دکتر روزبه آذربرزین

شناخت و ماهیت جمهوری اسلامی و شرح مختصری از چهل سال جنایت ، سرکوب، چپاولگری و آسیب های مهلک فرهنگی و اخلاقی ناشی از زمامداری ملایان بر کشورمان ، جهت یاد آوری آن دسته هم میهنانی که ذهن فراموشکار دارند .

فارغ از اینکه جمهوری اسلامی در چه شرایطی و با توجه به چه ضرورتهایی بقدرت رسید، پرسش نخستین  ،پس از نزدیک به چهل سال حکومت اسلامی این است: آیا جمهوری اسلامی یک حکومت در چارچوب کشور ایران است؟ هنگامی که روحانیت در انقلاب اسلامی با اهداف خدمت به جامعه !، و شعار آزادی و استقلال ! به میدان آمد شاید کمتر کسی تصور می کرد که جمهوری اسلامی غیر از آنی باشد که ظهور کرده است، یعنی صرفا یک حکومت دینی. اما این حکومت در عمل به پدیده دیگری تبدیل شد که آنرا از ویژگی یک حکومت مذهبی متعلق به ایران جدا کرده است. بنا بر این امروز ضروری است مروری مجدد بر ساختار و ماهیت حکومت جمهوری اسلامی داشته باشیم تا از نکاتی که بدانها تا کنون نپرداخته ایم ، آگاه شویم.

برای شناخت دقیقتر جمهوری اسلامی به فلسفه وجودی و کارکردی آن در کشور می پردازیم. بنیاد اعتقادی این حکومت، ایدئولوژی اسلامی است، همانند ایدئولوژیهای نازیسم و فاشیسم. اما هم از نظر شکل و هم ماهیت و محتوا کاملا متفاوت با آنها است. احتمالا بسیاری از محققان و نظریه پردازان در تحقیقات خود نسبت به جمهوری اسلامی نوعی نظریه انطباقی با فاشیسم را تعمیم داده اند.شکاف نظری در قضاوت درماهیت و شکل جمهوری اسلامی زمانی آشکار تر شد که رویکرد و رفتار جمهوری اسلامی بیش از آنکه مبین تلاش برای مدیریت و هدایت کشور ایران باشد و وظایف یک دولت و یا حکومت در شکل و مفهوم ملی را به اجرا بگذارد از مرزهای ملی عبور کرده است. برای شناخت بیشتر این پدیده به نکته هایی مهم اشاراتی می کنیم
در اطلاعات موجود و شواهد روزمره و آنچه که بدرستی رابطه دولتها با جوامع و نقش و وظیفه آنها در هدایت، مدیریت و نظارت بر امور کشورها را روشن میکند، تجربیات و الگوی دولتهای جهان در امر مدیریت کشورها است. در این فضا دولتها و پارلمان و قوه قضاییه بعنوان نهادهای مستقل از یکدیگر دارای نقش همپوشانی و مکمل یکدیگر در اداره صحیح جامعه هستند. در سیستم اداری کشور قوه قضاییه نقش ناظر بر رفتارهای دولتها و یا پارلمان را بر عهده دارد. علاوه بر قانون اساسی، دولت مجری مصوبه های پارلمان یا مجلس است. سه نهاد مستقل در یک مجموعه با نمایندگی دولت که دارای رییس جمهور یا نخست وزیر است مدیریت و اداره کشور را بر عهده دارند
بنا بر این، فرض  را بر این پایه قرار می دهیم که جمهوری اسلامی حکومتی است که ساختار سیاسی و اداری آن مشتمل بر سه رکن مجلس، قوه قضاییه و دولت است. در بخش دولت تقسیم بندی های اداری مانند شهرداری، استانداری، فرمانداری، بخشداری، وشوراهای شهر و روستا، بنیادهای مختلف وجود دارند و از همه مهمتر شاخص محوری دموکراسی !!! یعنی انتخابات به اجرا می آید. این ساختار در مقایسه با اشکال متعارف موجود در کشورهای جهان ظاهرا تفاوت چندانی ندارد. اما پرسش این است که چرا این ساختار کارآمد نیست.؟ پاسخ ناکارآمدی را باید در راس آن ساختار سیاسی یعنی ولایت مطلقه فقیه (اصل پنجاه و هفت و یکصد و ده قانون اساسی جمهوری اسلامی) که ایدئولوژی حاکم بر کشور را نمایندگی می کند، و در تغییر وظایف تمامی نهادهای موجود از جمله قوه قضاییه، مجلس و دولت با تمام دستگاهای زیر مجموعه اش نقش ایفاء کرده است، جستجو نمود. تغییر وظایف نهادهای رسمی کشور یعنی سه قوه و نهادهای اداری دولت با خوانش ایدئولوژیک، آنها را در مسیری بغیر از روال معمول در کشورهای جهان قرار داده است، به این معنی که این قوا و نهادهای وابسته به دولت و ارگانها نظامی برای حمایت از جامعه و خدمات رسانی به آنها تعیین نشده اند بلکه صرفا برای اعمال فشار به جامعه به منظور استحکام استبداد بکار گرفته می شوند. برای ریشه یابی بیشتر به قانون اساسی مراجعه می کنیم.
علیرغم اینکه در اصل سوم قانون اساسی از (بند 6 الی 14 )* بطور مشخص به تامین مطالبات اجتماعی در زمینه های اقتصادی و رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در زمینه های مادی و معنوی و موارد لازم دیگر تاکید شده است. اما آنچه اجرای این قوانین را با دیگر قوانین بین المللی متمایز کرده است، تاکید بردین و  عجین شدن اصول آن در تمامی امورات و وظایف دو سویه حکومت و جامعه است. در اینجا یکی از اصول قانون اساسی تکلیف نهایی را روشن کرده است. در این اصل آمده است: ” کلیه قوانین و مقررات مدنی٬ جزایی٬ مالی٬ اقتصادی٬ اداری٬ فرهنگی٬ نظامی٬ سیاسی و غیره باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است”.( اصل چهار قانون اساسی جمهوری اسلامی) بنا براین، اصل چهارم، کلیه مفاهیم و اصول مندرج در قانون اساسی را به ایدئولوژی دینی مرتبط نموده و مسئولیت تام و تمام تفسیر قوانین را به شورای نگهبان واگذار کرده است
ممکن است از برخی زوایای فکری برای توجیه حکومت دینی در ایران، آنرا در مقام مقایسه با کشورهای اسلامی دیگر جهان نظیر شیخ نشینهای عرب، پاکستان و اندونزی و غیره قرار دهند که با پذیرش اجتماعی از سوی جامعه، مشکل اساسی برای کشورهایشان بوجود نیاورده اند . اما باید اذعان نمود که جمهوری اسلامی هیچ شباهتی حتی با کشورهای اسلامی ندارد. علت چنین بی همانندی را باید همچنان در رابطه با مفاد قانون اساسی، رهبری مطلقه و بلامنازع، شورای نگهبان، ارگانهای وابسته به ولایت مطلقه نظیر سپاه و بسیج و تمام نهادهای زیر مجموعه آن مشاهده نمود که همگی در راستای اهداف ایدئولوژیک جمهوری اسلامی قرار دارند.
پرسش نخستین همچنان این است :آیا جمهوری اسلامی نقش یک حکومت و دولت تام و تمام در ایران را ایفاء میکند، یا اینکه نقش دیگری نیز برای خود تعریف کرده است؟ اگر چنین است این نقش کدام است.؟ با نگاه به قانون اساسی مشاهده می شود که حکومت تعریف دیگری از وظایف خود بدست داده است و آن تعمیم نقش رهبری ولایت مطلقه فقیه بر مسلمانان (شیعیان) در سراسر جهان است، اما این وظیفه با تعریف حکومت نسبت به کشور و ملت کاملا متمایز است.دولت جمهوری اسلامی ایران موظف شده است همه امکانات خود را برای تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان به کار گیرد!!!!!!!(.بند 16 از اصل سوم قانون اساسی) این مسلمانان همان امت شیعه را تشکیل می دهند
امت و ملت منشاء تضاد فرهنگی، اجتماعی  و اقتصادی در قانون اساسی جمهوری اسلامی است.
برخلاف واژه ملت که با عنصر سرزمین و قلمرو جغرافیایی خاصی همراه بوده و معنا و مفهوم پیدا می کند و اینک در عرف حقوق داخلی و خارجی به رسمیت شناخته می شود، “امت” با عقیده و آرمان پیوند خورده است. اسلام برای مرزبندیهای موجود اصالت قایل نیست زیرا پیام آور حقیقتی است که می خواهد همگان از این حقیقت بهره مند گردند. این حقیقت در راس امت قرار دارد. در نظام آخوندی جائی برای ملت وجود ندارد .
بر همین پایه در اصل یازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است: “همه مسلمانان جهان یک امتند و جمهوری اسلامی موظف است سیاسیتهای کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل مسلمان جهان قرار دهد و کوشش پیگیر بعمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.

