوشهای باستانشناسی، کتابهای معتبری در رشته های گوناگون، هنر، زبان، خط و جهان بینی ایرانیان در اروپا منتشر میگردد. در همین سالهاست که “گوستاو جکییه” با ” لویی شارل وٌتلن ” ، سنگ نوشته قوانین حمورابی را با قدمت 3200 ساله در سال 1902در شهر شوش پیدا کرده و در زمان نمایشگاه جهانی که در شهر پاریس برگذار میشد، فرستاده میشود. پیش از آن، در سال 1879، استوانه فرمان کورش در بابل پیدا شده و به موزه لندن سپرده میشود. نوشتن در باره بزرگان هخامنشی از سده هفده میلادی در غرب رایج بوده است و مردم این دیار بخوبی خطهای ایران قدیم را بررسی نموده و فهمیده بودند.
در بیشتر آثاری که باستانشناسان غربی به موزه های خود برده اند، نقش شیر جایگاهی ارزنده دارد. بسیاری از این نقشها و تندیس ها، اکنون در دسترس همگان قرار دارد و دوستداران آثار باستانی ایران میتوانند همیشه از آنها در موزه ها دیدن نمایند. نقش شیر بویژه در آثاری که در شوش و تخت جمشید به یادگار مانده است بیشتر نمایان است.
در نتیجه ما برای اینکه به اهمیت جایگاه شیر در فرهنگ نیاکانمان پی ببریم، یکی از راه حلها، بررسی آثار دوره هخامنشی است.
در آثار این دوره در ایران، متاسفانه به جز از شیر هائی که در تخت جمشید، که در دیوارها نگاشته شده اند، و یا ظروفی را که در موزه های ایران نگهداشته میشوند، نمیتوانیم نمونه دیگری را پیدا کنیم. هر آنچه بوده است شکسته شده و تکه های آنها نیز در آثارخانه های خارج از ایران قرار دارد. از انجا که در و دیوار کاخ شوش به تندیس شیر تزئین میشده است، شیر در نزد پادشاهان هخامنشی مقام ویژه ای داشته است که هنر مندان نقش آنرا بر دیوار نگاشته اند پس چگونه در ایران هخامنشی که از غرب چین و هند تا شرق ارو پا و شمال شرقی افریقا گسترده بوده است ما آثاری از شیر را تنها در کاخهای شوش و پاسارگاد می یابیم.
باید یادآوری شود که شیر همچون حیوانی زیبا و قوی در همه باور های دوران قدیم جایگاهی بلند داشته است. در دورانهای پیش از هخامنشیان، الهه “ایشتر” آشوری ها، و یا “نه نه” اکادی ها، در بسیاری از نگاشته ها و تندیس ها و یا در استوانه ها ، یک پایش روی تنه شیری گذاشته شده است که نمایندگی از احترام و بزرگی شیر در جهانبینی آنها را دارد. در سده های 6 تا 4 پیش از میلاد، الهه آناهیتا نیز مانند آنها به همراه شیر نگاشته میشده است با این تفاوت که آناهیتا دو شیر را در در دو طرفش با دست بلند کرده به خود چسبانیده است.
بنا بر این، رمز و اسرار شیر را در کجا باید پیدا نمود. ادیبان ما در درازای سده ها نه شیر زنده را دیدند و نه تندیس آنرا، بنا بر این در آثار محدودی به شیر اشاره شده است. که از جمله آنها کتابهای نجومی میباشد که میتوان به شیر و خورشیدی که در کتاب ابومعشر بلخی آمده است اشاره نمود. شیر مشهور دیگر، تندیس شیر همدان است که احتمالأ در زمان قدیم در دروازه شهر قرار داشته است و مانند این شیر در سر درها و دروازه زیادی جای داشته اند .
