نگرشی نو به نگارههای تخت جمشید
بر پایهی باورهای مذهبی، آیینی و تأثیر شرایط زیست محیطی
خوبچهر کشاورزی
چکیده:
در سرزمین ایران و شمال خاوری خلیج فارس منطقهای است که امروزه فارس و در قدیم پارسه خوانده میشده، در این منطقهی کوهستانی کوهی با نام قدیمی مهر و نام امروزی رحمت وجود دارد که در دامنهی آن ویرانهی کاخی به جا مانده که پشینهی آن به 2500 سال پیش میرسد. این کاخ در زمان سلسلهی هخامنشیان ساخته شده است که از سال 330 تا 550 پیش از میلاد بر ایران فرمانروایی میکردند. باوجود پژوهشهای بسیار در بارۀ دین شاهان این سلسله، ایرانشناسان هنوز به هیچ نظر قطعی در این مورد نرسیدهاند، یا اگر رسیدهاند بر اساس شواهد و تعابیری است که هنوز قابل بحث است. در این مقاله بر اساس سنگنوشتهها و سنگنگارههای این بنا نشان داده میشود که شاهان این سلسله بیتردید پیرو دین زردشت بودهاند که 6 یا 7 سده پیش از میلاد دین خود را به دنیا آورد و تمامی نمادهایی که در این کاخ بیهمتا به کار رفته ایرانی است و به اشتباه به باورهای مردمان و تمدنهای دیگر نسبت داده شده است.
کلید واژهها:
تخت جمشید ،هخامنشیان، هفت امشاسپند ، باورهای دینی زرتشتیان ، زرتشت ، نیلوفر آبی یا گل تالابها (لوتوس)، زنبق ، بَرسَم ، نسترن.
پیشگفتار
کشور ایران فلاتی از خاورمیانه است که در منطقه ی معتدل شمالی و بین عرض های 20 تا 40 درجه ی شمالی و طولهای 44 تا 64 شرقی قرار گرفته است. این کشور محدود است از شمال به ترکمنستان، دریای خزر ، آذربایجان و ارمنستان، از جنوب به خلیج فارس و دریای عمان، از خاور به پاکستان، افغانستان، از باختر به عراق و ترکیه.
نام ایران در نهایت، کوتاه شدهی “ایریانوخشَترَ” (Irianokhashatra) است، بدین معنی که آریاییان که از قبیلههای بزرگی تشکیل یافته بودند، نام سرزمین خود را ” ایریو دَئینکهونام” (Irioda’eenk-honam) یعنی زیستگاه آریاییان گذاشته بودند و وقتی که دارای دولت و پادشاهی شدند میهنشان را “ایریانوخشَترَ” یعنی پادشاهی ایرانیان خواندند. این نام بعدها به “اِئَران شَترَ” (E’aranshatra) و “ایرانشهر” (Iranshahr) تغییر شکل داد و ایران کوتاه شدهی همین نام است. در جنوب فلات ایران سرزمینی است که ایرانیان از روزگار قدیم بدان پارس و یونانیان پرسیس میگفتند و ما امروز آن را فارس مینامیم که از لحاظ جغرافیایی منطقهای کوهستانی است و در شمال خلیج فارس واقع شده و حوزهی مرتفعی را که شیراز- مرکزکنونی فارس- در آن قرار گرفته در بر میگیرد.
در سرزمین پارسه آثار به جا ماندهای از کاخ پادشاهان دورهی هخامنشی وجود دارد که به مجموعه تخت جمشید معروف بوده و در دل استان فارس امروز و در ارتفاع 1626 متری از سطح دریا بنا شده است و از نظر جغرافیایی در 29 درجه و 56 دقیقه و 68/4 ثانیه ی شمالی و 53 درجه و 53 دقیقه و 1/30 ثانیه ی شرقی قرار دارد (نگاره 1 – الف و ب). ). تخت جمشید پایتخت امپراطوری هخامنشیان از زمان داریوش بزرگ 522 پ.م تا زمان تا فروپاشی این سلسه به دست اسکندر مقدونی در 331 پ.م بود. این کاخ مرکز قدرت شاهی، مکان برگزاری آیینهای دینی، و بنا به شادروان اصغر دادهبه نخستین دانشگاه مردم (انسان) سازی بوده است.
این آثار به طور خلاصه عبارتند از: پلکانهای ورودی، دروازه ملل، حیاط و کاخ آپادانا، کاخ اختصاصی داریوش (معروف به تَچَر)، کاخ اختصاصی خشایارشا (معروف به هَدیش)، اندرون، کاخ سه دری یا کاخ و تالار اصلی، خزانه، آرامگاههای شاهی ، دروازهی نیمه تمام و خزانهی نوشتهها(نگاره 2)
نگارهی 1- (الف) نگارهی ماهواره ای کوه رحمت (کوه مهر) و موقعیت مجموعه تخت جمشید نسبت به آن. جهات اصلی مجموعه با پیکان مشخص شده است؛ ب) نقشه توپوگرافی کوه مهر (کوه رحمت) و مجموعه تخت جمشید، بر گرفته از کتاب مجموعه آثار معماری سنتی ایران (سازمان جغرافیایی کشور).