زمانیکه کمک های جمهوری اسلامی به مردم عراق ، سوریه ، لبنان ، نوار غزه و مسلمانهای رانده شده میانمار و مردم آفریقا را می بینیم و رگ گردنمان بیرون میزند ، فکر نکرده ایم که این رژیم ضد ایرانی به قانون اساسی خودش پایبند بوده و مردم ما  به عنوان ملت ایران برایش ارزشی ندارد . این نکته ای است که کمتر کسی به آن توجه نشان داده و هدف از سرنگونی رژِیم آخوندی جایگزین کردن ملت با امت است .

در نظام آینده ایران ما چیزی بنام امت نداشته و آنچه مطرح است ، تنها ملت بزرگ خودمان است .

در چهل گذشته بر مبنای قانون اساسی جمهوری اسلامی ، آخوند ها
بر برتری منافع امت بر ملت تاکید میکنند: اسلام از آن جهت که ملی و محلی نیست منفعت حفظ مبانی دینی را بر هر گونه منافع ملی ترجیح می دهد!!!!!  از این بیشرمانه تر نمی شود که وقتی موجودیت نظام به خطر می افتد ، این ملت هستند که باید حافظ منافع ملایان باشند ، نه امت بیرون از ایران که تنها دست بگیر دارند . یعنی در آخرین نقطه ای که جمهوری اسلامی در خطر سقوط قرار بگیرد، برای جلوگیری از اعتراضات اجتماعی بر علیه حکومت، به ملت امتیاز و حق میدهد !!!!!
تفاوت مفاهیم امت با ملت در برجسته سازی ایدئولوژی دینی نهفته است. ملت دارای مفهومی مدرن است در حالیکه امت با واژه “جماعت” و گرایشات سنتی هم معنی است.ملت محصول تقابل تاریخی با حاکمیت دین بوده است. به همین دلیل، ظهور دین بعنوان یک پدیده سنتی در سیستمهای سیاسی در دوران مدرنیسم یک نقیضه ( مخالف و ضد )محسوب می شود. ملت در همراهی با مدرنیسم رو بسوی آینده دارد، امت با ایدئولوژی دینی در جدال با اندیشه های مدرن بویژه اندیشه های سیاسی سعی در به عقب کشیدن جامعه بسوی دوران قبل از مدرنیته و به دوران سنتی دارد. این واکنش نه تعمدا بلکه به سبب ذات ایدئولوژی اسلامی و مابقی ادیان سامی  و چسبندگی آنها به دوران قبل از مدرنیسم است .امت نمی تواند خود را از وابستگی های ایدئولوژیک رها سازد و حتی با قرار گرفتن در فرآیند مدرنیته از ابزار آن بر علیه مدرنیسم ( ملت) استفاده می کند.
“آنچه  در ایدئولوژی ها همواره پیگیری می شود. اراده معطوف به قدرت سیاسی است. از این منظر ایدئولوژی بر سه جنبه ضد اجتماعی استوار است. “تبعیض، خشونت و بهره وری”. بر اساس اصول و کارکرد ایدئولوژی، توده های مسخ شده در ایدئولوژی به خود ویرانی فردی و اجتماعی دست می زنند. حکومت دینی درایران در یک نگاه کارکردی با تشدید تضاد های درونی و بیرونی روبرو است. تسلط بر مالکیت و ثروت توسط حکومت با ایجاد رعب وحشت و ترور رویکردی ایدئولوژیکی است که از دریچه دین قابل توجیح است. این جنبه از رویکردها در تقابل با مفهوم برابری و آزادی از یکسو و ایجاد خشونت، بهره وری و تبعیض از سوی دیگر ویژگی آنرا نشان میدهد.
با توضیحات در قانون اساسی، ولایت فقیه و امت با رویکردی حق مدارانه ،  خود را مالک و ارجح بر ملت میدانند، به همین دلیل ثروت و سرمایه های کشور( منافع ملی) بیش از انکه در خدمت به ملت قرار بگیرد در اختیار امت و اهداف ایدئولوژیک حکومت قرار گرفته است. از آنجاییکه پدیده ایدئولوژیک امت جغرافیا و حد و مرزی ندارد و در یک کشور محدود نمی شود و بعبارتی یک امر ماورای ملی و کاملا اعتقادی است، بنا براین تمامی امت مسلمان خارج از مرزهای کشور در منافع ملی کشور ایران شریک هستند !!! ( البته در زمان احمدی نژاد ، امت مسلمان با امت مسیحی کشور های آمریکای جنوبی ، برای چاپیدن منابع ملی ما به توافق رسیدند ! )  و براساس قانون اساسی نسبت به آن حق و سهم دارند.! به این ترتیب با ترکیب دو واژه ملت و امت، دو تفکرو دو ایده که تصادفا با هم در تضاد قرار دارند در قانون اساسی گنجانده شده اند. یعنی منافع امت و ایدئولوژی اسلامی در خدمت تامین منافع جامعه و کشور ایران ( منافع ملی) قرار ندارد بلکه بر عکس در ضدیت با آن قرار گرفته است. در طول دهه های گذشته توسط ولایت فقیه و دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی تلاش شده است که سیاستها و اقدامات خود