زمین

هومر آبرامیان

images.jpg

اهورا مزدا خدای بزرگی است که این زمین آفرید، که آن آسمان آفرید ، که مردم آفرید و شادی را برای مردم آفرید.  {شاهنشاه داریوش بزرگ، سنگ بنشته ی گنج نامه، همدان}

درهستی شناسی ایرانی، زمین نیز مانند آسمان، ورجاوند و شایان ستایش است، این واژه در گرامی نامه اوستا زَم در پهلوی زَمیک و درپارسی نو زمین و گاه زمی گفته می شود. واژه ی زامیاد نیزکه نام یکی از ایزدان در دستگاه یزدان شناسی ایرانی است، همان زمین است که ازهمکرد دو واژه زَم به چم سرما (که در سر واژه ی زمستان دیده می شود و(یاد) که در واژه های (فریاد) و (بنیاد) بر جای مانده  ساخته شده است .

در گرامی نامه ی اوستا از زمین همواره با فروزه های«نیک منش» و «نیکو کردار» یاد می شود.

یشت نوزدهم بنام «زامیاد یشت» یا « کیان یشت»، در گرامیداشت زمین و «فَرّ نیرومندِ کیانی مزدا آفریده» است.

در بند نهم از فروردین یشت اهوره مزدا در ستایش فرَوَشی های توانای بسیار نیرومند اَشَوَنان و فرَوَشی های نخستین آموزگاران کیش و فرَوَشی های پیام آوران به زرتشت می گوید:

ای زرتشت!

            از فر و فروغ آنان است که من زمین فراخ آفریده را نگاه می دارم: این زمین بلند پهناور را که دربر گیرنده ی بسی چیزهای زیباست، که در بر گیرنده ی سراسر جهان اَستومند – چه جاندار و چه بی جان – و کوههای بلندِ دارایِ چراگاههایِ بسیار و آب فراوان است.

در داستان آفرینش ایرانی زمین نیز مانند دیگر باشندگان گیتی تنها برای نبرد با اهریمن آفریده شد:

         « پیش از آفرینش گیتی، هُرمَزد بود و اهریمن، هُرمَزد با پیش دانشی و همه آگاهی در روشنایی بیکران بر فراز بود، و اهریمن با پس دانش و زدار کامگی(خوی ویرانگری) در تاریکی بی پایان در فرود. هُرمَزد با خِرَد همه آگاه می دانست که اهریمن هست، بر تازد و  بکوشد تاجهانِ روشن هرمزد را به تباهی کشاند… راندن اهریمن جز به روایی آفرینش نشود و آفرینش جز به زمان روایی نیابد…  پس هُرمَزد زمان بیکران را کرانمندی بخشید و تن آفریدگان خویش را از [روشنایی] که گوهر خود او بود پدید آورد.

( از این فراز دانسته می شود که،زمین نیز پاره یی از تن روشن خداست)

       از آفریدگان مادی نُخست آسمان را روشن و آشکار و پهناور آفرید، و بیاری مینُوی آسمان شادی را آفرید تا آفریدگان به شادی در ایستند.. سپس از گوهر آسمان آب را آفرید… سدیگر، از آب [زمین را گرد]، دور گذر، بی نشیب و فراز آفرید، درازا با پهنا و پهنا با ژرفا برابر .

« این نکته شایان ژرف نگری بسیار است که ایرانیان هزاران سال پیش از گالیله «گردی» و «گردندگی» زمین را می دانستند!» بسیار ی از دانشمندان ایرانی که بنمایه های کهن ایرانی را نمی شناسند، این  سخن نادرست را پذیرفته اند که نخستین بار یونانیان به گردی و چرخندگی زمین پی بردند. درست همانگونه که در پی فراگفت  های بسیار این یاوه را نیز پذیرفتند که دانش پزشکی از یونان به ایران رسیده است. ولی چنانجه دیدیم دیر زمانی پیش از آنکه فیساغورس دانشمند یونانی از گرد بودن زمین سخن گوید، ایرانیان در داستان آفریشن خود زمین را [گرد و  دور گذر]  گفتند.

