سینما تو گرافی در ایران
بخش دوم
پژوهشی متفاوت در احوال سینما
پژوهشگر و راوی : دکتر روزبه آذربرزین
اوانس اوگانیانس مهاجر ارمنی – روسی فکر تاسیس مدرسه آرتیستی و فیلمسازی را با دیگر مهاجر روسی ، گریشاساکوارلیدزه ( صاحب سینما مایاک ) در میان گذاشت . اوانس با تشویق او مواجه میشود .در فروردین 1309 خورشیدی اعلان مدرسه آرتیستی او در روزنامه ایران چاپ میشود : مدرسه آرتیستی از روز 26 فروردین ، مطابق با 15 آپریل به توسط معلمین متخصص افتتاح خواهد شد . هم زمان با این اعلان ، اگهی مدرسه هنر پیشگی میر سیف الدین کرمانشاهی، با سابقه 25 سال کار تاتر در تفلیس و بادکوبه ، چاپ میشود . از مدرسه آرتیستی اوگانیانس استقبالی نمی شود . سیف الدین کرمانشاهی در سال 1311 خودکشی می کند و تنها مدرسه آرتیستی را اوانس اداره می کند . در سال 1309 ، 150 تن در مدرسه او ثبت نام می کنند . طی چند ماه اول 132 تن انصراف پیدا کرده و تنها هیجده تن باقی میماند . وزارت معارف با فشار روحانیت ضد هنر، به پرو پای او می پیچد . با تمام مشکلات فیلم آبی و رابی ساخته میشود
اولین فیلم تاریخ سینمای ایران : آبی و رابی ، محصول سینما مایاک با کارگردانی اوانس اوگانیانس و فیلمبرداری خان بابا خان معتضدی که در آن محمد خان ضرابی و غلامعلی خان سهرابی فرد ایفا نقش کرده اند .
هزینه ساختن این فیلم چهار هزار و سی و پنج تومان و میزان فیلم خامی که استفاده شد 2 هزار متر بود . تنها کپی این فیلم در حریق سینما مایاک سوخت .
فارغ التحصیلان دوره اول مدرسه آرتیستی عبارتند از : حسن خان مینوئی ، احمد خان دهقان ، محمد علی خان قطبی ، امیرخان ارجمند ، ابوالقاسم خان آشتی ، محمد خان ضرابی ، اسماعیل خان نجات ، کاظم خان
طاهباز ، کاظم خان سیار ، منوچهر خان هوشی ، حسین خان نوری و غلامعلی خان سهرابی . در دوره اول مدرسه ، ترس رژیم و مردم از آخوند ها باعث شد که هیچ زنی در این دوره ثبت نام نکند .
آبی و رابی روی پرده نرفته بود که اعلان دوره دوم مدرسه آرتیستی چاپ شد . حال اوگانیانس انستیتوی بین المللی فیلم را به ترتیب زیر معرفی کرده بود : پروفسور سعید نفیسی ( رئیس هیت مدیره ) علی مسعودی ، مدیر روزنامه اطلاعات ( نایب رئیس ) ، اوگانیانس ( مدیر عامل ) ، سیمونیان ( معاون مدیر عامل ) ، احمد دهقان ( صاحب تاتر دهقان ، دبیر ) ، حبیب الله مراد ( خزانه دار ) .
فارغ التحصیلان دوره دوم : عدالت پور ، حشمت سنجری ( موسیقیدان ) رشید حائری ، زما اوگانیانس (دختر اوانس اوگانیانس ) ، احمد گرجی ، لگا ( روستائی ) ، حبیب الله مراد ، ابوالفضل اخویان ، صافی ، گاری آگانیان ، رهبر ، کنعانی ، آزادی ، قله ، کیا ، رئوف ، ولیانی و رضوانی
سال 1310 خورشیدی ابراهیم مرادی ، صاحب استودیو جهان نما بندر پهلوی ، فیلم انتقام برادر را با شرکت عبدالحسین لجستی ، رضا شهابی و لیدا ماطاوسیان و ژاسمین ژوزف با فیلمبرداری خودش می سازد.
سینمای ایران برای اولین بار از وجود خانم ها برای نمایش سود جست . در سال 1311 ، اوگانیانس ، فیلم دوم خود را با سرمایه گذاری عمده ( 600 تومان ) سرهنگ مقاصد زاده فروزین بنام حاجی آقا ، آکتور سینما ، با شرکت : جیب الله مراد و زما اوگانیانس می سازد . این فیلم دارای میان نویس به زبانهای فارسی، فرانسه و روسی بود . نمایش چهار روزه این فیلم در تهران (چهارشنبه 11 بهمن تا شنبه 14 بهمن 1312)نتوانست
سرمایه اصلی فیلم که دو هزار تومان بود را بر گرداند . این فیلم در اصفهان 6 تومان ، در رشت 35 تومان و در شیراز 45 تومان فروش داشت . هیچ گونه کمکی از سوی رژیم به اوگانیانس نشد . سرهنگ مقاصد زاده فروزین برای 600 تومانی که سرمایه گذاری کرده بود ، وسائل استودیوی او گانیانس ( پرس فیلم ) را به گرو برداشت . در این بین ، به حبیب الله مرداد بابت بازی دراین فیلم ، کپی فیلم رسید . نشریه اطلاعات به این فیلم تاخته و نوشته است : این فیلم چنگی به دل نمی زند ( اطلاعات ، شماره 2111، 12 بهمن 1312 ) و روزنامه ایران ، آینده مثبتی برای سینمای ایران پیش بینی کرده است . آقای اوگانیانس ، اگر وسائل بهتری داشته باشد، می تواند فیلم خوب تهیه کند . ( ایران ، شماره 4309 ، 16 بهمن 1312 ) .
بی مهری دولتمندان آن زمان و نقش مخرب روحانیت ، باعث دلسردی اوگانیانس میشود. او در سال 1317 خورشیدی ایران را به قصد هندوستان ترک گفت و پس از پایان جنگ جهانی دوم از طریق بندر پهلوی به ایران بازگشت . به او توصیه شد ، برای کار هنری بهتر است به دین اسلام روی بیآوری !!او قبول کرده و نام رضا مژده را برای خود انتخاب کرد . تلاش های او در امر سینما بطور کلی ناموفق بود . او در سال 1340 در تهران درگذشت .