را با منافع ملی کشور همسو ارزیابی کنند، اما واقعیتهای موجود در قانون اساسی و عملکردهای این حکومت نه تنها بر منافع ملی منطبق نیست بلکه در مقابل و به ضد آن تبدیل شده است. دلیل این ضدیت را می توان در اوضاع جاری اقتصادی و اجتماعی کشور مشاهده نمود. تملک و انحصار بر ثروتها و سرمایه کشور توسط جمهوری اسلامی و تامین هزینه های زندگی مسلمانان شیعه در کشورهای دیگر و همچنین تامین هزینه جنگهای منطقه ای با رهبری جمهوری اسلامی و تشکیل نیروهای شبه نظامی و گسترش حوزه های حکومت جمهوری اسلامی در میان مسلمانان و شیعیان کشورهای دیگر خاورمیانه نظیرعراق، لبنان، سوریه، یمن و بقیه نقاط و هر جایی که مسلمان شیعه ای زندگی میکند، اقتصاد کشور را فلج کرده و مردم ایران را به فقر کشانده است. جمهوری اسلامی هنگامی از سرمایه های متعلق به مردم ایران برای امت خود در سرزمینهای دیگر به مجتمع سازی، ساختن بیمارستانها و توزیع امکانات و مایحتاج زندگی خرج میکند که مردم رنجدیده ایران بر اثر زلزله در سرمای شدید زمستان زیر چادرهای اهدایی مردم کشور در حال جدال با مرگ هستند. این آن تضادی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی بین منافع ملت و امت ترسیم شده است.
از آنجاییکه جمهوری اسلامی قانونا پیگیر منافع ملت ایران نیست و تمام ثروت و هست و نیست مردم و کشور را در اختیار امت خود، که بیگانگانی ماورای مرزهای ملی کشور هستند، قرار داده است، به مصداق یک حکومت که در قوانین بین المللی تعریف شده نیست، بلکه یک فرقه مذهبی است که در راس آن علی خامنه ای بعنوان رهبر و پیشوای شیعیان با ایجاد گروههای نظامی تروریستی در کشورهای منطقه، مسئولیت حمایت مالی- نظامی، پشتیبانی لجستکی و تامین تغذیه آنها را بر عهده گرفته است. تمام این هزینه ها از جیب ملت ایران و از سرمایه های کشور تامین می شود. اینگونه است که جمهوری اسلامی، کشور ایران را نه بمثایه یک سرزمینی که هشتاد میلیون انسان در آن زندگی میکنند، بلکه بعنوان صندوق پولی نگاه می کند که برای بغارت بردن آن از شیوه سرکوب و ایجاد رعب و وحشت در میان صاحبان این سرزمین و سرمایه های آن استفاده می کند. زمان حذف این شیوه رذیلانه و پست فرا رسیده .
زیر پا گذاشتن و تمرد از مفاد تقریر شده در قانون اساسی ( بند 6 الی 14) توسط جمهوری اسلامی که بر تعهدات این نظام به جامعه ( ملت) ایران تاکید کرده است، نشان داده است که نمی توان این جمهوری اسلامی کاذب را بعنوان یک حکومت پذیرفت، بلکه باید از آن بعنوان یک جریان مذهبی که تحت نام شیعه بر کشور ایران مسلط شده است نام برد. این نظام در مقابل اعتراضات اجتماعی جنبش دانشجویی سال 78 و جنبش سبز در سال 88 از همان نیروهای تروریستی امت خود در لبنان و عراق برسرکوب و کشتن جوانان و مردم ما استفاده کرده است. در حقیقت مردم ما اسیر نیروهای مرتجعی شده اند که بصورت کاملا نظامی کشور را در اختیار گرفته اند و تا زمانی که مردم ایران اراده لازم را برای دفع این دشمن واقعی و جدی کسب نکنند، این فاجعه هر روز کشور ما را ویرانتر و مردم ما را به تیره روزی و نکبت بیشتر می کشاند. جمهوری اسلامی بیش از آنکه در کسوت یک حکومت حتی مستبد ظاهر شود، در لباس یک دشمن بیگانه جلوه میکند. ضرورت دفع این دشمن داخلی به مفهوم نجات و رهایی مردم ایران از تراژدی تکرار یک تاریخ مرتجعانه و موهوم مذهبی است.

تاریخ ایران ، در درازای عمر خود چنین پدیده شومی را ندیده که در آن مردم ایران هست و نیست خود را به جبر و زور به مسلمانانی بدهند که دنیا را تنگ کرده و امنیت جهان را به خطر انداخته اند .

جمهوری اسلامی با دروغ آمد .

سخنان فریبکار بزرگ زمانیکه در پاریس بود هنوز در گوش ما زنگ میزند :

رغبت شخصی و وضع سنی و مزاجی من اجازه نمیدهد که بعد از سقوط رژِیم فعلی ، شخصا نقشی در اداره امور مملکت داشته باشم !!!!!

من خواهان قدرت شخصی نیستم !!!!!

من نمی خواهم رهبر جمهوری اسلامی باشم !!!!!

پس از خروج شاه از ایران ، من نه رئیس جمهور خواهم شد و نه هیچ !!