        آن را درست میان این آسمان جا داد.. او نخست ، یک سوم این زمین را فراز آفرید سخت چون سنگزار ، دیگر، یک سوم زمین را فراز آفرید گَرد آگنده، سدیگر، یک سوم این زمین را فراز آفرید از گِل نَرم. او کوهها را در زمین بیافرید که پس از آن از زمین بالیدند و رُستند. او بیاری زمین، آهن- و دیگر توپالها و سنگها  را از تخمه سخت زمین آفرید – (سنگهای گرانبها از تخمه ی دیگراند!). زمین را چونان مردی ساخت و آفرید که همه سوی تن وی را جامه بر جامه سخت در گرفته است. زیر این زمین را همه جا آب بایستد…

 چهارم گیاه را آفرید، نخست بر میانه ی این زمین فراز رُست چند پا بالا، بی شاخه بی پوست، بی خار و تر و شیرین. آن گیاه نخستین همه گونه نیروی گیاهان را در سرشت داشت . او آب و آتش را برای یاری گیاه آفرید… پنجم جانداران نیک و سود رسان را آفرید، و سر انجام گیومرت نخستین  مردم را آفرید…

اهریمن با دیدن آفرینش هُرمَزد و آگاهی یافتن از شکست فرجامین خویش از مرد پرهیزگار، سه هزار سال به سُستی فرو افتاد… پس از سه هزار سال دیوان جدا جدا بد کرداری خود را بر شمردند و او را به نبرد با هُرمَزد برانگیختند، ولی اهریمن تبهکار آرام نیافت و از بیم مردِ پرهیزگار از آن سُستی برنخاست، تا آنکه[جهی] دختر تبهکار اهریمن در پایان سه هزار سال آمد و گفت: « برخیز ای پدر ما، زیرا من در آن کارزار چندان درد بر مرد پرهیزگار و گاو ورزا هِلَم که به سبب کردار من، زندگی نباید، فَرّه ایشان را بدزدم، آب را بیازارم، زمین را بیازارم، آتش را بیازارم، همه ی آفرینش هُرمَزد آفریده را بیازارم… اهریمن با شنیدن این نویدِ بد شگون از آن سُستی فراز جَست و با همه ی نیروهای دیوی بر آفریده های هُرمَز یورش آورد.  نخست آسمان را که به ستاره پایه بود به تهیگی فرو کشید… سپس بر آب بر آمد… سپس میانه ی زمین را بسُفت و در آمد، پس بر گیاه بر آمد، پس بر جانور و مردمان بر آمد چون مگسی بر همه ی آفرینش هُرمَزد بتاخت… جهان را به نیمروز چنان سخت تیره بکرد چونان شب تیره . آسمان زیر و بالای زمین را تاریکی فرو بگرفت …

او بر آب بر آمد و بد مزگی را بر آن فراز بُرد .. او خرفستران (حشرات) را بر زمین هِشت، خرفستران گزنده و زهر آگین ..

« زمین گفت: آن کینه توزان را بدین آفرینشی که کردند کین من خواهد رسید…». 