از آغاز تاریخ هخامنشیان تا به امروز بیش از 26 سده میگذرد و اگر آنها در سراسر گستره فرمانروائی خود شیر هائی را به یادگار گذاشته بودند ، به سبب های گوناگون اکنون از آنها اثری نیست. ما امروز چنین یادمانهائی را در کرانه های گستره شاهنشاهی هخامنشی، در مصر و در بخش جنوبی سیبری میبینیم. بنا بر این، ناچارأ باید به موزه ها برگردیم. در موزه لور پاریس در روی تکه سنگی، آثاری باز مانده از تندیس داریوش بزرگ، که احتمالأ تکه ای از تاج تندیس داریوش بوده است، وجود دارد که روی آن به خط هیروگلیف کارتوش داریوش وجود دارد که در این نوشته شیری خوابیده است( نشان شیر در هیروگلیف گویشی حرف “ل” را نیز ادا میکند). در آداب نوشتن خط هیروگلیف هر زمان نوشته در داخل مهری (کارتوش) باشد، صاحب آن برابر با فرعونهای مصری است. در نتیجه چون نام داریوش در داخل مهر آمده است و بنا به تایید نظریه تاریخ نویسان، داریوش مقام فرعونی مصر را در زمان پادشاهی خود نیز داشته است. در تاریخ شناسی مصر ، تاریخ دانان سلسله بیست وهفم فرعونهای (525-404 پیش از میلاد) مصر را به شاهان هخامنشی تخصیص داده اند که شاهان آن عبارت از کمبوجیه دوم، بردیای دروغین، داریوش اول، خشایارشاه اول، اردشیر اول، خشایارشاه دوم، سغدیا، داریوش دوم و اردشیر دوم می باشند. در دوران حکومت داریوش، مصر ساتراپ هشتم بوده است. در موزه ایران باستان نیز تندیس داریوش وجود دارد که بیشتر نوشته های آن به خط هیروگلیف است و نشان تاج سر داریوش که در موزه لور پاریس نگهداری نیز از شوش آمده است. تندیس داریوش روی سنگی گذاشته شده است که در نوشته های دو طرف آن فهرست ساتراپ ها که زیر نظر داریوش اداره میشده اند نیز به خط هیروگلیف نوشته شده است. در بسیاری از نامهای ساتراپ که در فلات ایران امروزی جای دارد، در نوشته آن نیز نماد شیر آمده است. البته همه این نوشته ها بررسی و در دسترس دوستداران این فن قرار دارد. پادشاهان هخامنشی در بخش غربی رود نیل در مصر معبد ویژه خود را نیز داشتند که نام امروزی آن هیبیس در واحه الخارقه است(405-521) و در آشیانه های این معبد شاه را در 8 حالت گوناگون نشان میدهد. در مهری که در این معبد وجود دارد، داریوش را پسر رٍِه ، خدای مصری معرفی میکند. این مهر مانند مهری است که در موزه لور به نمایش گذاشته شده است. در هردو کارتوش، نقش شیر و خورشید وجود دارد. افزون بر این در جزیره الفنتین در اسوان و در چند مکان دیگر آثار قابل ملاحظه ای از دوران پادشاهی داریوش در مصر موجود است که خود به جستار دیگری احتیاج دارد.

معبد “هیبت و یا هیبیس” در 250 کیلومتری (پرواز پرنده) در غرب رودنیل تا شهر البرهما و شهر قیفت ، در کنار رود نیل ساخته شده است. پس از گذشتن از رود نیل در جهت شرقی مصر و صحرای خشک و سوزان تا کناره دریای سرخ تا شهر القصیر (170 کیلومتر) ، در میان راه وادی هٌمٌممٌت قرار دارد که از دوران قدیم ، شاید از زمان داریوش، در این مکان، کان زر بوده است و تا امروز نیز کم و بیش از آن طلا استخراج میکنند. احتمالأ این دره در زمان هخامنشیان مسیر رفت و آمد ارتش و بازرگانان به سوی بخش شرقی کشور بوده است. در این دره بیش از 230 یادمان مصر قدیم موجود است که از دیر باز توجه مصر شناسان را بخود جلب نموده است. در میان این سنگ نوشته ها که به خط هیروگلیف است بسیاری مربوط به شاهان هخامنشی میباشد. کمبوجیه، داریوش، خشایارشاه و اردشیر، در این دره گذشتن خود را در روی صخره به صورت سنگ نوشته به یادگار گذاشته اند. و یا با نوشتن آن در روی صخره ها، پیام خود را نیز به عابرین یادآوری میکرده اند. یکی از این سنگ نوشته ها از داریوش بزرگ میباشد. که در آن چنین آمده است: سال 36، من داریوش ، حاکم (خداوند) دو دنیا (احتمالأ مصر شمالی و مصر جنوبی؟). همینگونه برای خشایارشاه اول که آمده است: سال 12، خشایارشاه ، حاکم (خداوند) دو کشور.