رژیم اسلامی با استبداد جمع نمی شود !!!

حکومت اسلامی ما ، اساس کار خود را بر بحث آزاد و مبارزه با هر نوع سانسور گذاشته است !!!!!

ما میخواهیم ارتجاع را دفع کنیم !!!!!!

در جمهوری اسلامی،حقوق اقلیت ها محترم بوده و کاملا رعایت میشود !

در حکومت اسلامی نشریات آزادند !!!!!

ما فقط مطالبه حقوق اولیه بشر را در ایران می کنیم !!!!!!!!!

اظهار عقیده آزاد است . دولت اسلامی تمام منطق ها را با منطق جواب میدهد !!!!!!!!

ما می خواهیم حکومت اسلامی را بصورت مشابه صدر اسلام اجراء کنیم تا شما معنی دموکراسی را بفهمید !!!!!!!!

من قویا طرفدار تمدن و ترقی هستم !!!!!!!!

در حکومت اسلامی ، از نظر حقوق انسانی ، تفاوتی بین زن و مرد نیست !!!!!!!!!!!

زنها کاملا آزاد هستند ، چه در تخصیل ، چه در کار درست مثل مردان !!!!!

زنان در انتخاب پوشش آزاد هستند !!!!!

کشور در حال ورشکست است . ولی با استقرار جمهوری اسلامی ساختمان واقعی شروع خواهد شد !!!!!

ما حکومتی را میخواهیم که برای اینکه یکدسته میگویند : مرگ بر فلان

کسی آنها را نکشد !!!!

این دروغها که از زبان خمینی خارج میشد ، توسط حسن حبیبی ، عبدالکریم سروش ( دباغ ) و جلاالدین فارسی به خمینی دیکته میشد .

و یا سخنان دستار بند وژن در بهشت زهرا :

ما شما را به مقام والای انسانیت میرسانیم !!!! به این قانع نباشید …. ما آب را مجانی می کنیم …. گاز را مجانی می کنیم ….. اتوبوس را مجانی می کنیم ….. خانه نخرید ، ما شما را صاحب خانه می کنیم !!!!

روز 12 بهمن 1357 خمینی همراه با ابراهیم یزدی ، صادق قطب زاده و ابوالحسن بنی صدر با یک هواپیمای دربستی ار فرانس که تاجری بنام دستمالچی آنرا اجاره کرده بود به تهران رسید . در داخل هواپیما خبرنگاری از خمینی پرسید : حال که پس سالها به ایران بر میگردید چه احساسی دارید و او گفت : هیچی ، برخی متوجه شدند که چطور رو دست خوردند ، ولی خیلی دیر شده بود . خمینی  یکراست به بهشت زهرا رفت .عده ای معترض شدند که خمینی چرا به دانشگاه نرفت ؟

آن زمان نمی دانستیم که خمینی آمده بود تا دانشگاه را بکوبد و در آنرا ببندد. او آمده بود تا نسل اندیشمند را نه در تنها در ایران ، بلکه در جهان بزداید  .خاک دانشگاه را به توبره بکشد و اساتید دانشگاه را وادار کند تا اباطیل متعلق به عهد حجر و پیش از تاریخ را درس بدهند . نابودی دانشگاه تهران از آن زمان شروع شد که مشتی لومپن از دانشگاه تهران ، بهشت زهرای دیگری ساختند و هر روز جمعه در آن جمع شدند تا به دانش دهن کجی کرده باشند .

خمینی آمد تا کار ارتش ، احزاب، شهربانی ، قوه قضائیه ، آموزش ، هنر حمایت خانواده ، آزادیهای فردی و اعتبار جهانی ایرانی را یکسره و نابود کند و چه دردا که از بس همه بر آمد . ملت ایران خاکستر نشین شد . چهره زشت و کریه خمینی که در پاریس با ماسک ملکوتی انساندوستانه ، آزاد منشانه ،وارسته و مصلح مسیح گونه پنهان ساخته بودند ، خیلی زود نمایان شد. خمینی از ایران جهنمی ساخت که اسلاف او ، امثال ضحاک ، حجاج ، چنگیز و تیمور نساخته بودند . این جهنم را تنها در زمان محمد دیدیم و بی درایتی ما باعث شد تا بار دیگر ، آنهم زیر نام ، اسلام تجربه کنیم .

درد بزرگ مردم ما عدم شناخت اسلام و گناه نابخشودنی روشنفکر نما های ما این بود که  مردم را از ماهیت زشت و ضد انسانی اسلام آگاه نکردند. دانشجویان ما فریب، فریبکار وژن علی شریعتی را خورده بودند و مابقی سرشان به لنین ،  مائو، مارکس ، چه گوارا  گرم بود .

 مردم ساده ما فکر میکردند که اسلام ، اسلام وبشاروهم فی الامر….. است .

اسلام فبشرعبادی الذین یستمعون القول…    است . اسلام لکم دینکم ولی الدین است . مردم ساده ما شنیده بودند آن داستان جعلی را که یک یهودی هر روز به سر پیامبر بهنگام عبور از کوچه خاکستر می ریخته و روزی که خاکستر نمی ریزد ، اصحاب میگویند : بیمار شده و حضرت به دیدار آن یهودی میرود و از او عیادت می کند !!!! ملت ما هیچگاه این چرندیات را کنار کشتار مردان قبیله بنی قریظه نگذاشت تا بفهمد که پیامبرش چه موجود سفاک، جنایتکار و دیو سیرت است .محمد اگر در آن زمان قدرت داشت ، دستور میداد تا چهار دست و پای آن یهودی را قطع کنند .

کسی هجو نامه قرآن را باز نکرد تا به استناد سوره و آیات جنائی آن ماهیت خون ریز اسلام را نشان مردم ما بدهد . اسلام اقتلوالکافرون کافه

… اسلام جزیه ، قصاص ، شرک ، مرابطه ، الحاد ، ذم و ….. را کسی به مردم ما نیآموخت که چیست . کسی از برده داری ، کنیز داری و جنگ و محاربه به قصد غنیمت و تاراج حرف نزد . شریعتی ملعون که در تمام عمر در اروپا زندگی کرد و یک روز زنش روسری بسر نکرد فاطمه ، فاطمه است را نوشت و شهادت را تشویق کرد . کسی از آنچه اعراب بر سر اجداد ما آوردند ، نگفت . فاجعه 57 بخاطر این رخداد که ملت فهیم و با هوش ما هیچگونه شناختی از قرآن و مهملات و اراجیف داخل آن نداشتند . قرآن ضد علم ، تنها شناختش از ریگزار عربستان و قصه های صدتا یه غاز کتب عهد عتیق و تورات وروابط اعراب دوران جاهلیت و ارتباط پیامبر اسلام با زنان بوده و هست  .