در دین گویدکه ماه فروردین، روز هُرمَزد، به نیمروز، که روز و شب برابر بود، پتیاره در تاخت. چون آفرینش با هوده ی هُرمَزد و پیروزی ایزدان و بی زوری خویش را دید، باز گشتن را آرزو کرد. مینُوی آسمان چون ارتشتاری اروند که زره  فلزین دارد، که خُود آسمان است به آراستن هماوردی با اهریمن پیمان بست.. اهریمن برای بازگشت به جهان تاریک خود گذر نیافت، نابودی دیوان و از کار افتادکی خویش را آنگونه روشن بدید که هُرمَزد فرجام پیروزی خویش و فرشکرد سازی جاودانه آفرینش را دیده بود.. این نخستین نبرد را مینُوی آسمان کرد. دومین نبرد را آب کرد. سدیگر نبرد را زمین کرد ، هنگامی که اهریمن در تاخت، زمین بلرزید و از آن گوهر کوه که در زمین آفریده شده بود ، در پی لرزش زمین بی درنگ کوه به رویش ایستاد ، نخست البرز ، دارای بخت ایزدی [ برکناره  زمین] ، سپس دیگر کوههای میانه ی زمین بدان زمان از زمین بر آمدند، مانند درختان که تاک به بالا و ریشه به زیر تازانند، زیرا چون البرز فراز رُست، همه ی کوهها به رویش ایستادند، زیرا همه از ریشه ی البرز فراز  رُستند. ایشان را ریشه یکی به دیگری آن گونه گذرانده شد هم پیوست گشت که پس از آن نشاید زمین را به سختی لرزاندن.

چنین گوید به دین که کوه بزرگترین بند زمین هاست.گذر چشمه ی آب ها در کوه است. ریشه ی کوهها را زیر و زبر نهاد که آبها بدان در تازند، همان گونه که ریشه ی درختان در زمین گذرد و بمانند خون که در رگها است، که همه ی تن را زور دهد.

در آمار ، جز البرز ، همه ی کوهها به هژده سال از زمین برآمدند که یاری و سود مردمان از ایشان است. .. این نخستین نبرد را زمین با اهریمن کرد…(اساتیر ایران، بکوشش مهرداد بهار)

در زامیاد یشت از چندین کوه و ستیغ سربلند نام برده شده است:

         « خشنودیِ کوهِ مزدا آفریده ی بخشنده ی آسایشِ اَشَه، «اوشیدَرِنَ» فَرّ کیانیِ مزدا آفریده و فَرّ مزدا آفریده ی نا گرفتنی را .

1

ای سِپیتمان زَرتُشت،

          نخستین کوهی که از این زمین برکشیده شد« البرز» بلند است که همه ی سرزمینهای باختری و خاوری را فرا گرفته است.

         دومین کوه «زِرِ دَزَ» است که از آن سوی «مَنوش» نیز همه ی سرزمینهای باختری و خاوری را فراگرفته است.

2

        از این کوهها، «اوشیدَم:، «اوشیدَرِنَ» و رشته کوه «اِرِزیفیَه» سر بر زد.

        ششمین کوه «اؤزورَ»، هفتمین«بومیه»، هشتمین«زَوذیتَ»، نهمین «مَزیشوَنت»، دهمین « اَتَرِدَنگهو»، یازدهمین «اِرِزسَ»، دوازدهمین« وایتی گَئِسَ»…

3

       و  «اَدَرَنَ»و «بَیَنَ» و « ایشکَتَ اوپایری سَئِنَ» که پوشیده از برف است و تنها اندکی از برف آن آب می شود.

     دو رشته کوهِ « هَمَنکونَ» ، هشت رشته کوهِ « وَشَن» ، هشت ستیغ « اَوُرنَت» و چهار  کوه «ویذوَنَ».

4

   «اَئِزَخَ»، «مَئِنَخَ»، « واخِذریکَ»، « اَسَیَه»، «توذَسکَ»، «ویَوَ»، «دَرَوَشیشوَنتَ»، «سایریَونتَ»،  «نَنگهوشمَنت»، « کَهکَهیو» ، و « اَنتَرِ کَنگهَه» .

5

    «سیچی دَوَ»، «اَهورَنَ»، « رَئِمَنَ»، « اَشَ ستِمبَنَ» ، « اورنیووایذیمیذکَ»، « اَسنَوَنت»، «اوشَئُمَ»، «اوشتَ خوارِنَه»، «سیامَکَ»، وَفرَیَه، « وُاوروشَ».