آنچه در سنگ نوشته های دره وادی همممت قابل توجه است نماد شیر و خورشید است. در این سنگ نوشته ها، که در دره بی آب و علف سالم مانده اند ، کارتوشهائی که نام پادشاهان هخامنشی را دارد همیشه با یک شیرخسبیده با نشان خورشید همراه هستند. سنگ نوشته وادی همممت در باره داریوش با سنگ نوشته معبد هیبیس و آنچه در موزه لور نگهداری میشود یکسان است.
بازیافتهای هیروگلیفی گواه آنست که نام شاهان هخامنشی همیشه با نماد شیر و خورشید همراه بوده است. جایگاه خورشید در این کارتوشها در روی سر شیر قرار دارد. خورشید در دبیره مقدس مصری (هیروگلیف به زبان یونانی به چم دبیره مقدس است) تابش نور و گاهی زمان را تداعی میکند. ولی سبب اینکه چرا نماد شیر برای معرفی شاهان هخامنشی (پارسی) بکار میرفته است برای نوسنده این جستار معلوم نیست. شاید گویای همتایی قدرت باشد چون در بسیاری از استوانه ها، داریوش را که باشیری گلاویز شده است، نشان میدهد. در استوانه دیگر که از دوره خشایارشاه دوم به یادگار مانده است و در موزه لندن نگهداری میشود، خشایارشاه را ایستاده در برابر شیری که در روی آن خورشید به عنوان نماد مهر و یا میترا به همراه آناهیتا، الهه پاکی و آب قرار گرفته اند، را نشان میدهد. همانگونه که در دیده میشود، این تصویر که حاصل از حرکت استوانه در روی گل رس است، نخستین شیر و خورشید را که با هم هستند و خورشد در پشت شیر نور افشانی میکند را نشان میدهد.

نام میترا و آناهیتا در ادبیات و نوشته های باستانی، از دوره خشایارشاه دوم آغاز شده است و برای نخستین بار در روی یک نشان (سکه ؟) خشایارشاه سوم نماد شیر نگاشته شده است. در بازیافت هائی که در تنگه سوئز یافت شده است نیز تندیس های شیر و جود دارد و پژوهشگران را به این خلاصه آورده است که نمادی که هخامنشیان از همه بیشتر استفاده میکرده اند نماد شیر بوده است. در موزه بروکلی در امریکا جامی زرین نگهداری میشود که دو شیر بگونه ای روبروی هم قرار میگیرند که یک سر و یک نگاه دارند . و دسته های این جام نیز نماد شیر میباشد. در موزه کلیولند نیز تندیس شاهزاده ای را با یک بچه شیر نشان میدهد. در موزه سینسیناتی ( اوهایو- امریکا) جامی سیمین از دوره هخامنشیان مصر با نمادهای شیر به نمایش گذاشته شده است. در موزه ایران باستان در تهران جام زرین شیر بالدار نگهداری میشود. در کولکسیون د. بوریس در نیویورک جامی زرین با چهار شیر و همچنین در کولکسیون بانو دولورٍس سیلکویتس نیز پارچه هائی با نماد شیر، و یا پلاکهائی زرین با شیر های بالدار وجود دارد. یکی از نماد هائی که بسیار زیبا و معنی دار است پلاک زرینی است که در موزه مترو پولیتن نیویورک نگهداری میشود که در آن، دو شیر مانند آنچه که در موزه بروکلی است، در زیر درخت زندگی قرار داده شده اند. همه این بازیافت نشان دهنده اهمیت و مقام شیر در باورهای دوره هخامنشی میباشد.
همانگونه که اشاره کردیم پژوهش در باره شیر در آثار و یادمانهای ایرانی احتیاج به مقاله دیگر دارد و ما تنها برای نشان دادن و یادآوری نمودن جایگاه شیر به چند نمونه اشاره نمودیم. با توجه به آنچه آمد، نماد شیر در اثر های ایرانی از دوران هخامنشی آغاز گردیده و تا کنون نیز ادامه دارد.
تمام آثار باستانی که به آن اشاره نمودیم با آنکه در کتابهایی که در باره ایران در پایان سده نوزده و آغاز سده بیست گزارش داده شده است، احتمالأ در دسترس مجتبی مینوی و احمد کسروی نبوده است، ولی قانون نویسان محمد شاه قاجار از این گزارشها آگاه بوده اند. این دو ابر مرد ایرانی اگر به چنین مراجعی دسترسی میداشتند ، در پژوهشهای خود با پندار دیگر، به نتیجه دیگری میرسیدند و روی یک داستانی بی اساس نظر نهائی خود را بیان نمی کردند.