نگارهی 2- راست- نمای جنوبی تصویر سه بعدی بازسازی شدهی تختجمشید و موقعیت بناهای اصلی بازسازی شده توسط افهمی و گامبکه 2003 (persepolis3d.com)، استفاده شده با کسب اجازهی کتبی. چپ) پلان تخت جمشید و موقعیت بناهای اصلی نسبت به شمال جغرافیایی، بر گرفته از کتاب مجموعه آثار معماری سنتی ایران (سازمان جغرافیایی کشور).
بنای کاخ تخت جمشید بر روی صخرهای در دامنهی کوهی که اکنون آن را کوه “رحمت” میخوانند بنا شده و به فاصله ی 57 کیلومتری شمال شرقی شیراز کنونی قرار گرفته است. این مجموعه بنا در باختر بلندیهای کوه قرار گرفته و آرامگاههای شاهی روبهروی صدستون و در ارتفاع 40 متری در دل سنگ کنده شدهاند ( نگاره 2).
بنا به ” لنتز” داریوش بزرگ جایگاه و جهات کوشک تخت جمشید را بنا به محاسبات نجومی ساخته و محور تابش خورشید به هنگام دمیدن در روزهای معینی از سال با محورهای عرضی و طولی تخت جمشید رابطه مییابد. ارتباط بین محورهای اصلی بنا و جهت تابش خورشید تنها منحصر به مجموعه تخت جمشید نبوده و در بناهایی چون آتشکده آذرگشسب (واقع در شیز آذربایجان) نیز دیده میشود. مقایسه نگارههای ماهوارهای، همسویی محورهای اصلی آتشکده آذرگشسب را با کوشک تخت جمشید به خوبی نشان میدهد (نگارههای 1 و 3).
نگارهی 3- تصویر ماهوارهای آتشکده آذرگشسب واقع در شیز آذربایجان، جهات اصلی مجموعه با پیکان مشخص شده است.
داریوش بزرگ در حدود سال 518 پیش از میلاد دامنهی کوه رحمت را برای ساخت تخت جمشید برگزید؛ این کوه تا حدود 200 سال پیش به اسم ” کوه شاهی” و گویا پیش از آن هم به نام ” کوه مهر” خوانده میشد. بیشتر ساختارهای تخت جمشید در زمان داریوش بزرگ و پسرش خشایارشا بنا گردید. کهنترین منبعی که این محل را تخت جمشید خوانده ” عجایب نامه” است که حدود 590 هجری قمری مطابق با 1384 میلادی توسط “محمد بن محمود همدانی” نوشته شده است. نخستین اروپایی که آثار تخت جمشید را دیده “جُزفا باربارو” ونیزی است (1474 میلادی) . ولی از میان اروپاییان ” سر توماس هربرت”جهانگرد و تاریخنگار انگلیسی که در سال 1627 میلادی به ایران سفر کرده و نام تخت جمشید را از زبان مردم شنیده، آن را در یادداشتهای خود ثبت کرده است و پس از آن پژوهشگران دیگری از جمله “پوپ” ، “گیرشمن”، ” هرتزفلد ” از این محل بازدید و در بارهی تمامی اجزای این بنا از جمله نگارههای آن اظهار نظر کردهاند که در نوشته پیش رو از آنها سخن گفته خواهد شد. پیش از هر چیز یادآور میشود که مطالب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته در این نوشتار برای رمز گشایی نگارههایی است که بیانگر به نگاره درآوردن خردورزی دینی پادشاهان هخامنشی و سیر و سلوک معنوی آنها است، باورهایی که که شالودهی خردمندانهی بنای تخت جمشید بر آن استوار بوده است.
هخامنشیان از قبیلهی اصیل زاده پاسارگاده بودند و به کشاورزی اشتغال داشتهاند. نیای دوردست کوروش یعنی هخامنش با شخصیت و چهرهای اسطورهای (چون توسط عقابی پرورش یافته) خاستگاه دودمان هخامنشی پنداشته میشود. مدارک و شواهد گوناگونی در دست است که نشان میدهد هخامنشیان (به خصوص داریوش کبیر و خشایارشا) زرتشتی بودهاند و داریوش پیرو اصلاحات زرتشتی بوده است. برای نمونه:
در کتاب “شاهکارهای هنر ایران” تألیف “پوپ” (اقتباس دکتر “ناتل خانلری”) آمده است: “شاهنشاهی هخامنشی (دولت آزادگان) به دقیقترین معنی این کلمه بود، بزرگواری، صفای باطن، راستی، حسن انتظام، احساس مسئولیت و لطف در روابط اجتماعی با دینی شریف، صفات برجستهی دوران هخامنشی بود و همهی آنها در هنر این دوره تجلی کرده است. صفات خاص این دوره با قدرت سیاسی و شور مذهبی آن در معماری شهر بزرگ تخت جمشید که شاید دل انگیزترین ویرانهی دنیا باشد تجسم یافته. این بنا به فرمان داریوش کبیر آغاز شد و پس از 150 سال نیز ساختمان آن به پایان نرسید. تخت جمشید هیچگاه مقر سلطنتی دائم نبوده و غرض اصلی از این ساختمان آن بوده که مرکز معنوی و سیاسی کشور و کاخ عظیم و با شکوهی برای مراسم نوروز باشد … در زمان کوروش و داریوش ایران دین زرتشت را پذیرفت و نخستین شاهنشاهی جهان تأسیس شد.”