منزلت اوگانیانس در هند بمراتب بیشتر از ایران اسلام زده بود . او در کلکته مدرسه آرتیستی باز کرد . برای اهدای جایزه به فیلم های هندی ، نظر او را می پرسیدند . او با اختراع دستگاه اوهان سیستم ، انقلابی در صنعت سینما به وجود آورد و آن سود جستن از چند دوربین و مونتاژ و میکس و صداگذاری سر صحنه بود ( 1940 میلادی ) . در سال 1335 خورشیدی ، اوگانیانس طی مراسمی دکترای سینما را به راج کاپور ، هنرپیشه هندی بخاطر بازی در فیلم آقای 420 اهداء می کند .
سومین فیلم داستانی سینمای ایران که ناطق بود ، دختر لر نام داشت .در این فیلم روح انگیزسامی نژاد به اتفاق عبدالحسین سپنتا بازی میکردند . این فیلم در هندوستان تهیه شد . ( 1312 خورشیدی ) .
روح انگیز سامی نژاد
عبدالحسین سپنتا
پدر سینمای ناطق ایران ، عبدالحسین سپنتا در 4 خرداد 1286 خورشیدی در خیابان اکباتان تهران به دنیا آمد . پدرش غلامرضا خان رشتی مترجم دربار مظفر الدین شاه بود .مادرش ، شوکت خانم شیرازی ، دختر فخرالدین شیرازی بود . عبدالحسین کودک بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند و تربیت او به دایی اش میرزا محمد حسین شیرازی سپرده شد .
تحصیلات عبدالحسین ابتداء در مدرسه سن لوئی و بعد در مدرسه جمشید جم و استیورت مموریال کالج اصفهان و نهایتا در کالج آمریکائی تهران بود .او در سال 1306 به هندوستان میرود و با دین شاه سلیستر رئیس انجمن زرتشیان هند آشنا میشود و با راهنمائی او به کار ترجمه و تالیف کتاب می پردازد . آنچه سپنتا می نویسد ، تمامی رنگ و بوی ایران و فرهنگ گهر بار آنرا دارد . با نگاهی به آغاز سینما ی ایران ، تمام سوژه ها در بر گیرنده تاریخ ایران و پرداختن به مشاهیر ایرانی است : زندگی حکیم عمر خیام ، تیمور ، مغولها ، نادر شاه ، غلبه اسکندر و خراب کردن تخت جمشید ، فردوسی ، رستم و سهراب ، زندگی حافظ ، زندگی سعدی ، شاه عباس ، اسکندر نامه ، گشتاسب و سیاوش ، خسرو شیرین ، ویس و رامین ، امیر ارسلان و ………. در آن زمان محمد رضا ورزی ها ، مجید مجیدی ها ، ابراهیم حاتمی کیا ها ، داود میر باقری ها و… نبودند تا برای دم جنبانی و به دست آوردن دل ناپاک آخوند ها ، دست به تحریف تاریخ ایران زده و مشتی عرب بی سر و پا و اشغالگر را به مقام خدائی برسانند . این بی وطنان تازی پرست در فردای آزادی ایران باید محاکمه شوند که با صرف مبالغ گزاف و از جیب ملت گرسنه ایران در راه تجلیل از قاتلین اجداد مردم ایران قدم برداشتند و ته مانده فرهنگ یغما شده ما را به باد دادند .
برای ساختن فیلم 100 دقیقه ای دختر لر ، هفت ماه وقت صرف می کنند
این فیلم محصول استودیوی امپریال فیلم هندوستان است .
کارگردان سر سپرده نعلین بوس بی وطن : محمد رضا ورزی با دو سریال مهمل عمارت فرنگی و معمای شاه .
ساخته شرم آور داود میر باقری
کارگردان تازی پرست : مجید مجیدی
این بی وطن عرب پرست با ساختن فیلم پر خرج محمد رسول الله ، به ماله کشی بر روی چهره ترسناک پیامبر زنباره ، گردنه زن ، دزد و جنایتکار اسلام که فرهنگ ها به باد داد و ایران ما را ویران کرد ، پرداخته و مزد نابکاری اش را از دست آیت الله حائری شیرازی در قالب لوح سپاس !!!!
دریافت کرد .
دختر لر ساخته عبدالحسین سپنتا در سینما دیده بان ( مایاک ) به نمایش در می آید و با استقبال مردم مواجه میشود .37 روز این سینما مبادرت به نمایش این فیلم کرده وسپس به مدت 120 روز در سینما سپه ( زهره ) به نمایش در می آید .موفقیت دختر لر باعث شد تا اردشیر ایرانی ، تهیه کننده فیلم اظهار تمایل خود را برای سرمایه گذاری فیلم های آینده اعلام و ازخانم ها فخر الزمان جبار وزیری و ایران دفتری ، همراه با مصطفی نوریانی و نصرت الله محتشم دعوت به همکاری کند .در زمان نمایش فیلم دختر لر ، هر موقع که مردم ، پیشرفت های ایران را می دیدند با کف زدن ابراز احساسات می کردند . در آن زمان دولت به مبتذل ترین فیلم های خارجی که از بغداد و لبنان وارد کشور میشد و ارز مملکت را خارج میکرد ، بها میداد ولی بزرگترین کارشکنی ها را برای عبدالحسین سپنتا روا داشتند .
فیلم ناطق فردوسی در سال 1313 با بازی نصرت الله محتشم ،ساخته و همزمان با برگزاری جشن هزارمین سال تولد فردوسی بزرگ به نمایش در می آید .
سینمای ایران تا سال 1316 خورشیدی در انحصار عبدالحسین سپنتا قرار دارد . شیرین و فرهاد ، چشم های سیاه و لیلی و مجنون سه فیلمی هستند که توسط سپنتاء ساخته میشود . لیلی و مجنون ، آخرین ، با شکوه ترین و پر خرج ترین فیلم سپنتا است که در آن خانم فخرالزمان جبار وزیری ، نقش لیلی را داشته و خود سپنتاء در نقش مجنون بازی می کند .نقش پدر مجنون به محمد حسین کرمانشاهی وپدر لیلی به جاجی عابد سپرده میشود .