درد ما خوش باوری مردم ماست . درد ما سیاست مدار های ماست که فریب آخوند ابلهی چون خمینی را خوردند ، کسی که در کارنامه اش دکترین ولایت فقیه دارد . کسی که کتابی به نام  تحریر الوسیله دارد ،که در آن نوشته شده :کامجوئی از نوزاد چند ماهه و گذاشتن ……..لای پای نوزاد منع شرعی ندارد .

خمینی با پیروی از احکام خدایش که مکار مکار هاست به قدرت دست یافت . پیش از آن خمینی و یارانش دست به فریب ناجوانمردانه ای زدند

و آن ایجاد شکاف در بین نیرو های مسلح بود . پخش اعلامیه های جعلی از سوی ارتشیان و نیرو های انتظامی مبنی بر اتحاد آنها با انقلاب بود که موجب شکاف و عدم اعتماد در بین  آنها میگردید .  کثیف ترین حقه زمانی صورت پذیرفت که دوسه هزار حزب الهی ، مجاهد ، فدائی و توده ای با کارگردانی ابراهیم یزدی به لباس نیروی هوائی در آمدند و با خمینی در مدرسه علوی بیعت کردند . تصویر این عده ، همه از پشت سر بود و هیچگاه ، پس از پیروزی انقلاب ، رژیم عکس رو در روی این قهرمانان !!!!!!!!!!! را نشان نداد . هر چند با قرار و مدار قره باغی و فر دوست نیازی به این بازی ها نبود .

زمینه ساز استقرار حکومت اسلامی در ایران ، فاجعه سینما رکس آبادان بود که در 28 مرداد 1357 به دست مرتجعین اسلامی به آتش کشیده شد ودر جریان آن 677 تن جان خود را از دست دادند .

جمهوری اسلامی برای رسیدن به قدرت ، ماجرای سینما رکس آبادان را که برگ ننگینی در کارنامه سیاه و سراسر جنایت بار اوست گشود تا از احساسات مردم بهره بگیرد . سینما رکس زمانی به آتش کشیده شد که از چند ماه پیش در برخی از شهر های ایران اعتراضات و در گیری هائی بین مردم و پلیس پیش آمده بود و آبادان بخاطر جو و ساختار اجتماعی خود از این اعتراضات دور بود .این دور بودن را میتوان به حساب کیفیت فکری و فرهنگی مردم آن گذاشت .مردم آبادان از زندگی خوب بر خور دار بودند . مراکز تفریحی زیادی در آن وجود داشت و مهمتر از همه ارتباط مردم با خارجیان بود . مسائل بالا باعث شد تا آخوند ها این شهر را برای توطئه ترسناک خود انتخاب کنند .

فاجعه سینما رکس آبادان ، حادثه دردناکی بود که باعث خشمگین شدن ملت فریب خورده ما شد . رژیم جنایتکار اسلامی برای سر پوش گذاشتن بر اعترافات حسین تکبعلی زاده متهم ردیف یک که پای محمد رشیدیان که بعد ها نماینده مجلی شورای اسلامی شد و عبداله لر قبا کارمند فرود گاه آبادان که بنزین هواپیما در اختیار تکبعلی زاده قرار داده بود به همراه سه آخوند : آیت الله طاهری ، آیت الله خادمی و حجت الا سلام  جمی ، امام جمعه آبادان  که به او دستور آتش زدن سینما را داده بودند  را به ماجرا کشیده بود در دادگاهی فرمایشی به ریاست آخوند سید حسین موسوی تبریزی ، حکم به اعدام او ، سروان منو چهر بهمنی که در آن زمان در مرخصی بسر میبرده ، ستوان علی نادری افسر نگهبان کلانتری آبادان ،صاحب سینما، اسفندیار رمضانی  که در تهران اقامت داشت و مدیر داخلی سینما دها قانی که موقع بروز فاجعه در خانه استراحت میکرد، داد .

برنامه ریزی آتش زدن سینما در مسجد قدس فرح آباد آبادان با حضور حسین تکبعلی زاده ، محمد رشیدیان ، ابوالپور و عبدالله لر قبا ریخته میشود آنها برای تمرین ابتداء دفتر حزب رستاخیز را که مدتها بسته بود ، به آتش می کشند و سپس یک خوکدانی در راه خسرو آباد را  که تمامی 250 راس خوک آنرا زنده زنده میسوزانند .

محمد رشیدیان آموزگار مدارس آبادان ، نماینده شهری میشود که 677 تن از شهروندان آنرا کشته بود !  ابوالپور دانشجوی دانشکده نفت که بعدا رئیس آموزش و پرورش آبادان میشود که به دانش آموزان نحوه آتش زدن سینما ها را یاد بدهد !

در آن زمان آخوند ها گفتند : آتـش زدن سینما رکس بخاطر سرکوب تظاهرات مردم آبادان توسط رژیم شاه صورت گرفته و این زمانی بود که تنها شهری که در آن از تظاهرات خبری نبود ، آبادان بود . مردم گیج ما کاملا تسلیم یاوه گوئی های آخوند ها شده بودند .

با به قدرت رسیدن خمینی بر مسند ولایت فقیه ،او دست به  عدالت اسلامی !!!! زد . نخستین قربانیان او سران ارتش بودند که به آنها قول آقائی داده بود ! سپس قتل و عام نیرو های مسلح اعم از ارتشی، ژاندارمری و انتظامی شروع شد . ظرف سه ماه 420 تن از سران نظام شاهنشاهی اعدام شدند . در این خصوص نام و مشخصات افراد کشته شده در آرشیو پیام آزادگان وجود دارد .

کشتار مخالفین آغاز شده بود . در روز های نخست کشتار کنندگان عبارت بودند از : صادق خلخالی ، ابراهیم یزدی ، ابوالحسن بنی صدر ، محسن رضائی ، ابو شریف ،مصطفی چمران ، محسن رفیق دوست و ماشااله قصاب . که بعدا جلاالدین فارسی و آِیت الله بهشتی ،محمد علی رجائی ، میر حسین موسوی ، بهزاد نبوی ، محمد غرضی ، محمد منتظری ، معادیخواه و حجت الاسلام هادی غفاری کسی که با ضرب دو گلوله به گردن امیر عباس هویدا او را به قتل رساند،  هم به این گروه پیوستند .