در کتاب فرهنگ فارسی معین دربارهی زرتشت و جهانبینی او چنین آمده: “زرتشت پیامبر ایران باستان از خانواده ی سِپِیتَمَه (sepeytamah)، زمان او را غالب خاورشناسان قرن های 7و6 قبل از میلاد می دانند، وی معاصر گشتاسب بود و آن شهریار دین او را پذیرفت. بعضی سرودها (گاتها) که در دست است از خود اوست. دینی که زرتشت موجد آن است را زرتشتی گویند. در این آیین اهورامزدا (ahouramazda) خدای بزرگ است. هفت امشاسپند (amshaaspand) و گروه بسیاری از ایزدان (فرشتگان) مجری ارادهی اویند. اهریمن (ahriman) روان خبیث است و کُماریکان (komarikan) و گروهی از دیوان یار اهریمناند. سه رکن مهم دین زرتشت پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک است. اعتقاد به جهان دیگر و پل چینود یا سراط و میزان داوری و بهشت و دوزخ در این آیین آشکار است و انسان باید در راه پیروزی نیکی بر بدی بکوشد.”
همانگونه که در بالا اشاره شده امشاسپندان مهینفرشتگانی هستند که کارگذار ارادهی خدای بزرگ” اهورامزدا” بوده و در این جهان علاوه بر تجلی صفات اهورایی، نگاهبانی از عناصر گرانبهای هستی را به عهده دارند. نام و ویژگی این امشاسپندان به شرح زیر است:
امشاسپند اردیبهشت: نمایندهی پاکی و سپنتایی (تقدس) و قانون ایزدی اهورامزداست و در جهان خاکی نگهبانی آتش به او سپرده شده است. دومین ماه سال و سومین روز از هر ماه به نام این امشاسپند خوانده میشود. در اوستا به صورت ” اَشَوَهیشتَه Ashavahishta” به معنی بهترین راستی و نظام قانونمندِ کیهانی است. دیو مقابل او اَندر رقیب این ایزد است.
امشاسپند بهمن: در جهان مینوی نمایندهی منش نیک اهورامزداست و در جهان خاکی چهارپایان سودمند سپرده به اوست. دومین روز از هر ماه و نیز یازدهمین ماه از سال به نام این امشاسپند است .دیو مخالف او اکومِن میباشد.
امشاسپند شهریور: به معنی کشور برگزیده یا پادشاهی برگزیده ( کشور آسمانی اهورامزدا) است. شهریور نمایندهی پادشاهی و توانایی مینوی آفریدگار است و در این گیتی نگهبانی فلزات با این امشاسپند است. چهارمین روز از هر ماه و ششمین ماه از سال بدین نام خوانده میشود. دیو مخالف او ساوول رقیب این ایزد است.
امشاسپند سپندارمذ (اسفند) (Sepandaarmaz): نمایندهی بردباری، شکیبایی و سازش اهورامزداست و در این جهان نگهبانی زمین به او سپرده شده. پنجمین روز هر ماه و دوازدهمین ماه از سال سپندارمذ نام دارد. دیو مخالف او ناگهیس یا تَرومَد(ش) و رقیب این ایزد است.
امشاسپند خرداد: که غالبا با امشاسپند امرداد یکجا در اوستا آمده، نمایندهی رسایی و کمال اهورامزداست و در این گیتی به نگهبانی آب گماشته شده است. ششمین روز از هر ماه خرداد نام دارد و سومین ماه سال هم به همین نام خوانده میشود. دیو مخالف و رقیب او تَریز است.
امشاسپند امرداد: نمایندهی بیمرگی و جاودانگی یا مظهر ذات زوال ناپذیر اهورامزداست. در جهان خاکی نگهبانی گیاهان و رستنیها به او سپرده شده است. نام هفتمین روز از هر ماه و پنجمین ماه از دوازده ماه سال نیز امرداد است. نام دیوِ رقیب او زَریر است. (نگا. بندهش، مهرداد بهار)
اهورامزدا در رأس شش امشاسپند یاد شده قرار دارد که همگی با هم هفت امشاسپند را میسازند. امشاسپندان حضور خداوند در ارواح راستکاران را تضمین میکنند.
دیگر عناصر سازندهی دین زردشت که آثاری از آنها را در تختجمشید میتوان یافت عبارتند از:
فَرَهوَشی (Farah vashi) (در زبان اوستایی) یا فرَوَهر(Fravahr) (در زبان پهلوی): نیرویی نهانی است که پس از درگذشت آدمی با روان و دین (وجدان) از تن جدا گشته به سوی جهان مینوی میگراید. در اوستا آمده فرهوشی نیرویی است که اهورامزدا از برای نگهداری آفریدگان نیک ایزدی از آسمان فرو فرستاده و نیرویی است که سراسر آفرینش نیک از پرتو آن پایدار است. بازگشت فرهوشی به سوی اهورامزدا، کانون روشنایی بیپایان است.
سروش: در وصف ایزد سروش در اوستا آمده است که او نخستین آفریدهی اهورامزداست که او را میستاید و گاتها را بر میخواند و شاخهی َبرسَم (barsam) میگستراند و نیایش را پیشکش اهورامزدا میکند. او از همراهان ایزد بهمن است. منظور از سروش شنیدن فرمانهای خداوند یا فرمانبرداری از اهورامزداست.
بَرسَم: نمودار تمام درختان و نباتات و رستنیها میباشد که خدا آفریده است. َبرسَم شاخهی کوچک درخت است که معمولا از انار و مورد بریده میشود و با شستشو و خواندن دعا با کارد مخصوص که آن را َبرسَم چین گویند بریده میشود. در هنگام به جا آوردن مراسم دعای َبرسَم با بندی که از برگ خرما بافته میشود َبرسَمها را به هم میبندند. در اوستا این واژه به صورت بَرَسمَن آمده است.
در بُندَهِش bon-dahesh (به معنای آفرینش آغازین) داستان آفرینش و آفریدههای عالم که به زبان پهلوی نوشته شده، به هر امشاسپندی گلی منسوب شده و به نظر نگارنده گلهایی که در سنگنگارههای تخت جمشید دیده میشود آنها را نمادپردازی میکنند.
امشاسپند اهورامزدا با گل مورد، بهمن با گل یاسمن سپید، اردیبهشت با مرزنگوش، شهریور با ریحان، سپندارمذ با فَرَنجمُشک (بادرنجبویه)، خرداد با سوسن، امرداد با زنبق و رشن (همکار امرداد) با نسترن.
گلها و گیاهانی که در سنگنگارههای تختجمشید دیده میشوند، همانطور که خواهیم دید همگی نمادپردازی امشاسپندان و دیگر عناصر تعیینکنندهی دین زردشت است. این نکته بسیار مهمی است که از سوی تمامی ایرانشناسان نادیده گرفته شده است و به اشتباه از آنها به عنوان گیاه دیگری یاد میشود که در زیر آمده است:
از َبرسَم دست شاه ( داریوش) به عنوان لوتوس (نیلوفر آبی) یاد شده است.
گلهای اطراف فرهوشی ( فروهر) درخت نخل معرفی شده است.
تزئینات گردن گاو را غنچه ی لوتوس و گل دوازده پر نامیدهاند.
استناد به محبوبیت آناهیتا ایزد بانوی آب و اهمیت او، سبب معرفی لوتوس و حضورش در هنر و معماری ایران شده و به عنوان نماد این ایزد در نگارههای تخت جمشید آمده است.
گلهایی که شاه و ولیعهد به دست گرفتهاند، به دلیل شکوفهای که میان دو غنچه قرار گرفته، و آرایش ساقهی آنها مصری پنداشته شدهاند.
همان طور که در بالا آمد، مدار آموزشهای زرتشت در گاتها ، باور به خداوندی “مزدا اهورَه” (اهورامزدا) آفریدگار یگانه و وجود دو “مِینوی” همزاد یا دو “مِینوی” آغاز آفرینش یعنی “سپند مِینو” (Sepand meynoo) ( مِینوی وَرجاوَند آفرینش) و “اِنگرَه مِینو” (Engrah meynoo) ( مِینوی ستیهنده و دشمن) در برابر یکدیگر است . فروزههای هفت گانهی “مزدا اهورَه”(اهورامزدا) یعنی امشاسپندان رهنمون آفریدگان به رستگاری و بهروزیاند و همانطور که آنها حضور اهورامزدا (نیروی خوبی و خیر) را در ارواح راستکاران تضمین میکنند، دیوان و رقیبان آنها حضور اهریمن (نیروی دیوسرشت و بدی) در مردمان را نمادپردازی میکند و بر مردم درستکار است که آنها را به بند کشند. سنگنگارههایی که تنبهتن شدن شاهان و قهرمانان را به نمایش میگذارند در واقع همین به بند کشیدن دیوان نمادپردازی میکنند که باز به اشتباه از سوی ایرانشناسان تعبیر شدهاند، از جمله:
از نقش لُغازها یا گوشوارهای دیوارهای تالار اصلی که به اتاقهای آن منتهی میشود به عنوان یک قهرمان سلطنتی سرگرم نبرد با شیر، گاو و شیردال غول مانند یاد شده است.
برای نمونه، وارنر مضمون تصاویر قهرمان شاهی که بر غول یا جانور خطرناکی پیروز میشود را نمادی تفسیر کرده که از شمایلنگاری آشوری به ارث رسیده است. “شاه آشور فقط با شیرهایی مبارزه میکرد که مانند انسان بر روی دو پای خود ایستاده بودند حال آنکه قهرمان سلطنتی ایران با غولهای فوق طبیعی نبرد میکرد.”
جهانبینی بنیادی زرتشت بر ناسازگاری این مِینوان دوگانه و خویشکاری فروزههای هفتگانه استوار است و کشمکشِ گران مِینوان ِ ناسازگار و همکاری همهی آفریدگان نیک. در این میان نقش ” اَشَه ” (ashah) (به معنای دادگری، درستکاری) از همه نمایانتر است و ” اَشَه ونان ” (ashah vanaan) (رهروان راه “اَشَه”) در ناسازگاری و ستیزهای همیشگی با ” دُروِندان” (dorvendaan) (پیروان ” دوروج” (dorouj) ) قرار دارند. کمتر بندی از گاتهاست که در آن سخنی از ” اَشَه” به میان نیامده باشد:
در یسنه – هات 29 – بند 2 – اهنوَد گات آمده :
” آنگاه آفریدگار جهان از اَشَه پرسید چه کسی را به سالاری جهان خواستاری که هواخواهان (( دوروج و خشم )) را در هم بشکند و از کار باز دارد.”
و همچنین در بند 3 میخوانیم که: “اَشَه بدو پاسخ داد چنین سرداری به جهان و مردمان بیداد نمیورزد، او مهربان و بیآزار است. او باید در میان مردمان نیرومندتر از همه باشد تا هرگاه مرا خواند، به یاریش بشتابم.”
در یسنه – هات 31 – بند 18 – اهنودگات نیز اینچنین آمده است که :
“پس هیچ یک از شما به گفتار و آموزش دُروَند (دیو) که خانمان و روستا و سرزمین را به ویرانی و تباهی میکشاند گوش فرا مدهید و با رزم افزار در برابر آنان بایستید.”
اکنون بنا بر شرحی که در بالا داده شد میپردازیم به چهار نگارهای که در تالار اصلی مشاهده میشود. همانگونه که در نگارهی شمارهی 4 دیده میشود دو خادم، عضوی از خاندان سلطنتی را همراهی میکنند. نکته قابل توجه در این نگاره قامت بلندتر و آرایش متفاوت ریش فرد بلندمرتبه (سلطنتی) است که در سایرکندهکاری هم با همان آرایش تکرار میشود (نگارهی شمارهی 5). نگارههای 6 تا 9 چهار نگارهی تالار اصلی را نشان میدهند که در آن نبرد درونی و معنوی شاه به عنوان پیروِ اصول اندیشمندی زرتشت و در اثبات آن با چهار دیو مخالف و رقیب چهار امشاسپند به نگاره درآورده شده است (چهرهی مردم (انسان) در هر چهار نگاره واحد – با آرایش ریش سلطنتی است، ولی دیوان متفاوتاند) و حضور معنوی امشاسپند در قامت شاه و کشتن دیو (یسنه – هات 31 – بند 18 – اهنودگات) را متجلی میسازد .
نگارهی 4- تالار شورا( کاخ سه دروازه) – شاهنشاه و دو نفر از خدمتکاران شاهی، برگرفته از کتاب مجموعه آثار معماری سنتی ایران (سازمان جغرافیایی کشور).
نگارهی 5- شاهنشاه و ولیعهد در یکی از مراسم مذهبی. همانگونه که دیده میشود آرایش ریش خاندان سلطنتی با سایر همراهان تفاوت دارد. این تفاوت در تصویر شماره ی 4 نیز قابل مشاهده است. برگرفته از کتاب مجموعه آثار معماری سنتی ایران (سازمان جغرافیایی کشور).
نگارهی 6- تالار اصلی تخت جمشید– الف) نبرد شاه با دیوی به شکل گاو و کشتن دیو؛ ب) دیو دربند شده در قالب سرستون، برگرفته از کتاب مجموعه آثار معماری سنتی ایران(سازمان جغرافیایی کشور)؛ ج) نمونه اصلی سرستون به شکل گاو.
استفاده از رزم افزار (در هر چهار نگاره خنجر) بنا بر مشروح “یسنه- هات 31 – بند 18 – اهنودگات” که در بالا گفته شد و شباهت کامل سر دیوها در زیر سقفها با سر دیوهای تمام قد تالار اصلی برای تأکید پیروزی نیکی شاهان هخامنشی بر بدی میباشد (نگارههای 6 الی 9). همانگونه که در این نگارهها مشاهده میشود، هر چهار دیوی که در گوشوار دیوارهای تالار اصلی به نگاره درآمدهاند مغلوب نیکی شدهاند.از این رو، از سر دیوان شکستخورده در زیر سقفها و به عنوان سرستون استفاده شده تا اشارهای باشد به اسارت و دربند کردن دیوان (نگارههای 6 الی 9). (رستگاری زمانی است که دیوان در بند شوند)
نگارهی 7- تالار اصلی تخت جمشید– الف) نبرد شاه با دیوی به شکل شیر شاخدار و کشتن دیو؛ ب) دیو دربند شده در قالب سرستون، برگرفته از کتاب مجموعه آثار معماری سنتی ایران (سازمان جغرافیایی کشور)؛ ج) نمونه اصلی سرستون به شکل شیر.
تصویر شماره ی 8- تالار اصلی تخت جمشید– الف) نبرد شاه با دیوی به شکل پرنده و کشتن دیو برگرفته از کتاب مجموعه آثار معماری سنتی ایران(سازمان جغرافیایی کشور)؛ ب) و ج) دیوان دربند شده در قالب سرستون، نمونه اصلی سرستون در محوطه تخت جمشید.
تصویر شماره ی 9- تالار اصلی تخت جمشید– الف) نبرد شاه با دیوی به شکل شیر شاخدار (شیردال)؛ ب) دیو دربند شده در قالب سرستون، برگرفته از کتاب مجموعه آثار معماری سنتی ایران(سازمان جغرافیایی کشور)؛ ج) و د) نمونه اصلی سرستون در محوطه تخت جمشید.
توجه و جستجو در متن سنگنوشتهها و مقایسهی نوشتاری و تصویری سنگنگارهها حکایت از آن دارد که نگارهها نسخهی کامل همان سنگنوشتههاست که به تصویر درآمده یعنی یک مطلب را با دو نوع نگارش (تصویری و نوشتاری) یادآوری کردهاند. این روش دقیق و وسواسی بازنمایی به صورت نوشتاری و تصویری را میتوان در به نگارهدرآوردن ظاهر و حالات اقوامی هم دید که در سنگنوشتهها از آنها یاد شدهاند، برای نمونه، طوق گردن نشانۀ پارسیها، و دستبند نشانۀ مردمان…. گلدان طلا نمایانگر مردمان …. که تمامی اینها در کاووشهای تختجمشید پیدا شده و اکنون در موزههای دنیا نگهداری میشود.
بر اساس آموزهی زرتشت، رستگاری مردمی به ترتیب از راه “دانش – اردیبهشت” ، ” مهرورزی – بهمن” و”خدمتگزاری – شهریور” و “بردباری و شکیبایی-اسفند” به “رسایی -خورداد” و ” جاودانگی- امرداد” می رسد. در گوشوارهای تالار اصلی تخت جمشید میبینیم گذار از چهار امشاسپند- گذارهای اول تا چهارم – با به نمایش درآوردن نگارههای کشتن دیوان و سپس استفاده از سر آنها برای سر ستونها گزارش تصویری شده است.
برای پیوستن به اهورامزدا و دریافت کامل او باید دانش ِاندوختهی آدمی با مهر و شور زندگی درآمیزد و به گونهی خدمتگزاری به بشریت به بار آید. تنها در این حالت است که رهرو این راه به ایمان استوار “سپندارمذ” و کمال “خرداد” و جاودانگی ” امرداد” میپیوندد. فرایند گذار از شش امشاسپند که نزدیکترین ایزدان به اهورا مزدا هستند و دایرهی کمال را تشکیل میدهند نشانهی یک زرتشتی رستگار است که داریوش و خشایارشا خود را درخور آن میبینند. اینچنین است که در سنگنوشتههای داریوش و خشایارشا عبارات ” همه را به تأیید اهورا مزدا ساختیم” ، ” اهورامزدا مرا بپایاد”، ” کشور مرا و آنچه را که کردهام و آنچه را که پدر من کرده است همه را اهورامزدا بپایاد”، ” این قوم را بپای، اگر این قوم پاییده شود اهورا برکت جاودانی بر این دودمان ارزانی خواهد داشت” دیده می شود.
حال برای گذار پنجم و ششم که رسیدن به کمال “خرداد” و سپس جاودانگی ” امرداد” که دایرهی کمال را با مرکزیت اهورامزدا به خیال درمیآورد، داریوش و خشایارشا در آرزوهایشان حضور این دو امشاسپند را میطلبند که در سنگنوشتههایشان دیده میشود. در گاتها هم مانند اوستا معمولا این دو امشاسپند با هم میآیند (یسنه – هات 33 – بند 9 – اهنودگات ؛ یسنه – هات 34 – بند 11 – اهنودگات ؛ یسنه – هات 44 – بند 17 و 18 – اُشتَوَد گات ؛ یسنه – هات 45 – بند 5 ؛ یسنه – هات 47 – بند1 – سپنتمد گات ؛ یسنه – هات 51 – بند 7 – اُشتود گات).
خرداد به معنی کمال و رسایی و امرداد به معنی جاودانگی و پایداری نمایندهی آرمانهای نیرومندی و سرچشمهی زندگی، آبادانی، زایش و رویشاند؛ آدمی برای پیوستن به اهورامزدا و دریافت کامل او باید رهرو گذار مینوی باشد تا به کمال (خرداد) و جاودانگی (امرداد ) بپیوندد. در اینجا در نگارهها میبینیم که حضور این دو امشاسپند به شکل استادانه، ظریف و شاعرانهای با گل نمادپردازی شده، به ویژه در نگارههایی که مفهوم سپنتایی (تقدس) و نگارهی فرهوشی (فروهر) در آنها نقش بسته و گیاه زنبق به عنوان نماد دو امشاسپند خرداد و امرداد به نقش درآمده است (به بخش ساقههای پیوستهی نگارههای 10 و 11 رجوع کنید).
ن
گارهی 10- ساقههای گل زنبق : الف- (سمت راست) نگارههـای تخت جمشید، ب- (سمت چپ) گل زنبق پایه بلند (Iris Aphylla).
نگارهی 11- الف) نمونهی طبیعی ساقههای زیر زمینی گیاه زنبق و اتصال آنها به یکدیگر ؛ ب) رشد ردیفی گیاه زنبق ؛ج) نمونهی سنگنگارهها با ساقههای زیر زمینی؛ د) نگارهی کلی سنگنگارهی تخت جمشید. به شباهت ریشه گیاه زنبق در دو تصویر الف و ب توجه کنید.
حضور فرهوشی (فروهر)- نگارهی 12- که خود نماد سیر و سلوک در دایره ی تکامل ( گذار از شش امشاسپند) و رسیدن به اَشویی و جاودانگی میباشد (پیوستن به خاوراَفَخشیا = نورالانوار) در کنار گیاه زنبق، کلیت هفت امشاسپند را که مهمترین بخش خردورزی عروج یک زرتشتی است در تخت جمشید به صورت نگاره درآورده شده است.
نگارهی 12- حضور فرهوشی (فروهر) به عنوان نماد تکامل (گذار از شش امشاسپند) و رسیدن به اَشویی و جاودانگی در کنار گیاه زنبق.
از سوی دیگر، ایزد رشن (Rashn) در اوستا یکی از همکاران امشاسپند امرداد میباشد و گل منسوب به آن چنان که گفته شد گل نسترن است؛ تکرار گلهایی که در قابهای حاشیهی نگارهها دیده میشوند اشاره به داربستهای گیاه نسترن دارد که گلی با عطری خوش و آرامشبخش است و در میانِ ردیف سروها کاشته شده و بهعنوان سایهبان ِمهمانان ِدر حال انتظار از آن سود جسته میشده است (نگارهی 13). ادامهی حضور گیاه نسترن به صورت یک باور (برای پاسداری و ماندگاری باغ) را در کتاب ” ارشاد الزراعه” قرن دهم هجری قمری نیز میتوان دید.
تصویر شماره ی 13- تکرار گل در حاشیه قابهای مربوط به تالار کوروش به صورت نمادی از داربستهای نسترن به عنوان سایهبان مهمانان در حال انتظار که اشاره دارد به حضور ایزد رشن در این نگارهها. برگرفته از تصاویر قالبهای نقوش برجسته ایران، چاپ موزه بریتانیا، 1932.
همانگونه که پیشتر هم اشاره شد برخی پژوهشگران حضور گل نیلوفر آبی (لوتوس) را در نگارههای تختجمشید، چه به عنوان َبرسَم (نماد تمامی درختان، گیاهان و رستنیها) دست داریوش و چه به عنوان آرایههای پیرامون گردن حیوانات بسیار پررنگ کردهاند. این در حالی است که گل لوتوس گذشته از شرایط کشت ویژه و مشکلی که از نظر زیست بومی در سرزمین پارسه داشته (محیطی کم باران و خشک) در برابر تغییرات نور و رطوبت بسیار حساس بوده و واکنش نشان میدهد. نیلوفر آبی گلی است که در تالابها میروید ، با پایین رفتن سطح تراز آب ایستایی خود را از دست میدهد و با کمرنگ شدن نور آفتاب بسته میشود از این رو تشبیه آنچه که در دست شاه است چه از چهره (برای نمونه، نوک تیز بودن غنچهها و انحنای رو به داخل گلبرگها) و چه از ماهیت با این گل آسیبپذیر و ناماندگار کمی سهلانگارانه مینمایاند. از سویی دیگر زمان طولانی مراسم (از زمان دعا خواندن به َبرسَم تا آخر مراسم جشن) گل پر دوامی را میخواسته که با ویژگیهای نیلوفر آبی همخوانی ندارد، نگاره ی 14.
نگارهی 14- گل نیلوفر (لوتوس) و شرایط زیست محیطی طبیعی آن (آبزی).
نگارهی 15 شباهت بسیار زیاد ِگیاهی را که به عنوان َبرسَم در دست داریوش است با گل انار نشان میدهد. گل انار گذشته از سپنتایی (تقدس) و زیبایی با شرایط اقلیمی منطقه سازگار بوده و از لحاظ ساختاری ( فیزیولوژیک) دارای مقاومت بیشتری در مقایسه با گلهای آبدوست میباشد و گذشت زمان در تشریفات جشن آیینی روی آن تأثیری ندارد.
نگارهی 15- همانندی َبرسَم دست داریوش (راست) با گل انار (چپ).
در اوستا آمده: ” َبرَسم را می گویند ایزد “سروش” میگستراند سه تا، پنج تا، هفت تا، نه تا و نیایش را پیشکش اهورامزدا میکند”.
و در یسنه – هات 43 – بند 12 – اهنودگات نیز چنین آمده:
” بدان هنگام که مرا فرمان دادی (( به سوی اَشَه روی آور و آن را فرا شناس)) سخنی هرگز ناشنیده به من گفتی : بکوش تا سروش در اندرون تو راه یابد و پرتو دهش ایزدی را دریابی که به هر دو گروه پاداش و پادافره میبخشد.”
سروش از ایزدانی است که در مبارزه و پیکار بر ضد دیوان وظائفی خاص به عهده دارد. در بندهش آمده: سروش نگهبانی کردن را از اورمزد دارد، همان گونه که اورمزد به مینو و جهان سردار است، سروش به جهان سردار است و چنین گویند اورمزد مینویی است روانپناه و سروش گیتیپناه، زیرا چون آفریدگان آفریده شدند، برای نگهبانی آفریدگان خوش نخفته است. به گفتهی ابوریحان، سروش ایزدی است که از شب مراقبت میکند و برخی گفتند او جبرئیل است. روان درگذشتگان در پناه سروش به پل چینود رسد. سروش پارسای دلیر، تن به فرمان شگفت زین خدای را میستایم: او را دلیری اینکه چون گرز را به خراسان (خاور) بزند، بیم و هراس فرونشیند، تا آنکه آن را به باختران باز زند. او را تن فرمان اینکه: تن به فرمان یزدان دارد. و او را شگفتی زینکه: دیوان از زنش (ضربت) او راهیی یابند. او را خدایی اینکه: به ارزه (= کشور خاور) و سوه (=کشور باختر) فرمانرواست. (زند آکاسیه 220، اساطیر و فرهنگ ایران در نوشتههای پهلوی، دکتر رحیم عفیقی)
ازاین رو وجود َبرسَم در دستان شاه و هر کس دیگر به عنوان یک فرد زرتشتی نشانهی توجه دائم به حضور ایزد سروش است.
نتیجه گیری:
همانگونه که در بخشهای پیشین اشاره شد باورهای دینی و آیینی زرتشتی آنگونه با زندگی روزانه ایرانیان باستان درآمیخته بوده است که ردپای آنرا میتوان در همه ارکان زندگی از جمله معماری آن زمان پیگیری کرد. به تصویر کشیدن نبرد نیکی و بدی و حضور معنوی امشاسپند در قامت شاه در نگارههای تخت جمشید و همچنین نمایش نمادین در بند کردن دیوان به صورت قراردادن آنها به عنوان سرستون ها همگی نشان از این آمیختگی دارد. از سویی دیگر میدانیم که یکی از کاربردهای بنای تخت جمشید اجرای مراسم آیینی دینی هخامنشیان بوده است و این امر به گونهای صورت گرفته تا رمزهای آن در درجه اول به صورت نمادهای اساطیری ایزدان نشان داده شود، عمل بخردانه و زیرکانهی هخامنشیان در به نمایش درآوردن باورهای بنیادین مذهبی خود در برابر اقوام مختلف با باورهای مذهبی گوناگون تحت حکومت امپراطوری بزرگ ایران، که در مراسم مختلف در کاخ حضور می یافتهاند نمایشی از التزام تلقی این شاهان با آزادی رفتارهای دینی و فرهنگی اقوام در کل امپراطوری بوده است.در تمام نگارههایی که نشان از تقدس دارند ایزدان “خرداد” و “امرداد” به صورت گل زنبق حضور بسیار پررنگی دارند. همچنین انتساب گلی ویژه به هر امشاسپند بیانگر ارتباط تنگاتنگ باورهای آیینی هخامنشیان با محیط طبیعی و شرایط اقلیمی منطقه میباشد که در این ارتباط گل لوتوس فاقد جایگاهی منطقی و عقلانی است.
تجزیه و تحلیل فوق ، کوششی بوده در ارتباط با ایرانی بودن نگارههای تخت جمشید با توجه به باورهای دینی آن زمان و ردّ انتساب تشابه نگارهها با تمدنهای غیر ایرانی. تنگاتنگی باورهای مذهبی و تجلی آن در نگارههای تخت جمشید دیدگاهی نوین است که رمزگشایی آن بررسیهای گسترده ای را طلب میکند. امید است که در آینده با انجام پژوهشهای بیشتر قادر به رمز گشایی گوشهای از این اسرار باشیم.
بنای تخت جمشید بنا بر شواهد و اظهار نظر باستان شناسان، “تجسم باور مذهبی هخامنشیان” میباشد، بنابراین با نگرشی نو در سنگ نگارهها میتوان پیروی از آموزهی زردشت را به صورت تصویری مشاهده نمود و این خود کمک بسیار بزرگی در رمزگشایی جزییات سنگ نگارهها میکند، بنابراین با تأکید دوباره بر نگارههای یادشده، همانندی دیوها در سنگنگارهها و نقشبرجستههای ستیز شاه و مجسمهی نیم تنهی سر دیوان در استفاده برای سرستونها همانگونه که قبلا توضیح داده شده نشانگر تصویری ستیز معنوی شاه و به بند کشیدن آنها برای رستگاری میباشد.
خوبچهر کشاورزی پژوهشگر، آرشیتکت و از خانوادهای زردشتی است.
منابع:
علیرضا شاپورشهبازی، ” راهنمای مستند تخت جمشید” ، (بنیاد پژوهشی پارسه – پاسارگاد، تهران فروردین 1389)
“اطلس جامع گیتاشناسی”، ص: 10
رکس وارنر، ترجمه :ابوالقاسم اسماعیل پور، ” دانشنامهی اساطیر جهان” ،(اسطوره ، چاپ دوم ، تهران 1387 ).
ایلیا گرشویچ، ترجمهی مرتضی ثاقب فر، “از مجموعه تاریخ کمبریج – تاریخ ایران – دورهی هخامنشیان” ، 1387 ، دفتر دوم از جلد دوم.