6

    « یَهمیهَ  جَتَره»، «اَذَوَتَوَ»، «سپیتَ وَرِنَه»، سپِتُوداتَ»، کَذرَوَاسپَ» ، «کَوُایریسَ»، ستیغِ «بَرُوسَرَیَن»، «بَرَن»، کوهِ «فراپَیَه» ، « اودریَه» ، «رَئِونت» ، و کوهههای دیگر که از این پیش ، مردمان بدانها نام دادند، از آنها گذشتند و اندیشیدند.

7

ای سِپیتمان زَرتُشت،

         پس اینچنین، دو هزار و دویست و چهل و چهار کوه است.

8

         هر اندازه که این کوهها زمین را فراگرفته است، به همان اندازه، آفریدگار، آتُرپانان(آتشبانان)، ارتشتاران و برزیگرانِ ستور پرور را از آنها بهره بخشد.

در ادب مزدیسنا ( چنانچه در اساتیر ایران هم دیدیم) ستبری زمین سه لایه دانسته شده و آسمان چنان توپالی (فلزی) گداخته برسومین لایه ی آن می درخشد:

       « او نخست ، یک سوم این زمین را فراز آفرید سخت چون سنگزار ، دیگر، یک سوم زمین را فراز آفرید گَرد آگنده، سدیگر، یک سوم این زمین را فراز آفرید از گِل نَرم…»

 ولی فردوسی ستبری زمین را هفت لایه بر شمرده است:

ز سُم ستوران در آن پهندشت     زمین شد شش و آسمان گشت هشت

در باره ی چگونگی پدیداری زمین در میان دانشمندان دو دیدمان هست. گروهی بر این باورند که در روزگارانی بسیار دور، گردونه ی بسیار بزرگی از کنار خورشید می گذشته . در پی نیروی کشش آن گردونه، یک رشته ی بسیار پُردامنه از بخار داغ و غبار، از خورشید جدا می شود و ازآن چند گلوله چرخنده  پدید می آیند که همان گردونه های چرخنده (سیارات) به گرد خورشید اند، و یکی از آنها زمین است.

باورمندان به دیدمان دوم می گویند: توده ی بسیار بزرگی از بخار داغ و غبار در یک چنبره ی بزرگ به گرد خورشید می چرخیده و گردباد های بزرگ در پی می آورده است، همان گرد بادها آن توده ی بزرگ غبار را پاره  پاره کردند و از هر پاره یکی از گردنده های به گرد خورشید (سیاره ها) را پدید آوردند که زمین هم یکی از آنها هاست .

این گردونه ها در زیر فشار کشش و رانش پیرامونیان خود، رفته رفته سخت تر و بزرگ ترشدند، و توانستند توده ها و پیکرهای پیرامون را به سوی خود بکشند وبرستبری پیکرخود بیافزایند.. زمین  یکی ازآن گلوله های چرخنده در سامانه ی خورشیدی است که ۱۵۰ میلیون کیلومتر دور از خورشید با شتابی برابر ۵/۱۸ مایل در ثانیه به گرد خورشید می چرخد، و درمیان چهار گردونه ی زمین سان ( تیر- ناهید زمین و مریخ) که به گرد خورشید می چرخند ازهمه بزرگتر، و زیستگاه میلیون ها گونه از زیستمندان است که آدمی هم یکی از آنهاست.

 در همایشی که در سازمان یونسکو در سال ۱۹۶۹ برگزار شد، فرزانه یی بنام جان مک مونل ایده ی

 برگزاری روزجهانی زمین را پیشنهاد کرد، اوتانت که در آن هنگام دبیرکل سازمان ملل متحد بود به پشتیبانی از این پیشنهاد برخاست.  از آن هنگام همه ساله در روز بیست و دوم آوریل آیین های ویژه یی در گرامیداشت زمین در بسیاری از کشورهای جهان برگزار می شود.

پاسخی بگذارید

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: