سینماتو گرافی در ایران
بخش ششم
پژوهشی متفاوت در احوال سینما
پژوهشگر و راوی : دکتر روزبه آذربرزین
سال 1344 خورشیدی، فیلم خشت و آینه ابراهیم گلستان در سینما های رادیو سیتی و مارلیک به نمایش گذارده میشود .همه کاره این فیلم ابراهیم گلستان است . این فیلم 35 میلی متری با تکنیک دیالسکوب ساخته میشود . در جریان فیلمبرداری در کاخ داد گستری ، عدسی انامورفیک دوربین از دست فیلمبردار فیلم ، هراند میناسیان رها شده و از طبقه چهارم به پائین پرت میشود . عدسی سه کیلوئی به کسی اصابت نکرده ولی خرد میشود . مثقال به مثقال این عدسی از طلا گرانتر بود .
ابراهیم گلستان
با اینکه استقبال مردم در هفته اول نمایش خوب است ، ولی بسرعت در هفته دوم کاهش پیدا کرده و در هفته سوم متوقف میشود . از این فیلم به عنوان فیلم روشنفکرانه سینمای ایران یاد می کنند .
در این سال باید به صادرات و واردات فیلم به ایران توجه بیشتری نشان داد . معادل 9 میلیون و 804 هزار و 625 تومان ، فیلم وارد ایران میشود و در عوض 208 هزار و 900 تومان فیلم صادر می کنیم .اگر مبلغ 3 میلیون و 467 هزارو 518 تومان فیلم حساس را که از خارج میخریم در نظر گرفته شود ، متوجه میشویم که صادرات فیلم ما هیچ است .در این سال سینمای هند ، یک میلیون و 165 هزار و 355 تومان
از تماشاچیان ایرانی پول ساخت در حالیکه صادرات فیلم فارسی به یک پنجم این رقم هم نمیرسد . این وضع نا خوشایند زمانی مورد بررسی قرار میگیرد که 17 سرمایه گذارو 11 فیلمساز جدید به خانواده سینمای ایران افزوده شده اند و 53 فیلم اکران شده و 30 فیلم دیگر در انتظار نمایشند .
فیلم های سال 1344 سینمای ایران :
سه تا نخاله – رضا صفائی
مرخصی اجباری – رضا کریمی
قهرمان قهرمانان – سیامک یاسمی
یکپارچه آقا – ناصر ملک مطیعی
سرسام – ساموئل خاچیکیان
زبون بسته – نصرت الله وحدت
زشت و زیبا – رحیم روشنیان
ببر کوهستان – خسرو پرویزی
افق روشن – مهدی امیر قاسم خانی
عروس دریا – آرمان
صیادان نمکزار – اکبر هاشمی
داغ ننگ – احمد شاملو
شیر مرد – ابراهیم باقری
فریاد دهکده – احمد صفائی
چهارتا شیطون – حسین مدنی
زن و عروسکهایش – اسماعیل ریاحی
شیطان سفید – احمد صفائی
عشق و انتقام – فردین
همه سر حریف – محمد رضا فاضلی
جلاد – آرامائیس آقامالیان
شیطون بلا – نظام فاطمی
خوشگل خوشگلا – فردین
دنیای پول – قدرت الله احسانی
گنج قارون – سیامک یاسمی
من مادرم – فرج الله نسیمیان
سه تا بزن بهادر – حسین مدنی
شهر بزرگ – روبرت آکهارت
نبرد غولها – رضا بیک ایمانوردی
شانس بزرگ – شکرالله رفیعی
مو طلائی شهر ما – عباس شباویز
در دنیا بیگانه بودم – نادر قاضی بیات
گردن کلفت – سعید کامیار
مزد خونین – ناصر رفعت
خشت وآینه – ابراهیم گلستان
خروس جنگی – اسماعیل پور سعید
دزد بانک – دکتر اسماعیل کوشان
مراد و لاله – صابر رهبر
مردی در قفس – نصرت الله وحدت
مرد ده میلیون تومانی – امین امینی
پاسداران دریا – رضا صفائی
ده سایه خطرناک – امین امینی
سه کارآگاه خصوصی – محمد متوسلانی
در فروردین 1345 خورشیدی امیر عباس هویدا نخست وزیر از شهرداری تهران می خواهد تا مجوز ساختن سینمای جدیدی را بدون پارکینگ ندهد . تقی سرلک شهردار تهران در پاسخ نخست وزیر اعلام میدارد که مسئله پارکینگ مربوط به اداره پلیس است . اداره پلیس به ما اگر جواب منفی بدهد ، ما مجوز برای ساخت سینما نخواهیم داد .
در این ماه منصور مجد بیگدلی در اصفهان سینمای مدرن و لوکس نقش جهان را میسازد ولی فرمانداری اصفهان جلوی افتتاح آنرا میگیرد .
مهندس پارسا استاندار اصفهان به آگاهی عزت الله همایونفر سرپرست بخش شکایات نخست وزیری میرساند که : چهار تن از پنج تن اعضای کمیسیون نمایشات اصفهان با باز شدن سینما نقش جهان مخالفند !!! لذا مراتب به وزارت کشور اعلام شده است . پای مهندس انصاری وزیر کشور به ماجرا کشیده میشود .اعضای کمیسیون نمایشات اصفهان در دفاع از تصمیم خود برای باز نشدن سینما به نخست وزیر نامه داده و می نویسند : در شب 22 فروردین ، صاحب و مدیر سینما بطور غیر قانونی و با مساعدت استانداری سینما نقش جهان را افتتاح می کنند . مقامات اصفهان به زعم خود همه را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند و به ما نشان دادند که اتکا و امیدمان به قانون و اجرای آن تا چه حد سفیهانه بوده است . اگر ساختمان و تاسیس آن برابر مقررات بوده پس چرا کمیسیون نمایشات با آن مخالفت کرده است ؟ صاحب و مدیر این سینما برای باز کردن سینمای خود متوسل به آقای شعبان جعفری معروف شده اند .اعضای کمیسیون نمایشات اصفهان : محمد ادهمی ، ناصر دهباشی و علی صدری عراقی زاده .
مهندس پارسا استاندار اصفهان به آگاهی عزت الله همایونفر میرساند که ما اعضای کمیسیون نمایشات را متقاعد می کنیم !!! تا به تبعیت از نظر مشورتی وزارت کشور با صدور پروانه موافقت کنند !!!!
سال 1345 خورشیدی برای سینمای ایران سال پر جنب و جوشی است .
دکتر اسماعیل کوشان حسین کرد را میسازد که در آن ایلوش هنرپیشه ای که با استیو ریورز( هرکول ) و گوردون اسکات ( ماسیست ) کوس برابری میزند به همراه ناصر ملک مطیعی بازی می کند .
ایلوش خوشابه بازیگر تنومند سینمای ایران
ایلوش در فیلم ولکان خدای جنگ و حسین کرد
کوشان برای ساختن این فیلم در استودیوی خود و در زمینی بالغ بر دو هزار متر مربع با هزینه کردن 300 هزار تومان شهرکی قدیمی میسازد . دکور ساز صاحب نام سینمای ایران ولی الله خاکدان این شهرک را میسازد .
شهرک سینمائی غزالی ، ساخته ولی الله خاکدان برای فیلم هزار دستان علی حاتمی
حسین کرد به مدت 24 روز در سینما های سعدی ، انیورسال ، ایران ، تهران ، کیهان ، ژاله ، مونت کارلو ، خیام ، شهره و شهناز به نمایش در آمده و یک میلیون و سیصد و پنجاه هزار تومان فروش می کند .
موفقیت حسین کرد باعث میشود تا کوشان امیر ارسلان را بسازد .
ساختن دکور های پر خرج این فیلم که تعداد آنها به 32 میرسید به خاکدان سپرده میشود . فیلم امیر ارسلان با نقد های تند منتقدین سینما نظیر پرویز دوائی مواجه میشود . مخفی ماندن تیر چراغ برق از دید کارگردان و فیلمبردار و منشی صحنه و هم چنین پرواز هواپیما در صحنه ای از فیلم ، این فیلم را به جوک نزدیک می کند . پرویز دوائی در نقد خود می نویسد : کسی که صحنه هواپیما را از فیلمش در نمی آورد، حتما مردم را کور و احمق میداند . {سینمای نو ، ( ماهنامه ستاره سینما )شماره یک ، آبان 1345 }
دکتر کوشان در این سال فیلم دیگری بنام مرد نامرئی میسازد که کپی فیلم آقای ایکس هندی است .
سال 1345 ، ساموئل خاچیکیان با دلهره و وحشت و خون خداحافظی کرده و روی به فیلم های خانوادگی می آورد . خداحافظ تهران او نشان میدهد که حال و هوای تازه ای بسراغ او آمده است .
در این سال عباس دستمالچی ، تحصیلکرده آلمان ، فیلم عذاب مرگ را میسازد . در آن سال من ( نویسنده نوشتار ) سناریو فیلمی بنام تور های ماهیگیر را که وزارت فرهنگ و هنر آنرا تصویب کرده بود ، به این کارگردان میدهم . شکست سخت فیلم عذاب مرگ باعث شد تا او فیلمنامه مرا پس داده و تا مدتها فیلم نسازد . با رفتن به دانشگاه ، از ارائه فیلمنامه به دیگران منصرف شدم.
گدایان تهران ساخته محمد علی فردین ، اوج کپی برداری سینمای ایران را به نمایش میگذارد . فردین تمام سکانس ها و دیالوگ فیلم معجزه سیب فرانک کاپرا را در فیلم گدایان تهران بازسازی می کند .
گلن فورد و بت دیویس در معجزه سیب
مرتضی و مصطفی اخوان که صاحبان سینما مولن روژ بودند ، ضمن تاسیس سینما مولن روز در جاده قدیم شمیران به سال 1335 ، از وارد کنندگان فیلم کمپانیهای پارامونت و یونایتذ آرتیست آمریکا بودند . آنها استودیوی مجهزی برای دوبله فیلم های خارجی ساخته و در نظر داشتند تا با جهانی کردن کار خود به پیشرفت های زیاد تری دست یابند . در تبلیغی آنها ادعا کردند که فیلمی بنام هاشم خان را با کارگردانی یک آمریکائی در ایران خواهند ساخت . در این زمان مهندس محمد زرین دست که تحصیلات سینمائی خود را در یو سی ال ا لس آنجلس تمام کرده بود به ایران آمده و برادران اخوان ساخت فیلم خود را به او می سپارند .
هاشم خان با بهترین امکانات و تدارکات و استفاده از تجهیزات امور سینمائی وزارت فرهنگ و هنر ساخته شد .
در این فیلم بهروز وثوقی ، فروزان ، کتایون و ناصر ملک مطیعی ایفای نقش می کنند . فیلمنامه این فیلم را محمد علی زرندی ( شاباجی خانم ودوبلور نورمن ویزدم )و محمد زرین دست می نویسند .
جلال مقدم و ابوالقاسم رضائی دو مستند ساز سینمای ایران با کمک احمد شیرازی فیلم خانه خدا را میسازند که این فیلم در سالهای متمادی در ماه های محرم و رمضان نمایش داده میشد . سینما های نمایش دهنده : آسیا، پاسیفیک ، رکس ، سعدی ، هما ، میامی ، انیورسال ، الوند ، کیهان ، سیلوانا و آستارای تجریش برای خوشنودی هر چه بیشتر آیات عظام !! اعلام می کنند : به منظور بزرگداشت شعائر مقدس دین مبین اسلام در تمام مدت نمایش این فیلم برنامه آینده ، بزودی و تبلیغ نشان نخواهند داد !در ضمن سالن های انتظار خود را با عکس های مراسم حج تزئین و از گذاشتن پوستر و عکس هنرپیشگان داخلی و خارجی خود داری خواهند کرد !!! این فیلم را به زبان انگلیسی دوبله می کنند و به وسیله کمپانی هندی آشوقا فیلم ( دیپ چند هندو جا ) به اکثر کشور های مسلمان فروخته میشود .
فیلم های سال 1345 سینمای ایران :
حسین کرد – دکتر اسماعیل کوشان
شمسی پهلوون – سیامک یاسمی
رانندگان جهنم – محمد رضا فاضلی
نخاله قهرمان – حسین مدنی
داماد فراری – اسماعیل ریاحی
دو انسان – آرامائیس آقامالیان
عصیان – ساموذل خاچیکیان
قفس طلائی – رضا صفائی
کابوس – رضا صفائی
سه ناقلا در ژاپن – محمد متوسلانی
کلاه نمدی – منوچهر صادقپور
پروفسور نخاله – عزت الله مقبلی
عذاب مرگ – عباس دستمالچی
بیست سال انتظار – مهدی رئیس فیروز
ول معطلی – عزیز رفیعی
بی عشق هرگز – ساموئل خاچیکیان
مومیائی – حمید مجتهدی
قهرمان دهکده – ابراهیم باقری
مقصر پدرم بود – رضا صفائی
امیر ارسلان نامدار – دکتر اسماعیل کوشان
اعتراف – ناصر رفعت
آقا موچول – مهدی امیر قاسم خانی
فیل و منجان – رحیم روشنیان
میلیونر فراری – ناصر ملک مطیعی
حاتم طائی – فردین
آقا دزده – خسرو پرویزی
مرد و نامرد – سیاوش شاکری
مامور دو جانبه – مهدی میر صمد زاده
هاشم خان – محمد زرین دست
شئخی نکن دلخور میشم – رضا صفائی
کلید بهشت – حسین مدنی
جهان پهلوان – اسماعیل ریاحی
شارلاتان – صابر رهبر
دختر کدخدا – مهدی رئیس فیروز
یک قدم تا بهشت – نصرت الله وحدت
امروز و فردا – عباس شباویز
سه بمب آتشین – امین امینی
خانه خدا – جلال مقدم
گدایان تهران – فردین
سه قهرمان – امین امینی
ولگردان ساحل – قدرت الله احسانی
مردی از تهران – فاروق عجرمه
مامور 114 – اسماعیل پور سعید
مرد نامرئی – دکتر اسماعیل کوشان
فرار از حقیقت – ناصر ملک مطیعی
خداحافظ تهران – ساموئل خاچیکیان
لیلاج – ایرج قادری
هارون و قارون – نظام فاطمی
گنجینه سلیمان – عزیز رفیعی
مرد سر گردان – ژوزف واعظیان
ایستگاه ترن – ماردوک الخاص
بازو طلائی – روبرت آکهارت
پسر دهاتی – عزیز رفیعی
در 18 خرداد سال 1345خورشیدی ، صاحبان چند سینما ی جدید التاسیس نظیر ریولی در سه راه تخت جمشید به نخست وزیر شکایت میبرند که وزارت فرهنگ و هنر جلوی کار های ساختمانی آنها را گرفته است .در زیر این شکایت نامه نامهای : دکتر شاپور احمدی ، محمد عیاری ، مهندس تقی کیانی و آرمن درهوانیان دیده میشود .با پیگیری دکتر عزت الله همایونفرمشاور و سرپرست رسیدگی به شکایات نخست وزیری شهردار تهران کمیسیونی متشکل از مهندس حقیقی ، دکتر عصار و مهندس گریگوریان را مامور رسیدگی به شکوائیه صاحبان سینما می کند . دکتر همایونفر که کارشکنی های وزارت فرهنگ و هنر و وزارت کشور را می بیند به امیر عباس هویدا نامه داده و مودبانه به عرض میرساند : این سینما ها پروانه ساخت از سوی شهرداری دارند . وزارت فرهنگ و هنر هیچ حق مداخله در کار های ساختمانی را ندارد .
به دستور امیر عباس هویدا در تاریخ 26 مهر ماه 1345 هیت وزیران تصویب نامه ای در خصوص نحوه ساخت سینما های جدید امضاء و به مورد اجرا میگذارند . این تصویب نامه در 22 ماده به امضا نخست وزیر ، خانم فرخ روپارسا وزیر آموزش و پرورش ، منصور روحانی وزیر آب و برق ، هوشنگ انصاری وزیر اطلاعات ، دکتر منوچهر شاهقلی وزیر بهداری ، فتح الله ستوده وزیر پست و تلگراف و تلفن ، جمشید آموزگار وزیر دارائی ، جواد صدر وزیر دادگستری ، مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ و هنر ، عطا الله خسروانی وزیر کار و عبدالرضا انصاری وزیر کشور میرسد . به غیر از مسائل ساختمانی سینما ، این هیت به توافق میرسند که پیش از شروع فیلم ،سلام شاهنشاهی ، فیلم های خبری و برنامه آینده و بزودی نشان داده شود . اجازه ورود به کودکان زیر 5 سال از ساعت 5 بعدازظهر به بعد داده نشود !!!. دستشوئی و بوفه سینما تمیز باشد .
مسئله سینما پاسیفیک و اجازه ادامه ساختمان آن بخاطر داشتن پارکینگ و سینما ریولی بخاطر اینکه روبروی آن پارکینگ بزرگی قرار داشته ، حل میشود .
سینمای ایران در سال 1346 خورشیدی به دنبال موفقیت های تجاری سال 45 ، آغاز به فعالیت می کند . فعالیتی توام با بیم و امید . آیا سال طلائی 45 تکرار میشود ؟ دکتر اسماعیل کوشان با سود جوئی از قابوسنامه ، فیلمنامه گوهر شب چراغ را نوشته و آنرا میسازد . دومین فیلم کوشان نسیم عیار است که دکور های با شکوه دوران صفویه که توسط ولی الله خاکدان با طراحی فردریک تالبرگ ساخته میشود وجه تمایز فیلم با بازی و کارگردانی ضعیف آنست .
سال 46 ، سال کپی سازی گنج قارون است . شکوه جوانمردی اسماعیل ریاحی خود گنج قارون است .داش احمد منوچهر صادقپور شبه گنج قارون است . در این سال سینمای ایران متوجه میشود که با لختی زنان در فیلم ها میتوان بر فروش فیلم افزود . آغاز گر اینکار صفر علی سینمای ایران ، نصرت الله وحدت است . مردی از اصفهان ساخته امیر شروان ( امیر حسین غفاری ) و بازی وحدت و اوج برهنگی های متناسب و نامتناسب در سراسر فیلم دو نکته را یاد آور میشود : الف : امیر شروان در آغاز کار نشان میدهد که برای او تنها گیشه سینما مطرح است نه خود سینما و هنر هفتم . ب : وحدت با بازی در این فیلم از سلامت و صداقت کاراکتری که قبلا داشت فاصله میگیرد .
با این فیلم ، مربی کشتی ایران ، حبیب الله بلور به سینمای ایران می پیوندد .مردی از اصفهان طی سه هفته نمایش یک میلیون تومان فروش می کند . فیلم بعدی امیر شروان ، زنی بنام شراب نام دارد که کپی فیلم فدرا ساخته ژول داسن است .
در سال 1346 ، فریدون ژورک به سلک کارگردانهای سینمای ایران می پیوندد . ژورک که در حال حاضر در لس آنجلس زندگی می کند ، همسر مرجان هنر پیشه و خواننده مشهور است . فیلم او خوشگل و قهرمان نام دارد .
سیاوش در تخت جمشید ، تولید سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران ( تل فیلم ) به کارگردانی فریدون رهنما برای اولین بار در پاریس به نمایش در می آید . سخنان فریدون رهنما در مورد ساخته اش شنیدنی است :شاهنامه فردوسی به گمانم از پاکترین و اصیل ترین شکل زبان و اندیشه ایران و حتی جهان است . سیاوش که در تمام کارهایش نو اندیشی بچشم میخورد می خواهد آئین گذشتگان را در زنده ترین و فعالترین جنبه هایش دنبال کند .رهنما ادامه میدهد :با یک نوع درهم ریختگی ارزش های گذشته فرهنگی و شکل نگرفتن ارزش های امروزی روبرو هستیم . هر کس که به کشورخود دلبستگی دارد می خواهد این مسئله را حل کند .
اگر امروز ما شعر بازاری ، نقاشی بازاری ، کتاب بازاری و فیلم بازاری به مردم ندهیم و کارمان شایسته کارهای عمیق و پر مغز گذشتگان باشد کم کم آنانرا به درستی راه خود مجاب خواهیم ساخت .
سیاوش در تخت جمشید پس از نمایش در جشنواره های تری یست و لوکارنو که در آن برنده شد در بیست ویکم شهریور 1346 در سینما پارامونت تهران به نمایش در آمد . طبق معمول آن زمان که ضدیت با فرهنگ و هم چنین سینمای ایران ، نوعی هنر و فخر فروشی از سوی منتقدین قلم به دست بحساب می آمد نشریه فیلم و هنر اظهار داشت که : سازندگان سیاوش در تخت جمشید از کوچکترین دید سینمائی برخوردار نیستند ! این فیلم در سینما بلوار به مدت یک هفته نمایش داده شد که تنها 7 هزار تومان فروش کرد . سیاوش در تخت جمشید به وضوع نشان داد که مردم ما و روزنامه نگاران ما هیچ توجهی به فرهنگ و پیشینه ی تاریخی ما ندارند و با آن بیگانه اند .
سومین فیلم جدی سینمای ایران،سیاوش در تخت جمشید شاید تنها فیلم
مهم تاریخ سینما باشد که نقطه پایان آن، یکی از مداخل مناسب برای ورود به جهان فیلم محسوب میشود؛ آنجا که لحظاتی پس از کلمه پایان در تیتراژ نهایی، با کلمه نداردمواجه میشویم و غیرمستقیم با پرسشی که ـ. مانند دیگر بخشهای فیلم- محصول فاصلهای زمانی میان دو نشانه بصری است.
درگیرشدن با چنین پرسشی تمهید مناسبی است برای بازگشتن به فضای فیلم، اما تنها مخاطبی تن به این کار میدهد که پیش تر با غرابت زبانی فیلم همسو شده باشد ورنه در فاصله زمانی رخداده میان کلمات پایان و ندارد آنها که برای تمامشدن فیلم انتظار کشیده اند صحنه را ترک کرده اند.
به بیان دیگر، رهنما با طرح بیپایانبودن موضوع فیلم در انتها، یک بار دیگر مخاطب واقعیاش را با آفریده خود مواجه میکند تا با کنارزدن دشواریهای فرم کار، پاسخی درخور برای پرسش یادشده فراهم کند؛ شگردی شاعرانه و شیوهای بس مدرن که تنها از رهنمای موافق با قطعنامه احمد شاملو؛ امضاکننده بیانیه شعر حجم و سراینده تعدادی از بهترین شعرهای مدرن فرانسوی برمیآمده است.
برای پذیرفتن ندای رهنما و دریافتن اینکه چه چیزی پایان ندارد، یک راهحل میتواند تحلیل تقابل صحنههای اول و آخر فیلم باشد. در صحنه اول بعد از چرخش چشمگیر دوربین رهنما از روی سنگ نبشتههای تختجمشید به سمت سیاوش و کیکاووس و سودابه و گرسیوز، با لحظهای مهم روبه رو میشویم؛ کیکاووس با نشاندادن تعدادی از ستونهای تختجمشید، بر جداییشان تأکید میکند، سیاوش و گرسیوز چیزی نمیگویند و در ادامه شاه و ملکه درگیر بحثی درباره مفیدبودن گیاهی روییده در میان خرابه ها میشوند.
ورود نابهنگام ماشینی به صحنه، توهم تاریخی این لحظه را میشکند؛ بهخصوص که رهنما بهجای برش، از چرخش دوربین برای پیوستن ماشین به فضای فیلم استفاده کرده است.
در صحنه نهایی که نتیجه گسترش روایی صحنه اول است، چند تفاوت مهم دیده میشود؛ بحث گیاه خودرو دوباره میان سودابه و کیکاووس پا میگیرد با این تفاوت که گرسیوز نیز به آنها پیوسته است و در سوی دیگر سیاوش با جداشدن از جمع و رفتن به روی بامی بلند، خود به یکی از آن ستونهای ازهمجدا بدل میشود، با این تفاوت که تنها نیست و فرنگیس با فاصله نظارهگر اوست.
پیوستن سمبلیک سیاوش به ستونهای یک بنای تاریخی ویرانشده، حضور فرنگیس در مقام تنها کسی که نظارهگر ابقای سیاوش در هیئت ویرانههاست و پیداکردن حاشیهای فایدهمند (گیاهی وحشی) در پای بنایی تاریخی از سوی رئوس مثلثی که خود را دشمن هم میپندارند، مجازهای معناساز متنی اند که فراتر از منبعی مانند شاهنامه، گذشته و حال و آینده را به هم پیوند میزند.
به بیان دیگر اینجا نیز آنها که عاشقند (فرنگیس و سیاوش) طرفدار صلح و آزادیاند و طبعا نابود میشوند و آنها که دسیسهچین و باریبههرجهت و دشمنند (بهترتیب؛ سودابه و کیکاووس و گرسیوز) علاقهمند به نبرد و اسارتاند و قطعا باقی میمانند؛ فرایندی تراژیک که بر آن پایانی نیست؛ تنها به این دلیل ساده که با حقیقت هولناک تاریخ گره خورده است.
ازاینرو رهنما با برکشیدن فرمی مدرن برای نمایش تبدیل تدریجی اسطوره صلح شاهنامه (سیاوش) به ویرانهای ماندگار، یکی از تاریخیترین فیلمهای سینمای ایران را ساخته است.
مهمترین شگرد رهنما برای گسترش فرم جسورانهاش، ایجاد رابطه میان عناصر صحنه و پشت صحنه فیلمی است که نه کارگردانش بر ما معلوم میشود و نه منطق فضاهای پشتصحنهاش؛ نه پای یک راوی ادبی در میان است تا به فهم ما کمکی کند و نه هیچ تمهید عامهپسند دیگری.
تنها رهنمای واقعی برای فهم فرم فیلم، منطق دیالکتیک است. پس بهجای گله از سمپاتیک نبودن آدمهای فیلم، حرکات نامعمول دوربین، نمایشیبودن بعضی لحظات، نامفهومی شماری از دیالوگها و… باید روی ارتباط این اجزای نامتجانس تأمل کنیم.
در چنین صورتی است که در صحنهای از فیلم، برشخوردن نمای دلبری آمیخته به دروغِ سودابه از کیکاووس، به نمای بستهای از شکاف ایجادشده در یک دیوار، واجد معنا میشود؛ غیاب مهر و عطوفت میان این شاه و ملکه به شکافی منتج میشود که گریبان سیاوش را خواهد گرفت.
بیجهت نیست که نمای بعدی این لحظه نمایشگر نگاه ناباور و خیره سیاوش به سودابه است و خروج او از این جمع دروغ پرور. مجموعه این شگردها واقعیت تئوریک دیگری را هم تداعی میکند؛ برای فاصلهگرفتن از اسطوره باید از فرمی ضداسطوره مدد گرفت و اگر همسو با نظریه فیلم نیمه دوم قرن بیستم شده باشیم، سینمای غالب و رایج
چه از نوع هالیوودی و چه از نوع مقلدان هندی و فارسیاش- یکی از اسطوره سازترین محصولات فرهنگی دنیای مدرن بوده است؛ قهرمان عدالتخواه این آثار همان قدر خللناپذیر است که فرم نمایشگر این آثار. کار عظیم مدرنیسمِ سینمایی مانند نیای ادبی خود، درافتادن با فرم آسانهضم این محصولات بود و شکستن توهم انسانی که باوجود سروکارداشتن با جهان مدرن، کماکان اسطورهای میاندیشید.
ازاینرو فیلمی نظیر سیاوش در تختجمشید که به مدد فرمی بدیع با ذهنیت اسطوره باور مخاطب فیلمفارسیها درافتاده است، بسیار سیاسیتر از (مثلا) سفر سنگ مسعود کیمیایی است که برای همان مخاطب، با فرم رایج محتوای نارایج تولید کرده است و بالطبع فیلم اول بنا به دهها دلیل که آبشخور اصلی اش جز هماهنگی ناخواسته طبقات حاکم و محکوم نیست- پس زده میشود تا فیلم دوم لقب سیاسی را برای همه سالها یدک بکشد و در رخداد این فاجعه، آنچه پررنگ است، نه ناآگاهی مخاطب عامه، بل بیخبری منتقدانی است که هنوز هم این فیلم مهم رهنما را فرمالیسمِ محض یا روشنفکرنما میدانند، فارغ از اینکه یکبار ـ. فقط یکبار با تأمل – به تماشای آن نشسته باشند.
فریدون رهنما
سینمای ایران نشان داد که تمام فیلم هائی که از فرمول کلاه شاپو ، رقص کاباره ای و دعوا ، پسر فقیر و دختر پولدار و لختی زنان تبعیت نکند ، محکوم به بی مهری و شکست است . در این راستا همایون ارجمند در تنها فیلم خود ، عمو سبزی فروش با جسارتی تام به سینمای قرار دادی ایران پشت کرده فیلم ساده ، مهربان و روانی را نه با فردین ، ملک مطیعی و بیک ایمانوردی بلکه با کهنموئی میسازد که سرنوشت این فیلم هم مشخص است . نمایش این فیلم در سینما های متحد تهران به یک هفته هم نمی کشد .
در این سال استاد کپی کار سینمای ایران نصرت الله وحدت ، فیلم نیم وجبی را از روی شاهزاده و گدای مارک تواین میسازد که با فروش خوبی همراه است .
بازار کپی فیلم های خارجی گرم بوده و این بار محمد علی زرندی فر ( شاباجی خانم مشهور رادیو ) و دوبلور نورمن ویزدم و تری توماس ، با کپی فیلم مادام ایکس دیوید لاول ریچ ، فیلم روزهای تاریک یک مادر را با بازی هنرمندانه آذر شیوا میسازد .
نورمن ویزدم ، کمدین انگلیسی
صدای محمد علی زرندی برای دوبله فیلم های نورمن و حمید قنبری برای جری لوئیس از ماندگارترین رخداد های سینمائی در کشورمان است .
.شاباجی خانم ، نام فیلمی است که این هنرمند در سال 1337 خورشیدی در آن بازی کرده است . کارگردان این فیلم ، صادق بهرامی بود .
یکی از استعدادهای بی نظیر ، علی زرندی فر، متولد 1304 در شهر ری است. زرندی استعداد عجیبی در سخن گفتن زنانه داشت چنان که اگر کسی او را نمی دید و فقط صدایش را می شنید امکان نداشت در زن بودن او شک کند. جالب این که قیافه ای کاملا مردانه داشت؛ ابروانی پرپشت و به هم پیوسته، صورتی نسبتا چهارگوش و رنگ و رویی سبزه تند داشت. نسبتا بلندقد و چهارشانه بود و خلاصه این که از ظواهر مردی نه تنها چیزی کم نداشت که کم و بیش زیاد هم داشت. از همه مهمتر این که به جز مواقعی که می خواست صدا و حرکات زنانه را نشان دهد، بسیار جدی بود. به هیچ وجه اجازه نمی داد که با او بی موقع شوخی کنند و خودش هم به همچنین با کسی شوخی بی مورد نمی کرد … یک چمدان کوچک داشت که هر وقت برنامه داشت آن را همراه می آورد. در آن چمدان چند چادر سیاه، ماتیک، جوراب و چند کفش زنانه، گوشواره و چیزهای دیگر بود .گاهی با چند نفر از دوستان نزدیکش به مجالس روضه می رفتند، زرندی یکی یکی چادر سیاه به آنها می داد و همگی به قسمت زنانه روضه می رفتند. بدون استثنا زرندی با زنان دیگر بر سر جا دعوا می کرد. البته همیشه او بود که نزاع را شروع می کرد
وقتی روضه خوان بالای منبر بود و هنوز داشت وعظ می کرد و به ذکر مصیبت نرسیده بود یک مرتبه زرندی چنان جیغ می کشید و به سینه خود می زد که سخنان خطیب قطع می شد. همراهانش که نمی توانستند از خنده خود جلوگیری کنند همان زیر چادر می خندیدند و به سینه خود هم می زدند که تظاهر به گریه باشد. چنان نقش های خود را خوب بازی می کرد که حتا یک بار هم گیر نیفتاد. وقتی هم که مجلس روضه خوانی به اوج گریه می رسید و خانم ها به سینه یا روی پای خود می زدند، زرندی روی پای خانم پهلویی خود می زد! و اگر با اعتراض روبرو می شد می گفت: از شدت تاثر این کار را کرده. زن شدن او هم فوری و برق آسا بود. در یک چشم به هم زدن شلوار بالا می رفت، جوراب و کفش زنانه به پا می شد، گوشواره به گوش و ماتیک به لب ها مالیده می شد و چادر به سر می رفت. کت خود را هم عوض نمی کرد و با همان کت چنان حرکاتی به بدن خود می داد که هر مرد جوانی را اغوا می کرد. حرکات زنانه و اصطلاحاتی که او به کار می برد واقعا منحصر به فرد بود. چنان به ریزه کاری های زبان زنان معمولی آن روز تهران وارد بود و چنان ریزه کاری هایی در این زمینه به کار می برد که باعث حیرت بود.
لهجه محلی تمام نقاط ایران و مهمتر از آن اصطلاحات و ریزه کاری های زبان زنان آن نقاط را می دانست و هیچ وقت نشد که در موقع ادای این کلمات به اصطلاح تپق بزند. وقتی زرندی زن کاشی می شد هیچ کس نمی توانست ادعا کند که او کاشانی نیست و از آن مهمتر اصطلاحاتی به کار می برد که شاید اکثر قریب به اتفاق اهالی کاشان هم آن اندازه اصطلاح نمی دانستند. اصفهانی، مشهدی، گیلانی، و خلاصه تمام نقاط ایران به همچنین. مجموعه ای، کلکسیونی و جُنگی بود از تمام مثل ها و ضرب المثل های نواحی گوناگون ایران، و البته همه هم از زبان زنان.
چند سالی از زرندی در رادیو استفاده شد. مسلم است که او همه استعداد خود را در رادیو نشان نداد ولی همان مقدار هم جلب توجه فراوانی از شنوندگان کرد … در رادیو فقط نقش شاباجی خانم را بازی می کرد و چنان این نقش را استادانه ایفا کرد که هنوز هم نام شاباجی خانم برای خیلی از تهرانی ها (و ایرانی ها) خاطره انگیز است. اما نقشی که زرندی در رادیو اجرا کرد گوشه کوچکی از هنر او بود. رقص می کرد اما باز هم رقص همان زنان گروه های پایین اجتماع، چادری به کمر می بست و چنان رقصی اجرا می کرد که واقعا همه را به حیرت می انداخت. مهمتر این که در ضمن رقص قدیمی ترین و عامیانه ترین تصنیف ها را، البته مناسب با وضع محل و تماشاچیان خود، می خواند. ناگفته نماند که در این موارد از به کار بردن کلمات و اصطلاحات نه چندان مؤدبانه هم خودداری نمی کرد که البته در آن محیط به خصوص اشکالی نداشت ولی ضبط و پخش آنها در اجتماع شاید چندان شایسته نبود. تابستان ها پاتوق او ییلاق میگون بود. عصرها که دیگر آفتاب نمی تابید با دوستانش کنار رودخانه می آمدند و آنجا به هنرنمایی می پرداخت در میگون مجموعه ای از تمام هنرهایش را به نمایش می گذاشت.
زرندی درسخوان نبود و هر سال به هر ترفندی قبول می شد ولی بالاخره پشت کنکور ماند و ناچار به دانشکده معقول و منقول رفت و پس از آن بیشتر در مدرسه سپهسالار دیده میشد ولی هیچگاه معمم نشده و لباس آخوندی به تن نکرد .ا و پس از خاتمه درس به تدریس شرعیات پرداخت و چندی هم در مدرسه هنر حاضر می شد .
با تاسیس استودیو سانترال ، او به کار دوبله پرداخته و جای نورمن ویزدم و تری توماس صحبت میکرد .
زرندی گاهی در برنامههای مختلف رادیویی، مانند برنامه بگوئید و بشنوید که بعدازظهر روزهای جمعه و تعطیل از رادیو ایران پخش میشد، از جلد شاباجی خانم بیرون میآمد و تیپهای مختلفی، از جمله خانم بالا، ماضی، دوطبقه، دستپاچه، خوشصحبت، غصهخور، جملهپرداز، ترقه، میرزا ماندگار، آقای ملقلق … و یک دختر ژیگولت که تکیهکلامش مرسی، حتمآ هم مرسی! بود، را اجرا میکرد.زرندی در 12 اردی بهشت 1367 ، زمانیکه 63 سال داشت فوت می کند . روانش شاد .
در سال 1346 خورشیدی پرویز اصانلو ، سازنده فیلم های تبلیغاتی، فیلم بلند و داستانی شهر فرنگ را میسازد . خاطره تلخ اصانلو پیش از شکست تجاری فیلم ،مرگ ماریا الوندی هنر پیشه اول فیلم بود .
محمد زرین دست ، پس از ساختن فیلم هاشم خان ، فیلم وسوسه شیطان را میسازد .فیلمنامه این اثر که برداشتی از داستان برادران کارامازوف داستایوسکی است به دو ترانه سرای مشهور، معینی کرمانشاهی و کریم فکور سپرده میشود .
سینمای ایران در سال 1346 خورشیدی به داریوش مهرجوئی خوش آمد میگوید . مهرجوئی با اولین اثرش ، الماس 33 می آید تا برای سالهای متمادی کارگردان مطرح سینمای ایران شود.
این فیلم بر اساس داستان جین باند ، مامور 008 نوشته کاظم سلحشور ساخته میشود . رضا فاضلی ، نانسی کواک ، کیزلاناکس ، کتایون و تقی ظهوری در این فیلم ایفا ء نقش می کنند .
ژوزف واعظیان در این سال فیلم از جان گذشتگان را با کپی از فیلم حرفه ای های ریچارد بروکس میسازد . حاصل کار شکست سخت مادی است . چهره های نچسب ( ایلوش ، آنوش ، یدی )، فضا و امکانات محدود و محقرانه و نارسائی پرداخت فیلم عوامل سقوط فیلم هستند .
فیلم حرفه ای ها که در سینما امپایر به نمایش در می آید با استقبال شدید مردم مواجه میشود .
حرفه ای ها با برت لنگستر ، لی ماروین ، رابرت رایان ، جک پالانس و کلودیا کاردیناله .
از فیلم های مطرح سینمای ایران در سال 1346 ، فیلم ایستمن کالر سیامک یاسمی بنام دالاهو است .البته با سخنان سیامک یاسمی راجع به دالاهو و قبایل سلحشور قلخانی و شمه ای از تاریخچه این سرزمین زیبا و افرادی که در آن زندگی می کنند ، تماشاچی سینمای ایران از این فیلم انتظار دیگری دارد ولی در کمال تعجب می بیند که سلحشوری از قبیله قلخانی ( انوش ) با گیسوانی بلند و لباسی از پوست پلنگ در بر خورد با جماعت شهری رقاص ، به ناگهان تمام خصلت های خود را فراموش کرده و اخته میشود ! سیامک یاسمی در دالاهو با سود جوئی از تضاد افراد قلخانی با شهر نشینان ، مضحکه ای سراسر رقص و آواز و طنز و سکس ارائه میدهد . ویتامین من ( ثریا بهشتی ) سالها سر زبان مردم بود .
در تاریخ 14 فروردین 1346 ، ابراهیم گلستان سازنده فیلم های یک آتش و مارلیک از دربار ایران می خواهد تا فیلم های او را دولت بخرد .
وزیر دربار ، امیر اسدالله علم ، این درخواست را به آگاهی امیر عباس هویدا میرساند . وزیر فرهنگ و هنر نیز عین در خواست گلستان راکه به وزارت فرهنگ و هنر فرستاده ، برای نخست وزیر می فرستد . کار به امور سینمائی کشور سپرده میشود و حشمتی ، مدیر کل امور سینمائی کشور از گلستان می خواهد تا ضمن ارسال نسخه های فیلم ، بگوید : این فیلم ها در چه زمانی تهیه شده . تا بحال چند نسخه از آن چاپ شده است . چند نسخه آن فروخته شده است. کمک هائی که گلستان گرفته چه قدر بوده است .
داستان فیلم یک آتش مربوط به آتش سوزی چاه شماره 6 اهواز در سال 1337 بوده . ابراهیم گلستان برای این فیلم در خواست 300 هزار تومان می کند . حسین بنی احمد از شرکت نفت به آگاهی دکتر اقبال وزیر مشاور میرساند . ساختن این فیلم پس از ده سال ، سودی برای شرکت نفت نداشته و اگر آقای گلستان این فیلم را 5 هزار تومان !!!!!بفروشد ، میشود آنرا خرید . از درخواست گلستان 9 ماه میگذرد و دولت هنوز تصمیم نگرفته که فیلم ها را بخرد یا نه . مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ و هنر به آگاهی وزیر مشاور دکتر نیک پی میرساند : از آقای گلستان اطلاعاتی راجع به دو فیلم ایشان خواستیم که جواب نداده اند . لذا هیچ گونه اقدامی میسر نبوده است .به نظر میرسد که ابراهیم گلستان از خیر فروش فیلمهایش به دولت گذشته ، چون در این مورد هیچگونه سندی به دست نیآمد .
در دیماه 1346 خورشیدی ، محسن حکاکیان برای احداث درایوین سینما در ونک اقدام می کند . در خواست او به مدت ده ماه در وزارتخانه های فرهنگ و هنر ، آبادانی و مسکن و نخست وزیری معطل شده و در تاریخ 7/7/1347 پروانه ساختمان داده میشود .
فیلم های سال 1346 سینمای ایران :
گوهر شب چراغ – دکتر اسماعیل کوشان
طوفان نوح – سیامک یاسمی
یکه بزن – رضا صفائی
میلیونر های گرسنه – اسماعیل ریاحی
مردی از اصفهان – امیر شروان
زنها و شوهر ها – نظام فاطمی
دروازه تقدیر – حمید مجتهدی
زن خون آشام – مصطفی اسکوئی
فرمان خان – احمد رضائی
خوشگل و قهرمان – فریدون ژورک
حقه بازان – رضا صفائی
علی بابا و چهل دزد – امین امینی
چهار خواهر – احمد نجیب زاده
قربانی سوم – ابوالقاسم ملکوتی
ایمان – مهدی رئیس فیروز
داش احمد – منوچهر صادقپور
مامور 0008 – ابراهیم باقری
سوغات فرنگ – حسین مدنی
زیبای خطرناک – سالار عشقی
گنج و رنج – صمد صباحی
پسران علاء الدین – امین امینی
دنیای قهرمانان – اسماعیل پور سعید
در جستجوی تبهکاران – احمد رضائی
چرخ و فلک – صابر رهبر
کوه زاد – ابراهیم باقری
عمو سبزی فروش – همایون ارجمند
زیر گنبد کبود – مهدی رئیس فیروز
آشیانه خورشید – سعید کامیار
دالاهو – سیامک یاسمی
فراری – عباس کسائی
نسیم عیار – دکتر اسماعیل کوشان
هفت شهر عشق – حمید مجتهدی
نیم وجبی – نصرت الله وحدت
وسوسه شیطان – محمد زرین دست
گذشت بزرگ – ناصر ملک مطیعی
روزهای تاریک یک مادر – محمد علی زرندی
بندرگاه عشق – احمد فهمی
سیاوش در تخت جمشید – فریدون رهنما
شهر فرنگ – پرویز اصانلو
شکوه جوانمردی – اسماعیل ریاحی
ولگردها – محمد متوسلانی
معجزه – مهدی میر صمد زاده
زنی بنام شراب – امیر شروان
الماس 33- داریوش مهرجوئی
مرد بی ستاره – عزیزالله بهادری
سرنوشت – حکمت آقا نیکیان
گل آقا – آرامائیس آقامالیان
دختر طلا – سردار ساکر
از جان گذشتگان – ژوزف واعظیان
سه جوانمرد – بهرام ری پور
قهرمان شهر ما – محمد رضا فاضلی
عروس تهران – احمد نجیب زاده
سال 1347 خورشیدی ، سینمای ایران موفق به ساختن 74 فیلم میشود . هرچند واردات تنها سینمای آمریکا به ایران 130 فیلم است . نکته قابل توجه اینجاست که فروش متوسط فیلم های ایرانی از فروش فیلم های معروف آمریکائی بیشتر است . سینمای ایران در سال 1347 نشان داد ، منهای طبقه به اصطلاح روشنفکر که دیدن فیلم ایرانی را عار و ننگ میدانستند ، جای خود را در میان مردم عادی باز کرده است . تا امروز منتقدین هر بد و بیراهی که خواستند نثار سینمای ایران کرده اند ، بدون اینکه در ریشه های اجتماعی ، روانی ، تاریخی و اقتصادی آن یک بررسی جدی انجام داده باشند .
سال 1347 ، سال سینمای متفاوت ایران است .
ادامه دارد
.