زیاد الله شهیدی ، پدر خُنیای نوین تاجیکستان
هومر آبرامیان
پس از جنگ جهانی دوم ، در سال 1946 گروهی از جوانان تاجیک برای آموختن هنر خنیاگری به مسکو رفتند و به کنسرواتوار دولتی چایکوفسکی پیوستند.
کنسرواتوار دولتی چایکوفسکی یکی از برترین کانونهای آموزشی در روسیه است. این کانون در سال 1866 در مسکو بنیادگذاری شد و پس از کنسرواتوار سنت پیترزبورگ کهن ترین کنسرواتوار روسیه بشمار آمد .
پیش از روی کار آمدن بلشویک ها در روسیه، نام این کانون آموزشی کنسرواتوار پادشاهی مسکو بود ولی در سال 1940 نام پیوتر ایلیچ چایکوفسکی بر آن نهاده شد.
از میان آن گروهِ بزرگ جوانان تاجیک که برای آموختن هنرِ خنیاگری به مسکو رفته بودند تنها یک تن توانست گامه های فراپویی را یکی در پی دیگری در نوردد و به بالاترین گامه فرا رسد ، و او « زیاد الله شهیدی» بود .
زیاد الله در سال 1985 در شهر زیبای سمرکند ازبکستان دیده بجهان گشود. در آن هنگام جهان دستخوش آسیب های سخت بود. هموندان خانواده ی بزرگ « اتحاد جماهیر شوروی» افزون بر سختیهایی که پی آیند دو جنگ بزرگ جهانی بودند، می بایست فشارهای بیشتر و گاه مرگباری که از سوی دولت بلشویکی روسیه، بر گرده آنها نهاده می شد را بردباری کنند . در زیر چنین فشارهای مرگبار بود که در سال 1937 ، «مُقدس خان شهیدی» ( Mucadaskhan Shahidi) ، پدر «زیاد الله خان شهیدی» بدست خشم آوران بلشویک کشته شد.
«زیاد الله خان» پیش از آنکه پژواک نامش جهانگیر شود، در تاشکند و سمرکند به نواختن ساز های بومی مانند نی و تنبور و دو تار پرداخت و سرانجام به شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان رفت ، آن شهر زیبا را مانشگاهی شایسته برای خود دید و در همانجا به آفرینش کارهای جهان پسندِ خود پرداخت.
«زیاد الله خان شهیدی» بی کمترین آسیب بر پیکر خنیای بومی ، توانست خنیای تاجیک را با خُنیای سمفونیک بهم آمیزد و از هم آمیزی این دو ، شاهکارهای بزرگ بیافریند.
ایده ی همامیزی فرهنگ ها نخستین بار از سوی « پورسینا» فرزانه ی بزرگ نام ایرانی بمیان کشیده شد، و « زیاد الله خان » آن ایده را در شاهکارهای خود به کالبد هستی در آورد.
در سال 1946 هنگامی که خورشید زندگانیش به نیمه ی راه رسیده بود، به هموندی «کنسرواتوار چاکوفسکی» پذیرفته شد. جاییکه خُنیای روس و قفقاز و آسیای میانه بهم می رسیدند و پدیده های نو آورد در پی می آوردند.
پیوستن «زیاد الله خان» به کنسرواتوار چایکوفسکی زمینه ی آشنایی او با خنیاگران برجسته ی آن روزگار، مانند : Schostakovich- Kara-Karaev- Khrennikow—khachaturyan… را فراهم ساخت و آموختنی های بسیار آموخت.
نخستین کار نمایشی «زیاد الله خان شهیدی» در سال 1948 ، و در پی آن «کنسرت برای پیانو و ویلون» در سال 1949 به اجرا گذاشته شد
برگردان چامه های سخنپردازان بزرگ پارسی گوی مانند رودکی و سعدی و حافظ و ریختن جانمایه ی سخن آنها در جام خُنیای جهان پسند، و بهره گیری از سخن پردازانی مانند: Lohuti- Tursun- Zoda- Rahimi- Dehoti دروازه های نوینی از هنر را به روی دلباختگان خُنیا گشود.
شاهکارهای استاد «زیاد الله شهیدی» در دهه های 50 و 60 همواره از رادیوهای تاجیک، ازبک ، تهران و افغانستان بگوش دوستدارانش می رسید و نام ارجمندش نوازشگر دلها می شد .
دلبستگی «زیاد الله شهیدی» به سروده های سخنپردازان خوش پرداز پارسی گو، زمینه ی رویش و بالش شیوه ی نوینی در خنیاگری را در پی آورد.
اپرای « Gulomon the Slaves » در سال 1978 پیاله یی بود که سروده های سخنپرداز پارسی گوی «عبدالقادر بیدل» را در کام تشنگان هنر فرو ریخت و مستان را سر مستی بیشتری بخشید..
سمفونی Buzruk در سال 1972 ، دور شدن او از اندیشه ی بلشویکی را بنمایش گذاشت.
در گرامیداشت این هنرمند بزرگ، در سال 1992 بُنیادی بنام «زیادالله شهیدی» پدید آمد تا کانونی باشد برای شناساندن خنیای تاجیک و گرامیداشت آن هنرمند بزرگ.