صد ها تن از خدمتگزاران صدیق و میهن دوست و شخصیت های بر جسته علمی و سیاسی وفرهنگی کشته شدند و ده ها هزار جوان دگر اندیش به جرم عقایدشان به جوخه های اعدام سپرده شدند .

در فرودگاه سنندج یک لیست شصت نفره از کردهای دستگیر شده را به خلخالی میدهند و او در مدت بیست دقیقه حکم به تیر باران 32 تن از آنها میدهد . این آخوند روان پریش از روی اسم افراد حکم به مرگ آنان میدهد : جمشید ، کورش ، بابک ،مازیار …… را اعدام کنید و حسن و حسین و علی را ببخشید !!!!!!!!!!!

در این میان حزب خائن توده و مجاهدین هم بیکار ننشسته و مرتبا در نشریات و اعلامیه های خود ، رژیم آخوندی را تشویق به کشتار سران ارتش و شخصیت های زمان شاه میکردند . در جریان انتخابات ریاست جمهوری دور اول ، حزب توده اول از جلال الدین فارسی و سپس از  حسن حبیبی شدیدا جانبداری کرد .همین حزب در انتخابات مجلس شورای اسلامی از دو جنایتکار بزرگ رژیم : خلخالی و هادی غفاری پشتیبانی نمود .

 نخستین فردی که در جمهوری اسلامی به نخست وزیری گمارده شد ، مهندس مهدی بازرگان بود . مردی ضعیف النفس از جبهه ملی و از هواداران مصدق . انتخاب بازرگان از آن جهت بود که مردم بیشتر به سوی ملی – مذهبی ها گرایش داشتند تا آخوند ها .هدف خمینی این بود که بین مذهبی های بنیاد گرا و طبقه متوسط جامعه تعادل بر قرار کند .

بازرگان گرایشات آمریکائی داشت ، در حالیکه آخوند ها ، آمریکا را شیطان بزرگ می نامیدند . با اشغال سفارت آمریکا ، عملا بازرگان و دارو دسته اش از دور خارج شدند ، اشغال سفارت آمریکا در تاریخ 4 نوامبر 1979 رخداد . ( برای آگاهی از جزئیات گروگان گیری و نحوه آزادی آنان ، میتوانید به کتاب بنیاد اسلام و جمهوری اسلامی نوشته دکتر روزبه آذر برزین ، رویه 25 به بعد مراجعه فرمائید ) .

پس از اشغال سفارت آمریکا و پیامد های آن که یکی از آنها تحریم اقتصادی ایران بود که هم چنان ، پس از چهل سال ادامه دارد . نوبت به جنگ میرسد که خمینی آنرا موهبت نامیده بود !

نارسائی ها ، بی کفایتی ها و تزلزل رژیم را جنگ میتوانست بر طرف کند . با جنگ میتوان به سرکوبی دهشتناک دست زد و هر صدای حق طلبانه ای را خاموش کرد . بهترین انگیزه برای شروع جنگ : صدور انقلاب بود ! در 28 فروردین 1358 خمینی طی نطقی از مردم و ارتش عراق خواست تا حکومت صدام حسین را سرنگون و حکومتی مشابه ایران سر کار بیآورند .با این فتوا شیعیان جنوب عراق دست به شورش زدند که در جریان آن محمد باقر صدر دستگیر و اعدام شد . صدام در تاریخ 31 شهریور 1359 به ایران حمله کرد و در 19 آبان همان سال خرمشهر به اشغال نیرو های عراقی در آمد . ابوالحسن بنی صدر ، اولین رئیس جمهور رژیم به سمت فرمانده کل قوا انتخاب میشود و این رئیس جمهور انتخابی مردم !!!!! پس از 9 ماه ، با لباس زنانه از ایران می گریزد .

جنگ هشت ساله ایران و عراق به عنوان طولانی تر جنگ سده بیستم با بیش از یک میلیون کشته از خونین ترین جنگ هائی بود که این فرصت را به آخوند ها داد تا میخ ولایت فقیه را بر سرزمین ما بکوبند .

در جریان جنگ ایران و عراق ، بسیاری از کشور های سوداگر به این دو طرف جنگ سلاح فرو ختند که بیشترین میزان خرید اسلحه ایران از اسرائیل بود . فروش سلاح های آمریکائی با واسطه گری اسرائیل منجر به رسوائی ایران گیت شد که قتل اولاف پالمه ، نخست وزیر سوئد در سال1986 را در رابطه با فروش غیر قانونی اسلحه به ایران دانستند .

جنگ یا موهبتی که خمینی از آن یاد میکرد باعث خسارتهای جانی و مالی بسیار شد که آوارگی را به دنبال داشت .

بر اساس برخی بر آوردها میزان خسارت در آن زمان 1200میلیارد دلار بود ( نگاهی به کارنامه جمهوری اسلامی  رویه 273) .

روز 23 فروردین 1361 صدام حسین ، طی نطقی اعلام کرد : در صورت قبول آتش بس نیرو های خود را از خاک ایران خارج می کند ، اما جنگ افروزان رژیم آخوندی آنرا نپذیرفتند . این درخواست بار دیگر در 19 خرداد 1361 تکرار شد که با جواب منفی آخوند ها مواجه شد . این بار هاشمی رفسنجانی خواست تا عراق برای انتقال نیرو های زرهی ایران به سوریه به منظور رفتن به لبنان و کمک به حزب الله لبنان کمک های لازم را بکند . در خواست دیگر رژیم این بود که متجاوز باید کیفر دیده و خسارت بپردازد . عراقی ها به پشنهاد نخست ایران پاسخ مثبت دادند . صدام نیز گفت که تا ده روز دیگر نیرو هایش را از ایران بیرون میبرد . این طلائی ترین فرصتی بود که نصیب ایران شده بود . نیرو های عراقی ایران ترک کرده بودند . ایران از نظر حقوقی در موضع برتری قرار داشت . عراق در تنگنای شدید مالی بود . کشورهای عرب منطقه گفته بودند : اگر جنگ خاتمه یابد ، 250 میلیارد دلار به ایران بپردازند . در آن زمان اگر آخوند ها یک هیت ورزیده سیاسی داشتند که متاسفانه تمامی آنها را کشتند ، می توانستند در مجامع بین المللی به احقاق خق ملت و کشور خود بپردازند . خمینی ابله با جهلی حیرت انگیز و خیره سری دیوانه وار ، ایران را به ادامه جنگ وا داشت که سر انجام آن نوشیدن  جام زهر بود .

جنایت بزرگی که آخوند ها مرتکب شدند ، اعزام کودکان دبستانی و دبیرستانی به حبهه های جنگ بود که در این خصوص کانون اندیشه وران ایرانی به سر|رستی زنده یاد دکتر مسعود انصاری کیفر خواستی تسلیم دیوان بین المللی لاهه نمود .

رژیم کودکان را با کفش های کتانی به میدانهای مین می فرستاد تا راه برای رزمندگان خود باز کند . کاری که هیچ دولتی با مردم خود نمی کند .

کار نبرد به استفاده از سلاح های شیمیائی کشید که مردم حلبچه قربانیان اصلی آن بودند .

رونالد ریگان در 22 شهریور 1364 به دنبال مذاکرات محرمانه با آخوند ها درازای آزادی چند گروگان آمریکائی ،تعداد 508 عدد  موشک  ” تو”

تحویل ایران داد . TOW

سه ماه پس از این تاریخ ، محموله جدید 4000 عددی این موشکها از وزارت دفاع آمریکا و از طریق اسرائیل به ایران رسید .

تمام یورش های قوای ایران در داخل خاک عراق به شکست منجر شد و شعار راه قدس از کربلا است در حد شعار باقی ماند .  هر روز و هرشب تاسیسات صنعتی ما نابود میشدند تا جائی که دولت اقدام به وارد کردن نفت و بنزین نمود که تا امروز ادامه دارد .

در زمان جنگ قطع روابط دیپلماتیک ایران با برخی از کشور های اروپائی بقدری مضحک و مسخره بود که نمیتوان آنها باور کرد ولی واقعیت داشت .

قطع رابطه با انگلیس ، بر سر جوراب دزدیدن احمد قاسمی کارمند سر کنسولگری رژیم آخوندی که روز 19 اردیبهشت 1366 به هنگام دزدیدن جوراب در منچستر دستگیر میشود و پلیس را کتک میزند . پس از اتفاق در 4 خرداد ماموران کمیته جلوی اتوموبیل ادوارد چاپلین نفر دوم هیت سیاسی انگلیس را در تهران گرفته و وی را در مقابل همسر و فرزندش کتک میزنند .  چند روز بعد دولت انگلستان ، احمد قاسمی و دو دیپلمات رژیم را اخراج می کند و آخوند ها ، در 21 خرداد 66 چهار تن از دیپلمات های انگلیسی را اخراج می کند .

در فرانسه هم ، اتفاق مضحکی می افتد . دولت فرانسه که در پی دستگیری عاملان انفجار های سالهای 64 و 65 پاریس است به وحید گرجی ، مترجم سفارت ایران ظنین میشود . لازم به یاد آوری است که 16 آذر 64 تا 26 شهریور 65  رویهمرفته 15 انفجار از سوی تروریست های وابسته به نظام ملائی در پاریس رخداده که منجر به مرگ 15 تن و زحمی شدن 200 تن میگردد.  بمب گذاران ، خواهان آزادی انیس نقاش ضارب اول دکتر شاپور بختیار بودند . سفارت وحید گرجی را تحویل نداده و پلیس سفارت ایران را محاصره می کند و آخوند ها به تلافی این عمل ، سفارت فرانسه در تهران را محاصره می کنند !

قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل صادر شد ، اما هنوز رهبران ابله  جمهوری اسلامی به آن تن در ندادند ، و جنگ یکسال دیگر ادامه یافت . نیرو های دریائی آمریکا ، فرانسه ، انگلیس ، هلند ، ایتالیا و بلژیک  در خلیج فارس مستقر شدند . در 30 شهریور 1366  هلیکوپتر های نیروی دریائی آمریکا به کشتی   ایران اجر   که مشغول مین گذاری در آبهای خلیج فارس بود ، حمله کرده و آنرا غرق کردند . انگلیس دفتر خرید اسلحه رژیم را در لندن بست .داد و ستد  هفتاد درصد سلاح های خریداری شده توسط رژیم در این دفتر بسته میشد . آمریکا به تلافی حمله ایران به کشتی کویتی ، دو سکوی نفتی ایران را منهدم کرد . جنگ شهر ها از سر گرفته شد و تهران مورد حمله های موشکی عراق قرار گرفت

. عراق در مجموع 200 موشک به شهرهای ایران پرتاب کرد . در 29 خرداد 1367 برگ ننگینی  به کارنامه مجاهدین خلق افزوده شد . نیرو های عراقی شهر مهران را به تصرف در آورده و آنرا تسلیم مجاهدین خلق کردند .

13 تیر ماه 1367 با ندانم کاری مسئولین باند پرواز هواپیمای مسافر بری ار باس ایرانی که پیش از پرواز، از همان باند چهار جت جنگی رژیم پرواز کرده و رادار های آمریکائی آنها را تعقیب میکردند ، موجب سقوط این هواپیمای مسافر بری و مرگ تمام مسافران و خدمه آن میشود

ماشین جنگ جمهوری اسلامی در تاریخ 29 مرداد 1367 از حرکت می ایستد .هیت ایرانی متشکل از دکتر جمشید ممتاز متخصص حقوق دریاها ، علی اکبر ولایتی متخصص اطفال ، علی شمس اردکانی سفیر پیشین رژیم در کویت ، حسن حبیبی وزیر داد گستری وقت همراه با شیخ حسن روحانی رئیس جمهور فعلی که هیچ  تخصص و تجربه ای در خصوص مذاکرات جنگی نداشتند . مقابل آنها ، ریاض القیسی و محمود کتانی کارشناسان حقوق بین الملل از عراق  نشستند . بازی های سیاسی عراقی ها و ضعف هیت اعزامی ایران باعث شد که کنفرانس ژنو پس از سه هفته بدون نتیجه تعطیل و به وقت دیگری مو کول شود .

جنگ 8 ساله بی حاصل و احمقانه ایران و عراق که آخوند ها برای تثبیت خود به راه انداختند، موجب خسارت های زیاد جانی و مالی شد . این جنگ مشکلات ریشه ای فراوانی برای توسعه اقتصادی کشور  به  وجود آورد. سران جنگ افروز رژیم منجمله هاشمی رفسنجانی که پول کلانی به عنوان رشوه در معاملات اسلحه نصیبش شد ، به همراه آیت الله موسوی اردبیلی از ادامه و طولانی شدن جنگ اظهار پشیمانی کرده و در یادواره فجر اظهار نظر کرده اند که ایکاش جنگ را پس از فتح خرمشهر قطع میکردیم .