استفاده از نماد شیر و خورشید در دوره های بعدی به ویژو در دوران پس از ساسانیان در حکومت های محلی عجیب به نظر نمیرسد. جشن نوروز که از جشنهای نیاکان است در نزد خلیفه های عباسی در بغدار و خلفای فاطمی در مصر برقرار بوده است که خود نمونه ای از بزرگ منشی و افتخار دولت داری بوده است. حکومت هائی که در دوران خالافت عباسیان در ایران بوجود می آمدند، بارها بنیان گذارانشان، خود را از نظر نژادی به سلسله های پیش از اسلام نسبت میدادند. سامانیان خود را به بهرام چوبینه، و پس از آنها در دوره غزنویان، سبکتکین نیز شجره نامه ای فراهم نمود که با ساسانیان میرسید. درست و یا غلط، شجره نویسی در دوره های پیشین در نزد حاکمان رایج بوده است. بر سلطان مسعود غزنوی گرفتی نیست که به استناد شجره نامه پدر بزرگش، نشان شیر و خورشید را دو باره استفاده نماید و بر استحکام دولتی خود در ایران زمین بیفزاید. استفاده از شیر و خورشید در دوره سلجوقیان روم، در زمان غیاث الدین کیخسرو نیز میتواند نمونه دیگری باشد. “کی” و “خسرو” هردو نامهائی از دوره ساسانی است و برحاکم قونیه نیز گرفتی نیست که مانند همه حاکمان گذشته، نشانی از بزرگی ساسله های پیش از خود را استفاده نماید و نقش شیر و خورشید را بر سکه بنگارد. زبان فارسی نیز در چندین سده نیز زبان درباری در نزد شاهان و امیران بوده است.
با توجه به آنچه ذکر شد، نماد شیر از دیرباز نشان ایرانیان بوده است که بر روی آن خورشید نشان “میترا و یا مهر” گذاشته شده است و در طول زمان مقدسات دیگر ازجمله الهه “آناهیتا” بر آن افزوده گردیده است. در دوران حکومت مغلها در ایران، به جای آناهیتا ، رسول الله آمده است و در دوره قاجار نیز ذلفقار حضرت علی ( نشانی از شیعه بودن ایرانی ها) نیز بدست این شیر مقدس سپرده شده است. همه این داده ها نشان میدهد که مجتبی مینوی باید بیشتر به متن قانون محمد شاه قاجار می اندیشد و عجولانه ، تنها با مراجعه به آثار ادبی و یا تاریخی که در دست داشته است نتیجه گیری نمیکرده است، چون تنها دست آویز حکومت اسلامی برای از بین بردن نشان شیر و خورشید اتکا به نوشته ابن العبری و تأیید آن توسط مجتبی مینوی بوده است. متأسفانه درفش کاویان درسرزمینهای با فرهنگ ایرانی در هیچ دوره ای برافراشته نشد تا اینکه در تاجیکستان ، درفش کاویان پرچم رسمی رئیس جمهوری تاجیکستان شد و شاید بدین گونه تا اندازه ای آرزوی بزرگمرد ادب و فرهنگ ایرانی ، جناب مجتبی مینوی بر آورده شده باشد 14.
پاریس
16 مارس 2014
برای آگاهی بیشتر
تاریخ و فرهنگ، مجتبی مینوی، خوارزمی، تهران، 1352
تاریخچه شیر و خورشید، احمد کسروی،1309
Iran antique, C. Huart, L. Delaporte, P. Masson-Oursel, Albin Michel, Paris, France 1943
Darius, Les Perse et l’empire, P. Briant, Gallimard, Paris, France, 1992
Suse, P. Amiet, Musée de Louvre, Paris, France, 1988
Iran Ancien, E. Porada, Albin Michel, Paris, France, 1963
7000 ans art en Iran, Exposition, Paris, France, 1962
Art Persan, AL. Gayet, Paris, France, 1891
La Perse, M. L. Dubeax, Paris, France, 1841
La perse antique, C. Huart, La Renaissance du Livre, paris, France, 1929
Perse, R. Girshman, Gallimard, Paris, France, 1963
Voyage en perse, Eugène Flandin, Pascal Coste, 1850
Histoire de l’art dans l’antiquité, G. Perrot, Ch. Chipiez, Hachette, Paris France, 1890
مسعود میرشاهی، جستارها در زبان، ادب و تاریخ فرهنگ پارسی، شیر و خورشید نماد ما ایرانیان، لندن، انتشارات مهری 2015.