سپنتا علاوه بر ایفای نقش مجنون ، نوشتن فیلمنامه را بر اساس نوشته حکیم نظامی و سرودن اشعار فیلم ، مونتاژ و کارگردانی را انجام میدهد
سال 1315 خورشیدی به سپنتاء خبر میدهند که مادرش شوکت خانم سخت بیمار است . در شهریور همان سال ، او به ایران بر گشته و نزد مادرش به اصفهان میرود . برای امرار معاش، کار دفتری درشرکت سهامی صنایع پشم اصفهان با دستمزدی برابر 50 تومان در ماه میگیرد.
هیچ کس تصور نمی کرد که با رفتن سپنتاء ، سینمای ایران با یک خلاء ده ساله مواجه شود . سپنتاء در خدمت فرهنگ گهر بار ایران بود . روانش شاد .
سال 1327 خورشیدی ، سینمای ایران صاحب تولیدات جدیدی شد . اولین فیلم آن زمان” طوفان زندگی “نام داشت که کارگردان آن علی دریا بیگی وفیلمبرداری این فیلم با دکتر اسماعیل کوشان بود .
دکتر کوشان با تاسیس میترا فیلم در زیر زمین خانه برادران شیخ ( دکتر علی محمد و دکتر حسن علی ) به سال 1325 در تجدید حیات فیلمسازی ایران اقدام کرد .برای تهیه وسائل فیلمبرداری ، مهندس مهدی انصاری که از شرکای میترا فیلم بود به مصر میرود . خرید او عبارت بودند از : دوربین بل اند هاول کوکی و دستگاه ضبط و میکس صدا .
دوربین کوکی بل اند هابل
کوشان برای ساختن طوفان زندگی ، از همه عوامل مشهور و کاردان آن روزگار سود می جوید . نظام وفا شاعر نامی ، دریا بیگی هنرمند تاتر و تحصیلکرده رشته تاتر از آلمان ، روح الله خالقی ، ابوالحسن صبا ، بنان ایران اعلم و بازیگری مهر اقدس خواجه نوری ، زینت مودب ، ژاله محتشم ، فرهاد معتمدی و رقیه چهره آزاد . سرمایه ساخت این فیلم 100 هزار تومان بود . طوفان زندگی ، آغاز گر سوژه ؛پسر فقیر و دختر پولداردر سینمای ایران میشود .حداکثر دستمزد هنر پیشگان ، 2 هزار وکارگردان 5 هزار تومان بود . فیلم 80 هزار تومان فروش می کند که با در نظر گرفتن سهم سینما های نمایش دهنده ، عایدی آن شکست است . دولت برای تجدید حیات سینمای ایران کوچکترین کمکی نمی کند .میترا فیلم به تعطیلی کشیده میشود ، ولی کوشان ناامید نشده و پارس فیلم را تاسیس می کند . ( 1331 خورشیدی ) .محل استودیو پارس فیلم ، طبقات سوم و چهارم سینما متروپل لاله زار بود .
در زمان خاموشی سینمای ایران که تنها بازار فیلم های خارجی گرم است . وزارت داخله و اداره تبلیغات و جلب سیاحان ، آیئن نامه فیلمبرداری صادر می کند : چون برای فیلمبرداری و عکس برداری توسط بنگاه ها و شرکت های خارجی وارده به کشور شاهنشاهی مقرراتی وضع نشده است که به زیان شئونات کشوری است ، لذا کمیسیونی مرکب از نمایندگان وزارت امور خارجه ، شهربانی ، گمرگ، معارف و اوقاف در وزارت امور داخله تشکیل شود . احمد فریدونی 6 اردیبهشت 1317 .
در دهم خرداد 1317 خورشیدی ، شهرداری می خواهد که حق انحصار فیلم های وارداتی را بگیرد که در ابتدا با آن مخالفت میشود .با توضیحات سر تیپ هوشمند ، کفیل شهرداری ، هیت وزرا ، اجازه ورود فیلم های سینما را به شهرداری واگذار می کنند . شهرداری برای ورود و کرایه فیلم مالیات 50 درصدی از فروش فیلم طلب می کند . صاحبان سینما نیز باید 25 درصد فروش گیشه را به شهرداری بپردازند . تمام فیلمهائی که در ایران ساخته شوند ، بایستی تحت نظر و با اجازه شهرداری باشد .
هیت وزیران ، تصمیم خود را به آگاهی دربار میرسانند . حسین شکوه ، رئیس دربار در مورد ارز مورد نیاز برای وارد کردن فیلم سئوالاتی را مطرح کرده و اظهار میدارد تا تعین تکلیف هیچ کاری صورت نگیرد .
در 17 اسفند 1317 خورشیدی از طرف وزارت معارف و اوقاف، اساسنامه و برنامه هنرستان هنر پیشگی بشرح زیر اعلام میشود : دوره هنرستان یکسال بوده ، تعداد هنر جویان 60 تن است که 20 تن آنها باید زن باشند . موارد درسی : تاریخ تاتر ، طرز بیان ، تاریخ ادبیات ایران ، رقص و ورزش برای طنازی !!!! صورت سازی ( گریم ) . شرایط ثبت نام : صحت مزاج ، تابیعت دولت شاهنشاهی ، عدم اعتیاد به تریاک و الکل ، اتمام خدمت سربازی ، عدم سوء سابقه ، حداکثر سن 35 سال !!!، حداقل سن برای بانوان 18 سال و داشتن گواهینامه دبستان .
در سال 1318 خورشیدی ، شهرداری تهران اعلام میدارد : ازعوارض بلیط سینمای دریافتی، ماهی پنجهزار ریال برای کمک به هنرستان هنر پیشگی خواهد پرداخت . هیت وزیران در تصمیم دور از عقل خود از شهرداری می خواهند که شهرداری علاوه بر عوارضی که از بهای بلیط سینما دریافت می کند ، مکلف است که از اول سال 1318 ، معادل همان عوارض برای تامین بودجه از صاحبان سینما دریافت کرده و آنها را ملزم کند که دیناری به بهای فعلی بلیط نیافزایند! یعنی عوارض جدید به اضافه 5 هزار ریال از جیب صاحبان سینما ! شهردار تهران ، قاسم صور اسرافیل ضمن فرستادن نامه ای به نخست وزیر میگوید : شهرداری چنین بودجه ای را ندارد و ما آماده ایم که اثاثیه تاتر شهرداری را هم به وزارت فرهنگ بدهیم . علی نصر ، رئیس کمیسیون نمایش های کشور از نخست وزیر می خواهد تا شهرداری بودجه هنرستان هنر پیشگی را که در خیابان لاله زار است تامین کند . علی نصر که از طرف شهرداری نا امید شده بسراغ مرآت کفیل وزارت فرهنگ میرود و برای او می نویسد : بودجه ای که هنرستان نیاز دارد 2500 تومان است و مبلغی که شهرداری می پردازد 500 تومان . لطفا برای کسری 2000تومان فکری بکنید .
در اقدامی عجیب وزارت معارف و اوقاف ورود کودکان زیر 7 سال را به سینما ممنوع اعلام میدارد ( سال 1318 خورشیدی ) .
درآن سالها آنچه در مورد سینما و تاتر ایران مشاهده میشود ، بی مهری مسئولان نسبت به کارگزاران این دو هنر است .شهرداری مرتب بر عوارض فروش بلیط سینما می افزاید تا جائیکه صاحبان سینما داد خواستی برای شاه می نویسند ( 22/9/1323) . با اعمال نفوذ شهربانی لژ سینما ها به امیران و معاونین نخست وزیرو خانواده آنها اختصاص می یابد (سال 1323خورشیدی ) .
هیچکس پاسخگوی خواست صاحبان سینما از عوارض کمر شکن شهرداری نیست . مدیران سینما در تهران به نخست وزیر میگویند : در تمام دنیا عوارض بلیط سینما بیشتر از 15 در صد نیست در حالیکه در ایران شهرداری 50 درصد از فروش بلیط را خواهان است ! در زیر این نامه افراد زیر به عنوان مدیران سینما های تهران دستینه گذاشته اند :
یعقوب زاده ( سیمنا ایران ) ، سرخوگی (سینما هما ، جهان و نور )، ساکارلی ( سینما مایاک ) ، زنجانی معتمد ی( سینما بهمن ) ، محمد صبری ( سینما تهران و نور ) خان بابا خان معتضدی ( سینما تمدن ) ،ابوالحسن میزانی ( سیمنا ملی و پارک ) ، جعفر کیانی ( سینما البرز ) ،رضائی کیائی ( سینما ری ) .
در سال 1324 خورشیدی ، صندلی سیمنا ها دارای شماره میشود تا جای مشتریان سینما محفوظ بماند .
در 13 مهرماه 1327 خورشیدی ، نامه محرمانه ای با امضای احمد فریدونی از وزارت کشور به نخست وزیری فرستاده میشود که در آن از برنامه های تبلیغاتی سینما ستاره در لاله زار به مدیریت کودک جهانیانس مبنی بر نصب عکس لنین و استالین بر روی در ورودی سینما و اهانت به سرود شاهنشاهی حکایت دارد . در جریان این کار ، حزب خائن توده نقش اصلی را بازی می کند . در این نامه به تماشاخه فردوسی هم اشاره شده که از کانالی نامشخص !! تامین مالی میشود . کار سینما ستاره بالا میگیرد و سر تیپ صفاری ، رئیس شهربانی کل کشور مسئله را پیگیری می کند . با تبلیغات حزب توده به هنگام نمایش فیلم ، وقتی تصویر لنین بر پرده ظاهر میشود ، توده ای ها هورا می کشند ! و زمانیکه سرود شاهنشاهی پخش میشود ، هیج کس از جای خود تکان نمی خورد و اگر ماموری گوشزد کند ، میگویند : اینجا سینما ست ، سرباز خانه نیست .
وزیر کشور به نخست وزیر ، عبدالحسین هژیر اطلاع میدهد که بهتر است پروانه سینما ستاره تمدید نشود ( 14/11/1327).
در همین سال کمپانی فاکس قرن بیستم و نماینده آن در ایران ، آقای استفن نایمن ، پیشنهادی مبنی بر تاسیس ” شرکت فیلمبرداری ایران ” به محمد ساعد مراغه ای ، نخست وزیر میدهد . هزینه این شرکت در ابتداء دو میلیون و پانصد هزار تومان بر آورد میشود . از شاه می خواهند که در امر کمک پیشقدم شود .وزارت دارائی هم میگوید : دهشاهی یا یک ریال به قیمت بلیط سینما افزوده شود
نکته قابل تاسف این است که در تمام مدتی که ابراهیم خان صحاف باشی ، اوانس اوگانیانس ، ابراهیم مرادی ، عبدالحسین سپنتاء و دکتر اسماعیل کوشان در راه شکوفائی صنعت سینمای ایران ، تلاش میکردند، کوچکترین کمکی از طرف دولت به آنها نشد .
از پیشنهاد فاکس قرن بیستم ، سرتیپ صفاری ، رئیس شهربانی کل کشور ، سپهبد رزم آرا ، رئیس ستاد ارتش ، مهندس نفیسی ، معاون وزارت کار استقبال می کنند .
در بهمن همین سال ، محمود رضائی ، صاحب سینما شهرزاد مشهد شکوائیه ای به استانداری خراسان ارسال میدارد که : با هزینه گزاف و تلاش بسیار از اول دیماه 1327 ، سینمای مجلل شهرزاد را در سالن زیبای شیرو خورشید افتتاح کرده ام، بر خلاف تصور که دولت از این کار استقبال و حمایت می کند ، با موانع بیشماری از سوی مقامات که تحت فشار روحانیت هستند مواجه شده ام ، تا جائیکه روز اول بهمن 1327 ، اوباش متعصب که از جانب روحانیون تحریک میشوند ، قصد آتش زدن سینما را داشتند .کارکنان سینما ، مانع عمل آنها شدند که مورد ضرب و شتم آنها قرار گرفته و یکی از کنترل های سینما در بیمارستان شاهرضا بستری شده است . استانداری ،نامه محمود رضائی را به آگاهی نخست وزیر، ساعد رسانده و اضافه می کند :در بازدید از سینما، مشاهده شد که آپارات فوق العاده کهنه و خراب است! با وجود این دستگاه ، باید سینما را تعطیل کرد ! در ضمن ، صاحب سینما بیش از تعداد صندلی ها بلیط می فروشد و عده ای سرپا فیلم تماشا می کنند .
امضاء : اسدی ، کفیل استانداری استان نهم .
کار شکایت محمود رضائی و کارشکنی های استانداری و اداره نمایشات خراسان که تمامی از کانال روحانیت اداره میشود به محسن صدر ، استاندار خراسان و نخست وزیر کشیده میشود .
تابستان 1328 ، سینما نو واقع در خیابان سپه ، بخاطر داشتن مدیر توده ای ، شعبان یعقوب زادگان به تعطیلی کشیده میشود . صاحب سینما ابرام کوگان ، با عوض کردن مدیر و تعهد موفق به بازگشائی سینما پس از هفت ماه میشود .
در سال 1327خورشیدی دومین تجربه دکتر اسماعیل کوشان در قالب فیلم زندانی امیر به نمایش در می آید . همه کاره فیلم خود کوشان است . سینمای ایران در سالهای 28و 1329 دو فیلم بنام واریته بهاری و شرمسار در کارنامه خود دارد .برای نخستین بار ، دلکش خواننده مشهور در فیلم شرمسار ظاهر میشود . سال 1330 بر تعداد فیلم های ساخته شده افزوده میگردد .از میان فیلم های کمر شکن ابراهیم مرادی ، مستی عشق کوشان ، شکار خانگی علی دریا بیگی ، پریچهر فضل الله بایگان ، خوابهای طلائی معزالدین فکری ، دستکش سفید پرویز خطیبی بیشتر گل می کند . با نمایش این فیلم ، اصغر تفکری ، کمدین سنگین
وزن سینما زاده میشود . در این سال موج اول هنر پیشگان زن : ایران دفتری ، شهلا ، فخری پازوکی ، عصمت صفوی ، اختر پرتوی ، ،نیکتاج صبری ، ناهید سرفراز و پرخیده ظهور می کنند .
این سال برای مردان سینمای ایران : علی تابش ، مجید محسنی ، ناصر ملک مطیعی ، صادق بهرامی ،حمید قنبری ، معزالدین فکری و قدکچیان راهی را باز می کند که تا سالهای متمادی یکه تاز آن هستند .
فیلم شاخص سال 1331 ، ولگرد نام دارد . فیلمی از مهدی رئیس فیروز که ناصر ملک مطیعی را به شهرت میرساند. این فیلم با فروش نیم میلیون تومان ، رکورد فروش فیلم های تا آن زمان را می شکند . فیلمبرداری زیبای مهندس محسن بدیع ، الگوئی میشود برای فیلمبرداران آن زمان .
در سال 1333 خورشیدی ، سینمای ایران رنگ و بوی ملی بخودش میگیرد . در چند فیلم شاخص ، سوژه پسر فقیر ، دختر پولدار کنار گذاشته میشود . دکتر اسماعیل کوشان ، آغا محمد خان قاجار را میسازد و کریم فکور ، شاهین طوس را . پرویز خطیبی با نگاهی طنز گونه ، پیشه وری را به ریشخند می کشد . نصرت الله محتشم با سرمایه سرهنگ محمد شب پره ، پدر شهرام و شهبال شب پره ، فیلم عروس دجله را میسازد .
آنچه دکتر اسماعیل کوشان را از سایر فیلمسازان ایرانی متمایز می کند ، ویژه گی های اخلاقی او در طی 33 سال کار در صنعت سینمای ایران تا فتنه خمینی بود . در راس این ویژه گی ، پرداختن به مضامین تاریخی و حماسی ایران بود و در مرحله بعدی ، گسترش سینمای ایران .او در مدت 33 سال فعالیت ، 28 فیلم را کارگردانی و تهیه کننده 91 فیلم بود.
اولین فیلم سینماسکوپ سیاه و سفید ( اتهام) ، در سال 1335 و اولین فیلم رنگی سینماسکوپ ( عروس فراری ) توسط کوشان ساخته شد .
دکتر اسماعیل کوشان در سال 1362 در سن 68 سالگی فوت می کند . روانش شاد.
در زیر به برخی از ساخته های دکتر کوشان در مقام کارگردانی و تهیه کنندگی اشاره می کنم :
نفس گیر – 1358
سلام تهران -1356
شادی های زندگی ما – 1355
باهم ولی تنها – 1355
شیر خفته – 1355
پاشنه طلا – 1354
هیچکی بابا نمیشه – 1354
مادر دوستت دارم – 1354
اوستا کریم نوکرتیم -1353
خوشگلا عوضی گرفتین – 1353
بزن بریم – 1353
مرغ همسایه – 1353
دروغگوی کوچولو – 1353
جنگجویان کوچولو -1352
جبار سرجوخه فراری – 1352
شیخ صالح – 1352
قربون هر چی خوشگله – 1352
مرغ تخم طلا – 1351
بابا نان داد – 1351
عباسه و جعفر برمکی – 1351
آب نبات چوبی – 1351
اسیر – 1351
تولدت مبارک – 1351
مهدی مشکی و شلوارک داغ – 1351
ماه پیشونی -1350
دختر فراری – 1350
پهلوان مفرد – 1350
شیرین و فرهاد -1349
میوه گناه – 1349
دزد و پاسبان – 1349
نسل شجاعان -1348
گرفتار – 1348
غروب بت پرستان -1347
مرد دو چهره – 1347
یوسف و زلیخا – 1347
گوهر شب چراغ – 1346
نسیم عیار – 1346
بندرگاه عشق – 1346
امیر ارسلان نامدار -1345
حسین کرد – 1345
مرد نامرئی – 1345
شوخی نکن دلخور میشم – 1345
دزد بانک – 1344
ابرام در پاریس – 1343
اشک ها و خنده ها – 1343
دوستت دارم – 1342
آراس خان – 1342
مردها و جاده ها -1342
انتقام روح – 1341
اهریمن زیبا – 1341
کلاه مخملی – 1341
سوداگران مرگ – 1341
دندان افعی – 1340
سایه سرنوشت – 1340
دام عشق – 1340
تازه بدوران رسیده – 1340
شیر فروش – 1339
آرشین مالالان – 1339
پسر دریا – 1338
دوقلو ها – 1338
چشمه آب حیات – 1338
عروس فراری – 1337
شاباجی خانم – 1337
طلسم شکسته – 1337
بیژن و منیژه – 1337
قزل ارسلان – 1336
یعقوب لیث صفاری – 1336
ظالم بلا – 1336
اتهام – 1335
یوسف و زلیخا – 1335
راهزن – 1334
امیر ارسلان نامدار – 1334
دسیسه – 1333
آغا محمد خان قاجار – 1333
شاهین طوس – 1333
افسونگر – 1332
شبهای تهران -1332
غفلت – 1332
دزد عشق – 1331
مادر – 1331
مستی عشق – 1330
شرمسار – 1329
زندانی امیر – 1327
طوفان زندگی – 1327
دکتر اسماعیل کوشان چهره ملی سینمای ایران ، اسماعیل حریرفروش، ملقب به اسماعیل کوشان را پدر سینمای ایران می خوانند در واقع کوشان را به جرأت میتوان یکی از بانیان گسترش سینما در ایران دانست. اسماعیل کوشان نخستین فردی بود که سیستم استودیویی برای فیلمسازی را وارد ایران کرد. او همچنین
نویسنده، کارگردان، فیلمبردار و تهیهکننده بود. فیلمهای زیادی را نویسندگی و کارگردانی کرد و همچنین تهیهکننده دهها فیلم بود.
کارگردانی 27 فیلم، نویسندگی 22 فیلم و تهیهکنندگی 91 فیلم در کارنامه او ثبت شده است. او در سال 1296 خورشیدی در تهران به دنیا آمد. از آلمان دکترای اقتصاد گرفت اما در رشته روابط عمومی و سینما
نیزتحصیل کرده است . فعالیت هنری را در ترکیه در سال 1324 و با دوبله فیلمهایی چون دختر فراری و زن سنگدلآغاز کرد. این فیلمها را در وین خریده بود. فیلم دختر فرارى اولین فیلم دوبله شده به فارسى نیز
است. یک سال بعد به ایران آمد و ابتدا استودیو میترافیلم وسپس استودیو پارس فیلم را در سال 1330 تاسیس کرد. استودیویی که کارهای ماندگار سینماییاش را در آنجا انجام داد . کوشان پستهایی چون ریاست اتحادیه صنایع فیلم ملی ایران را نیز بر عهده داشته است.
دردهه 30 شمسی مجلهای به نام عالم هنر برای مدت زمانی توسط او منتشر میشود .
برادرش محمود، کارگردان وفیلمبردار بود و دو فرزندش داریوش و کوروش نیز به ترتیب بازیگر وکارگردان شدند .
کوشان، پایه گذار هنر دوبله در ایران.
اسماعیل کوشان به اذعان پژوهش گران هنری بنیانگذار هنر دوبله در ایران نیز بود. دوبله اگرچه امروز کمرنگ شده است اما دوبله هنر بسیار پر ارج در سینمای ایران در زمان شاه فقید بود و ایران در زمینه هنر دوبله از کشورهای پیشرو در منطقه به شمار میرفت.
نخستین فیلمی که توسط کوشان به زبان فارسی دوبله شد، دختر فراری نام داشت؛ فیلمی فرانسوی که نام اصلیاش قرار ملاقات بود و بعدا در دوبله به فارسی نامش را عوض کردند و جالب این که در ایران استقبال خوبی از آن شد.
کشف سوپراستاری به نام محمدعلی فردین
کوشان تنها فیلم نساخت، او کاشف بازیگران بزرگی نیز بود. این را همه میدانند که محمد علی فردین را اسماعیل کوشان به سینما کشاند.
روزی فردین برای تماشای فیلمی به سینما می رود و گیشه بلیتفروشی بسته میشود و بلیت به او نمیرسد. کوشان که فردین را میشناخت و میدانست نایب قهرمان کشتی جهان است، او را به داخل سینما دعوت
میکند. سپس به او پیشنهاد بازی در فیلم چشمه آب حیات را میدهد و بدین ترتیب فردین وارد سینما میشود و سینمای دهه ۴۰ و ۵۰ ایران را تحت تأثیر بازیهای ماندگار خود قرار میدهد.
جفای روشنفکران توده ای بر اسماعیل کوشان
روشنفکران چپ اسماعیل کوشان را به عنوان مروج سینمای تجاری و مروج ابتذال وبیفرهنگی دانسته واورا شماتت میکردند. در صورتیکه واقعیت این بود که کوشان عاشق آب و خاک و وطنش بود . در کارهای اوهمواره جای پای تاریخ گهر بار ایران دیده میشد . عِرق وطن کوشان ، خاری بود که به چشم توده های بی وطن فرو میرفت .
برخی نحلههای کمونیستی و اسلامگرایان حاکم بر ایران بنا به دلایل خاص خود که همانا حس ناسیونالیستی و ایرانی بودن دکتر اسماعیل کوشان بود ازاو دل خوشی نداشته و ندارند .
نشریه «کارگر سوسیالیست» این ادعا را مطرح میکند که آثار تاریخی تهیه شده توسط استودیوی فیلم اسماعیل کوشان (پارس فیلم) اصراری به حفظ امانت داری تاریخی نداشتهاست!. این نشریه فیلمهایی چون امیر ارسلان نامدار، بیژن و منیژه و یوسف و زلیخا را به عنوان مثالهایی برای تحکیم ادعای خود ذکر میکند. این نشریه در نقد نگاه حاکم بر استودیوی فیلمسازی اسماعیل کوشان، این رویکرد را ضد مردمی میخواند و این روش فیلمسازی را به همراهی سیاسی کوشان و همراهانش با حکومت شاهنشاهی نسبت میدهد. این نشریه در توضیح بیشتر می آورد : ساختن این فیلمهای شبه تاریخی مقارن بود با آغاز دوره جدید سلطنت محمدرضاشاه و سالهای پس از کودتای بیست و هشت امُرداد… در روزگاری که یک نوع احساس ناسیونالیستی و ضد استعماری در جامعه فراگیر شده بود و همه با دیده ی تردید به حکومت نگاه میکردند، چنین فیلمهای نوستالژی نسبت به گذشته پرافتخار یا خیالانگیزی را دامن میزد و میتوانست کمکی باشد که از آن فضای فکری دوران مصدق دور شوند !و در پیوندی ناگسستنی با شاه و کشور قرار گیرند! اظهارات نفرت انگیزروزنامه کارگر سوسیالیست ، ادامه روند توطئه حزب خائن توده و آخوند های تازی پرست و بی وطنی است که با ایجاد نفاق بین طرفداران شاه و دکتر محمد مصدق ، برای اربابان روس خود دُم می جنبانند .توده یی های بی وطن ، چرا یک بار هم که شده زبان به اعتراض علیه محمد رضا ورزی ها ، مجید مجیدی ها ، داود میرباقری ها و….نگشودند ، که تازی پرستی را نشر میدهند ؟
عشق کوشان به ایران از دید چپی ها و دستار بندان اشغالگر تازی پرست، یعنی دور شدن از فضای فکری دکتر محمد مصدق !! براستی در میهن خواهی و وطن دوستی دکتر محمد مصدق و شاه فقید میتوان شک داشت که این حرامیان سرخ میان طرفداران آنها شکاف انداخته اند ؟
عروس فراری ، نخستین فیلم سینما سکوپ و رنگی ایران
روزنامه کیهان نیز در مطلبی با عنوان ناقوس مرگ و نفرین به قلم پژمان کریمی نوچه حسین شریعتمداری مزدور بیت رهبری، از اینکه اسماعیل کوشان شخصیت ملی لقب گرفته است انتقاد میکند و با ادبیات آشنای اصولگرایان مسلمان می نویسد : با وجود هماهنگی دکتر کوشان با سیاستهای پهلوی، جریان شبه روشنفکری اردو زده در مطبوعات و سینمای پیش و پس از انقلاب اسلامی، هیچگاه به نقد کوشان برنخاست و بلکه او را ستایش کرد! ماهنامه سینمایی فیلم که جریان شبه روشنفکری سینمای ایران را نمایندگی میکند… سینمای ایران را شکل گرفته بر میراث دکتر کوشان معرفی کرد و وی را شخصیت ملی نامید.
آیا از دید پژمان کریمی و ارباب مزدورش شریعتمداری ، چه کسانی سینما گران متعهد ایران هستند ؛ ابراهیم حاتمی کیا، جلال مقدم، محمد رضا ورزی ، داود میر باقری ، مجید مجیدی ، کیانوش عیاری ، یدالله صمدی ، محسن مخملباف ، ناصر تقوائی ، محمد علی نجفی ، مسعود کیمیائی ،اریوش مهرجوئی ،فریدون جیرانی ، کیو مرث پور احمد ، رسول ملاقلی ، بهروز افخمی ، مهدی صباغ زاده ، ابوالحسن داودی ، کمال
تبریزی ، حسن هدایت ، اصغرفرهادی، ……. و حسن فتحی . کدام یک ؟
تمامی این ها که قلم و دوربینشان در راستای ضدیت با فرهنگ ایران و تازی پرستی بوده و هست . تمامی اینها که کمر به خدمت آخوند ها بسته اند . ارمغان اینها برای سینمای ایران چه بوده ؟ آیا غیر از دروغ ، دزدی فحشای اسلامی ( صیغه ) ، خیانت و شارلاتانی و خشونت و بسط خرافه این حضرات چه کرده اند؟ آیا اینها نبودند که پروانه ازدواج مرد 70 ساله را با دختر 14 ساله صادر کردند .آیا اینها نبودند که شیرازه خانواده ها را با تشویق و پرداختن به فحشاء اسلامی ( صیغه ) از هم گستند ؟آیا اینها نبودند که با صرف میلیونها دلار دست به تحریف تاریخ زدند تا چهره ایران سازان پهلوی را مخدوش کنند وسینمای ایران را در خدمت دین واپسگرا ، خون ریز و جاهل و گدا پرور اسلام و پیامبر زنباره ، دزد وجنایتکار آن ، محمد بن عبدالله و دژخیم خون خوارش علی بکار گیرند .
سال 1332 خورشیدی ، سینمای ایران با معرفی ساموئل خاچیکیان ، بر اعتبار خود می افزاید . در این سال او ، فیلم بازگشت را میسازد و سال بعد ، فیلم دختری از شیراز ساخته جدیدش بر پرده سینما نقش می بندد. اما اوج کار این کارگردان زمانی است که درسال 1334 فیلم چهار راه حوادث اودر ایام نوروز در سینمای تازه تاسیس رویال به نمایش گذاشته میشود .در این فیلم آرمان ، ناصر ملک مطیعی ، ویداقهرمانی ویگن بازی میکردند . از صدای خانم الهه با نام ناشناس و ویگن در این فیلم استفاده میشود . ناصر ملک مطیعی برای بازی در این فیلم بیشترین دستمزد را که 12 هزار تومان بود دریافت کرد .
در دهه 1330 دو مشکل بزرگ گریبانگیر سینما گران ایران و وارد کنندگان فیلم های خارجی است .مشکل نخست ، عوارض است که چون سدی در مقابل پیشرفت صنعت سینما قد علم کرده است و دیگری مسئله سانسور . به جرات میتوان گفت که سینمای ایران درتمام طول حیاتش در زیر تیغ سانسور نفس کشیده است .
در زمان شاه فقید و در سالهای دهه 30 با شناختی که رژیم از عوامل چپ وابسته و آخوند ها داشت داشت ، شرایط سختی برای فیلمسازان و سناریو نویسان پیش آورده بود ، برای مثال فیلمبرداری از زنان چادری ممنوع بود . فیلمبرداری از کودکان کار و خیابانی قدغن بود آنچه مطرح بود در یک جمله خلاصه میشد : سینما باید تمیزی ها و پیشرفت کشور را نشان دهد. اگر می خواستند در زندان فیلمی را بسازند . اولا سلول زندان باید تمیز باشد و زندانیان در رفاه کامل، بطوریکه تمام وقتشان به پایکوبی و آواز خواندن سپری شود !!
در مورد شکل ترسناک سانسور در رژیم دستاربندان اشغالگر به تفصیل سخن خواهم راند .
در مورد فیلم های وارداتی ، گمرگ ایران عوارض خود را بر حسب وزن فیلم تعین کرده بود : فیلم آمریکائی، کیلوئی 36 تومان و فیلم سایر کشور ها 100 تومان ! اگر فیلم ساز ایرانی نیاز به وسائل فنی و تکنیکی داشت باید 75 درصد بهای وسیله را بابت عوارض گمرگی بپردازد .در آن زمان بخاطر توسعه جاده و اسفالت شهر ها گمرگ بین 1 تا 2 درصد عوارض اسفالت میگرفت .
هزینه برق سینما ها سنگین و ماهیانه بین 3000 تا 3500 تومان بود .برخی از سینما ها ترجیح میدادند که از موتور برق خود سود ببرند . شهرداری هم تا 40 درصد از بهای بلیط سینما پول دریافت میکرد .
سینمای دهه 30 را با سوژه های تکراری : جوان خوش قلب و ندار ، دختر پولدار وآواز خواندن در طبیعت به سبک فیلم های هندی نظاره می کنیم .
دهه 1330 شاهد ظهور جمشید شیبانی و استودیوی او ایرانا هستیم . او کلاس تعلیم هنر پیشگی دایر کرد که در آن صادق بهرامی ، معزالدین فکری ، جواد معروفی ، رفیع حالتی ، غلامحسین نقشینه و خودش تدریس میکردند .
جمشید شیبانی در سال 1304 خورشیدی در تهران به دنیا آمد . او از فارغ التحصیلان مدرسه هنر پیشگی در سال 1318 است . او در تاتر پیش پرده خوانی میکرد و در سال 1319 همکاری خود را با رادیو آغاز کرد. جمشید شیبانی در سال 1326 جهت تحصیل راهی آمریکا شد . او در هالیود مشاور لباس و آرایش فیلم های شرقی شد .
در هالیود او فیلم ریولت را ساخت . او از اولین شاگردان ایرانی یو سی ال ا در رشته سینما بود .
موزیک متن فیلم زن ایده آل با شرکت کاری گرانت و دبورا کار ، ساخته این هنر مند ایرانی بود .جمشید شیبانی ، نوه موسیقیدان بزرگ ایران میرزا عبدالله است .
در سال 1334 اولین ساخته جمشید شیبانی بنام برای تو با بر داشتی از فیلم آمریکائی مکانی در آفتاب با شرکت شهلا ، حالتی ، مورین وایران دفتری به روی پرده می آید که با شکست مواجه میشود . این فیلم، دو چهره جدید به سینمای ایران معرفی می کند ،نخست محمود نوذری ، فیلمبردار و دیگری موسی افشار ، ادیتور ومسئول چاپ فیلم .
زنده یاد جمشید شیبانی و نویسنده نوشتار
مجید محسنی ، که بعد ها از سوی مردم دماوند برای نمایندگی در مجلس شورای ملی انتخاب شد ، بی شک یکی از تاثیر گذار ترین چهره های سینمای ایران است . همکاری او با استودیو دیانا فیلم ، ازمطرح ترین استودیوهای فیلمسازی آن زمان که رقابت با پارس فیلم دکتر کوشان داشت ، و انتخاب سوژه های مردمی و اخلاقی او ، شاخص تفکر و نحوه کارش بود . نخستین ساخته این هنرمند مردمی خواب وخیال نام داشت که مورد توجه منتقدان قرار نمیگیرد . انتقاد اصلی به فیلم در قالب بازیهای ناشیانه و ضعیف هنر پیشگان وارد میشود .این فیلم از فیلمبرداری و مونتاژ خوب برخوردار بود .
مجید محسنی ( 1302-1369خورشیدی )
مجید محسنی از نوجوانی در کنار برادرش حسین محسنی که یازده سال از او بزرگتر بود بازیگری در نمایشهای مختلف را شروع کرد. در سال 1318 اولین تجربه بازیگری حرفهای خود را در نمایشی به نام
سالومه بر صحنه تئاتر اجرا کردو سپس در سال 1326 با بازی در یک فیلم تبلیغاتی بازیگری مقابل دوربین را نیزتجربه کرد. ازسال 1330به طور جدی کار در سینما را با فیلم خوابهای طلایی به کارگردانی معزدیوان فکری آغاز کرد. چند سال بعد مجید محسنی یکی از بهترین هنرمندان رادیو هم بود. او خالق شخصیت کمدی انتقادی عمقلی صمد، روستایی ساده دل با لهجهای شیرین درسینمای ایران بود .
در بازیگری با پشتکار و خستگی ناپذیری بسیارفعالیت میکرد. دو دوره(دورهٔ بیست و یکم و بیست و دوم) نماینده مردم دماوند در مجلس شورای ملی شد و در سال 1348 خورشیدی به عنوان مشاور فرهنگی سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران مشغول به کار شد .
در مراسم بزرگداشت او که در تالار رودکی برگزار میشود ( 15 تیرماه 1369 ) بر روی صحنه به سکته قلبی دچار و فوت می کند .
فیام های مجید محسنی
سکه دو رو -1347
دنیای پوشالی – 1347
گنج و رنج – 1346
زیر گنبد کبود – 1346
انسان ها – 1343 سینما امپایر برای نخستین بار مبادرت به نمایش این فیلم فارسی می کند .
محکوم – 1342
پرستو ها به لانه باز میگردند – 1342 این فیلم یکبار دیگر در رژیم جمهوری اسلامی در سینما پولیدور به نمایش می آید .
گذشت – 1341
قربون خودم – 1341
انتقام روح – 1341
عسل تلخ – 1340
خروس بی محل – 1340
آهنگ دهکده -1340
عروسک پشت پرده – 1339
لات جوانمرد – 1337
بلبل مزرعه – 1336
زندگی شیرین است – 1335
خواب و خیال – 1334
دختر چوپان – 1332
دزد عشق – 1331
خوابهای طلائی – 1330
ادامه دارد
.