تلفات انسانی جنگ :

یک میلیون  تن  جوان و نوجوان کشته ، اسیر و یا مفقود الاثر .

یک میلیون تن  معلول که رژیم از آنها به عنوان جانباز یاد می کند .

چهار میلیون بی خانمان و آواره

یک میلیون فراری که نمی خواستند قربانی مقاصد احمقانه حمینی بشوند .

خسارت های مالی و اقتصادی :

لطمه به نیرو های مسلح : بنا به آمار منتشره رژیم در 27 شهریور 1367 که دور از واقعیت بوده و بیشتر به جوک شبیه است .

تلفات انسانی ارتش : 35170 تن

تلفات پاسداران و بسیجی ها : 79644 تن

تلفات نیرو های ژاندارم : 5061 تن

تلفات کمیته های انقلاب اسلامی 2075 تن

تلفات نیرو های انتظامی : 264 تن

جمع تلفات انسانی : 123220 تن

در جریان بمبارانها و حمله به شهر ها 11000 غیر نظامی به قتل رسیدند و 60711 تن ناپدید شدند . دستگاه دروغ پراکنی رژیم مثل همیشه به  میزان واقعی تلفات اشاره نکرده است . طبق آمار ذکر شده از منابع خارجی و خبر گزاری های معتبر جهانی تنها 25000 تن در عملیات کربلا جان خود را از دست داده اند . آمار پنتاگون وزارت دفاع آمریکا از تلفات نیروهای ارتشی بیش از  دو برابر آن چیزی است که رژیم برای تمام نیرو های مسلح میگوید ، یعنی  262000

از روز نخست نابودی ارتش و تضعیف آن مورد نظر ملایان بوده و هست .

دائره المعارف نظامی اتحادیه عرب میزان کشته شدگان ارتشی های  ما را 300000تن دانسته و کارشناسان ارتشی جمع کل تلفات ارتش را 350000تن گزارش کرده اند .

ارتشی که شاه ایران ساخت و برای تربیت پرسنل آن 32 میلیارد دلار هزینه کرد ، آخوند بی وطن تازی پرست آنرا از بین برد . در جریان جنگ ایران و عراق 16 میلیارد دلار  سلاح و مهماتی که از زمان شاه فقید باقی مانده بود یکسره نابود شد .

بر خلاف آمار به دور از واقعیت آخوند ها فریبکار و دروغگو ، طبق اظهار کارشناسان نظامی ایران ، تنها 425000 تن از اعضای سپاه پاسداران جان خود را از دست دادند . 11000 تن آنها اسیر شدند و 100000 تن آنها معلول .عمده تلفات پاسداران در عملیات آبادان خرمشهر ، سوسنگرد ، هور العظیم ، عملیات و والفجر بوده است .

رژیم ملایان برای جنگ بی حاصل خود 90 میلیارد دلار هزینه کردند که با آن میتوانستند ایران را گلستان کنند . بنا به گفته مهندس مرتضی الویری رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس  ، هزینه روزانه جنگ 8 میلیون دلار بوده است ، که با واقعیت ها جور در نمی آید . موسئسه تحقیقات صلح استکهلم ، هزینه های جنگ ایران و عراق را برای جمهوری اسلامی بیش از یک صد میلیارد دلار تخمین زده است .

زیانهای صنایع نفت :

تقریبا تمام صنایع و تاسیسات نفتی و پتروشیمی ایران که بیشترشان در جنوب قرار دارند ، صدمه های شدیدی متحمل شدند . پالایشگاه ها ، تاسیسات پترو شیمی ، میدانهای نفتی ، دکل های نفتی ، خطوط لوله ، تلمبه خانه ها و بنادر صدور نفت بخاطر بمبارانهای مکرر عراقی ها آسیب دیدند . بنا به اظهار نظر کارشناسان و اقتصاد دانان آسیب های اقتصادی به صنایع نفت بیش از 250 میلیارد دلار بوده است که شامل نفت کش ها و سکوهای نفتی در آبهای خلیج فارس که در زمانی کوتاه ، آمریکا چهار عدد از آنها ویران کرد نمی باشد .

زیانهای بخش کشاورزی :

بیشترین زیانها بر بخش کشاورزی در نخستین سالهای جنگ پیش آمد .

سران دستار بند جمهوری اسلامی میزان زیان به بخش کشاورزی را 35 میلیارد دلار بر آورد کرده اند .

تنها در خوزستان 1300 روستا ویران شد . در این روستا ، تنها خانه ها نبودند که ویران شدند . زمین های کشاورزی ، نهر ها ، تلمبه خانه ها  و ادوات کشاورزی همگی نابود شدند . نخلستانها همگی سوختند و مزارع نیشکر از بین رفتند . در زمان شاه فقید تولید خرما در خوزستان و به سال 1351 ، 210 هزار تن بود .. در سال 1352 تولید نیشکر هفت تپه 1045 هزار تن بود که همگی نابود شد .

در کنار زیانهای وارده اقتصادی باید به بمباران نیرو گاه های برق و آبرسانی اشاره داشت .

در مجموع آسیب های وارده بر تاسیسات نفت ، گاز ، پترو شیمی ، کارخانه ها ، کشاورزی ، شهر ها و روستا ها ، انرژی و ارتباطات و راه ها به بیش از 445 میلیارد دلار میرسد . آیا میتوان بهائی بر آوارگی چهار میلیون ایرانی رانده شده از خانه و شهر خود داد؟ آیا برای بیکار شدن میلیون ها تن چقدر دلار منظور داشته اید ؟ 55 درصد شاغلان بر اثر جنگ مشاغل خود را از دست دادند . آیا فکر کرده اید که آوارگی با خود چه چیز هائی به همراه میآورد ؟ فقر ، فحشاء ، دزدی و اعتیاد که چهل سال است گریبان مردم ما را گرفته است .

آخوند بی وطن با راه انداختن جنگ ، ایران را ویران کرد و پس از پایان جنگ طبق تز شومش که خود را حامی مستضعفان جهان نامیده ، ایران را می جاپد و پول مردم ما را به شکم تروریست های عرب وارد می کند ادامه دارد

پاسخی بگذارید

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: