چگونه دین بازی ایرانیان ، دنیا را در خرافه غرق کرد
بخش دوم
« پژوهشی از دکتر روزبه آذربرزین»
کشمکش های مذهبی و دین بازی های افراطی در میان ایرانیان ، راندن مانویان و کشتار مزدکیان و سخت گیری و تعصب زیاد نسبت به عیسویان وضع ناگواری را در جامعه ایرانی زمان ساسانی پیش آورد که
که آتش گردان این معرکه بیشتر موبدان زرتشتی بودند . موبدان زرتشتی چنان از فرامین اشو زرتشت فاصله گرفته و آنها را تبدیل به مشتی فرامین خشک ، تعصب آلود کرده بودند که حاصل آن دین زدگی ایرانیان از زرتشیگری بود . از آنجائیکه که ایرانی همواره باید به لیفه مذهبی آویزان باشد ، خود را از چاله در آورده و به چاه ویل انداخت . ایرانیان دسته دسته ، خصوصا در ناحیه ارمنستان و سرزمین حیره به دین مسیحیت گرایش پیدا کردند . این وضع رقت بار را در ایرانیان مهاجر و کوچ کرده پس از سال 57 و روی کار آمدن ملایان در اروپا شاهدیم ، که چطور از اسلام بریده و مسیحی شدند و برای خود چوپان انتخاب کردند .
هم میهن : اگر اجداد تو ایران را به عربها سپردند ، بخاطر این بود که در بابل که پیش از تیسفون پایتخت ساسانیان بود ، بسیاری از مردم به پارسی سخن نمی گفتند و این امر به نفوذ عربها کمک رساند . ( قابل توجه فدرالیسم های تجزیه طلب ) . دین بازی ایرانیان ، خصوصا در عراق فاکتورمثبت دیگری بود، در دست عربها .
ایرانی بخاطر دین بازیش ، دیگر عرق وطن نداشت . زرتشتی از رانده شدن مانویان شاد میشد و باز از نسل کشی مزدکیان به وجد می آمد . درست مثل امروز ایران که شیعیان از تار و مار شدن سنی ها و دراویش و از قتل و عام بهائی ها به شوق می آیند .
چیزی تغییر نکرده . آن زمان موبدان بفکر کسب قدرت بودند و ایران را نابود کردند و امروز دستار بندان بی وطن تازی پرست برای ماندن بر اریکه قدرت ، دست بهر جنایتی زده و خاک ایران را به توبره کشیده اند .
خرافات تیشه به ریشه زرتشتیگری زد . ایران سقوط کرد و مذهبی خون ریز ، واپسگرا و جاهل پرور به مراتب زشت تر از زرتشتیگری بنام اسلام بر مملکت و مردم دین باز ما سایه انداخت .
عقاید زروانی با تولید مسلک جبر چون زهر کشنده ای برای افکار انسان دوستانه اشو زرتشت عمل کرد و باعث شد تا ایرانیان به دام مشتی بربر بی فرهنگ که از دل ریگزار های حجاز سر بر آورده بودند بیفتند .
اگر ایران سقوط کرد بخاطر دین بازی اجدادمان بود . بخاطر اشتباهات پادشاه موهوم پرست و ابلهی چون خسرو دوم بود که چون موم در دست موبدان بود . چقدر تاریخ کشورمان صفحات تکراری دارد . شاه سلطان حسین ، شاه سلیمان صفوی و مظفر الدین شاه هم چنین وضعی داشتند .
ایرانیان مسیحی در زمان ساسانی به خاطر بی مهری زرتشیان ، بی طرفی و در برخی مواقع موافق یورش عربها به ایران بودند . تاریخ نگاران یعقوبی و نستوریوسی به اتفاق میگویند : پتریرک یشوع یهب برای جلب احسان عربها و اربابان تازه هیچ فرو گذارنکرد ( لابور، دین عیسی در شاهنشاهی ساسانیان ، رویه 246 ).
درد ما این است که چون براده ناچیز آهن به آهنربای قدرت می چسبیم . ایرانی معتاد به قبول بیگانه ، برایش فرق نمی کند که صاحب قدرت ایرانی باشد یا ترک، مغول باشد ، یا عراقی . عرب باشد یا روس . یونانی باشد یا افغانی . برای ما فرق نمی کند که سرورمان چه کسی باشد . ما آنقدر خوار و زبونیم که آخوند دون صفت حقیری چون خمینی وژن را در تبق گذاشته و روی سرمان قرار دادیم .
زمانیکه لشگر 15 هزار تنی عرب بسوی تیسفون روی آورد ، به هنگام رسیدن به پایتخت ساسانی 60 هزار تن شده بود !!!!!! چطور میتوان باور کرد که 45 هزار مرزبان ایران زمین و ایرانیان دیگر به لشگر عرب پیوسته تا کشور خودشان را غارت کنند !! باور می کنم . این رذالت و پستی را، چون سال 57 با چشمان خودم این فاجعه را دیدم ، که چطور سران ارتش کشورم ، ایران را به عرب تبار های دستار بند اشغالگر دو دستی پیشکش کردند .
بسیاری از ایرانیان برای فرار از مرگ ، تن به جزیه دادند . برخی از مسلمانان به محمد ایراد گرفتند که جزیه از مجوس ( زرتشیان ) درست نیست و باید آنها راکشت !!! چون تنها جزیه به افراد صاحب کتاب ، یعنی یهودیان و مسیحیان تعلق میگیرد . شارلاتان عرب هم بلافاصله با نازل کردن آیه : یا ایهاالذین امنوا علیکم انفسکم لایضر کم من ضل اذا اهتدیتم الی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم تعلمون ، دهان آنها را بست.
اسلام به ایرانیان تحمیل شد . خونها ریخته شد ، ایران را غارت کردند . زنان ما را به بردگی گرفته و در بازار ها چوب حراج بر آنها زدند . کتابخانه های ما را سوزاندند . تا دویست سال حتی پارسی سخن گفتن را از ما گرفتند .دوران تلخ خلفای راشدین را ، دوران پر هجر امویان و دوران غم انگیز عباسیان را تجربه کردیم .
وقتی معتصم خلیفه عرب در سال 227 هجری مرد و فشار اعراب از روی ما بر داشته شد ، چه اتفاقی رخ داد ؟ هیچ ، مثال کودکی که اسباب بازی جدیدی پیدا کرده باشد دایه مهربانتر از مادر شدیم و از هر مسلمانی، مسلمان تر !!!!!
پس از سقوط سلسله ساسانیان ، ایرانیان هنوز امید به آزادی کشورشان داشتند ، خصوصا تا زمانیکه یزدگرد زنده بود ( سال 32 هجری ) .بسیاری از شهرها شورش میکردند و خلفای عرب به شدید ترین وجه، این قیام ها را سرکوب می نمودند . در زمان خلافت معاویه ، سخت گیری بر ایرانیان شدت یافت . در زمان زیاد بن ابیه ، آتشکده های ایران و مهمترین آنها ، کاریان را خاموش کردند و هیربدان فارس را کشتند . (کتاب الحیوان ، جلد 4 ، رویه 153 و فتوح البلدان ، بلاذری رویه 409)
اسلام ماهیت زشت و ضد انسانی خود را خیلی زود به مردم آن دوره نشان داد. آنچه اسلام برای مردم به ارمغان آورده بود :
رنج و خشونت و کشتاراز یکطرف و جاه طلبی و طمع و شهوت برای مبلغین آن بود .
ایران اسلام زده و غارت شده همراه با بار غیرقابل تحمل تسلط عرب بیابانگرد وحشی ، توام با خفت و خوار شمردن ایرانیان در یک وضع سر در گم بسر میبرد . آنهائی که جزیه میدادند که مسلمان نبودند و آنهائی که از دین زرتشی بریده و مسلمان شده بودند ، تغییری را مشاهده نمیکردند . البته گروه سوم ، ولی اندک نیز وجود داشت و آن ایرانیان میهن خواهی بودند که اول ،ایران برایشان مطرح بود تا هر باور و اعتقادی .
پس از مرگ یزید ، چند سال ممالک اسلامی خلیفه ثابتی نداشتند و کار ها در مر کز خلافت درهم و آشفته بود . ایرانیان از این فرصت سود جسته و در بسیاری از شهر ها و دهات از دستورعربها سر پیچی نمودند . خوزستان ، فارس ، کرمان و سیستان ، همراه با خراسان در شورش بودند .
بیداد و ظلم عربها در زمان حجاج که عبدالملک حکومت خراسان و سجستان را به او داد به اوج رسید . ( تاریخ سیستان ، رویه های 114 تا 118 ) به دستور حجاج ، ایرانیانی که به بصره و دیگر شهرهای عراق کوچ کرده بودند ، از آن شهرها اخراج شدند تا به ده و محل زندگی قبلی خود بر گردند . ( تاریخ طبری ، جلد دوم ، رویه 1306)
حجاج در ایران معابد را خراب و با زور شمشیر ایرانیان را وادار به اطاعت از اسلام مینمود . او در بیکند از شهر های بخارا حمام خون راه انداخت . به دستور حجاج ، قتیبه ، برای سرکوب مردم کش و نخشب راهی این دو ناحیه شد ، و آن دو شهر را زیر و رو کرد . ( تاریخ طبری ، جلد دوم ، رویه 1229 ) . در این زمان ، ایرانیان پشت به وطن کرده کم نبودند که گماشتگی عربها را با جان و دل خریده بودند ! ( درد غیر قابل درمانی که همواره تاریخ ایران را متاثر و آلوده است ، درد مزدوری و در خدمت دشمن آب و خاک در آمدن ) .
ایرانی خرد باخته در تمام طول 1400 سال خفت و بردگی ، با بر پائی گنبد و بارگاه برای ویران کنندگان وطنش ، داغ شرم آور سفاهت و ابلهی را بر پیشانی خود زده است .
عبیدالله بن زیاد در خراسان و ماورالنهر، تنها چهار هزار ایرانی بصورت برده داشت . حجاج بن یوسف ، در ناحیه مولتان ، تنها از یک معبد ، چهل بهار طلا را غارت کرد و قتیبه بن مسلم در فرغانه وخوارزم ، یک صد هزار برده مرد و زن گرفت که در میان آنها پیرمرد یا پیر زنی وجود نداشت (کتاب البد مقدسی ، جلد ششم ، رویه 37) .
امروز می بینیم که اشغالگران دستار بند جمهوری اسلامی از نادانی و سفاهت هم میهنان ما سود جسته و برای تمام سرداران خون خوار صدر اسلام امامزاده ساخته اند ، و بدتر از آن فیلمسازان مزدور ما هریک برای این حرامیان تازی ، فیلم میسازند .
مزدور، داود میر باقری مختار نامه را میسازد .
و مجید مجیدی ، تازی پرست و سرسپرده ملا ها ، محمد رسول الله را جلوی دوربین میبرد .
قتیبه بن مسلم ، تمام نویسندگان و هیربدان خوارزم را کشت و هر چه کتاب از آنها باقی مانده بود سوزاند. ( آثار الباقیه ، رویه 48 ) .
عبدالملک ، خلیفه عرب دستور داد تا سکه ایرانی و رومی جمع شده و بجای آن تنها سکه عربی مورد استفاده برای داد و ستد قرار گیرد .
در عراق دیوان مخصوص عایدات به فارسی نوشته میشد و زمانیکه حجاج ،والی این ناحیه شد ، ایرانی پشت به میهن کرده ، صالح بن عبدالرحمن سجستانی که کاتب او بود و پیشنهاد کرد تا دفتر ها به عربی نوشته شوند !!!! ایرانیان آن روز به این وژن تازی پرست یک صد هزار درهم دادند تا اینکار را نکند . مردانشاه ، پسر صالح به پدرش گفت : خدا اصل تو را از دنیا بکند ، به همان گونه که اصل زبان فارسی را قطع کردی . ( کتاب الوزرا جهشیاری ، رویه های 33-35)( فتوح البلدان ، رویه های 300-301 )( انساب الاشراف جز حادی عشر ، رویه های 343 و 352) .
چرا کسی ابن سینا دانشمند بزرگ را زیر سئوال نمی برد :450 کتاب در زمینه های مختلف نوشتی . برای چه تمام کتابهایت به زبان عربی است، تا زنا زاده ای چون سید حسین نصر از تو به عنوان دانشمند عرب یاد کند ؟
صالح بن عبدالرحمن سجستانی با خیانت بزرگ خود ،ضربه مهلکی بر فرهنگ ایران وارد ساخت . در سال 124 هجری یوسف بن عمر نامه ای به نصر بن سیار فرستاد و به او امر کرد که از هیچ ایرانی برای کار کتابت سود نجوید . آیا صالح بن عبدالرحمن تنها کسی بود که به فرهنگ ایران و به زبان پارسی پشت کرد ؟ خیر . مشابه صالح هزاران تن داشتیم . نگاهی به تاریخ معاصر کشورمان بیندازید ، هزاران صالح را می بینید که صاحب بزرگترین مدارک علمی و معتبر دانشگاهی هستند . آیا هرزه هائی چون سید حسین نصر ، احمد فردید ، علی شریعتی ، توده ای بی وطن ناصر پور پیرار ، جلال متینی ، مهدی بازرگان ، جلال آل احمد ، دکتر ابوالقاسم گرجی ، دکتر مهدی حائری یزدی ، دکتر محمد مهدی جعفری ، دکتر سید محمد ثقفی ، دکتر فتح الله مجتبائی و صد ها تن دیگر کم هستند که تیشه برداشته و به ریشه هویت ملی ما زده و می زنند؟
در سال 97 هجری ، یزید بن المهلب والی خراسان شد . این حاکم طماع و جنایتکار عرب برای غارت بیشتر جرجان و طبرستان با سپاهی گران عازم این دو ناحیه شد . او به هر جا که رسید ، حمام خون راه انداخت و همه چیز را غارت کرد ( تاریخ طبری ، جلد دوم ، رویه های 1320-1330 )
روی جنایت های صدر اسلام از آن نظر تکیه بیشتری دارم تا هم میهن خرد باخته من متوجه شود که در امامزاده های ایران چه حیواناتی دفن شده اند . ملا های دستار بند اشغالگر سنگ چه زنا زاده هائی را برای منافع خود به سینه میزنند .
یزید بن المهلب در جرجان ، با خون ایرانیان آسیاب به راه انداخت و 30 میلیون درهم از مردم جرجان پول گرفت . ( تاریخ طبری ، رویه های 1334-1330 ) .
هم میهن گرانقدر : تا بحال از خودت پرسیده ای ؛ چرا آخوند ها و مردم خرد باخته ما عمر بن عبدالعزیز را لعن و نفرین فرستاده و با آتش زدن عروسک او عمر کشان راه می اندازند ؟
پاسخ روشن است : عمر تقوی داشت و مثل علی جنایتکار نبود . عمر مراعات امور شرع را میکرد و در مدت دو سالی ( 99 تا رجب 101 هجری ) که خلیفه بود ، ایرانیان توانستند کمی نفس بکشند . عمر بود که به حاکم خراسان گفت : هر که نماز بخواند ، نباید جزیه بدهد .
پشت به میهن کردن و دین بازی ایرانیان هر روز شکل تازه ای می یافت . در سال 115 هجری عربی بنام حارث بن سریج ، به ایرانیان وعده داد تا از آنها جزیه نگیرد . بسیاری از ایرانیان و ذمیان به او گرویدند . او خراسان را به یاری ایرانیان فتح کرد !!! ( تاریخ طبری ، رویه 1591 ) . شورش حارٍث جنبه سیاسی و ضد امویان بخود گرفت . حارث راه را برای ظهور ابو مسلم خراسانی باز کرد .
چه عاملی باعث شده که ایرانی همواره گرفتار عقیده های پنداری ، ذهنی ، نادیدنی ، غیر ملموس و احساسی شده و با ساختن واژه تقدس خودش را بدبخت کند . مقدس شمردن هر چیزی تنها یک پیامد دارد و آن دین است . وقتی پای تقدس به میان آمد ، خرافه نیز با آن می آید و ترکیب این دو ، دین را میسازد . بر پایه این دیدمان ، شارلاتانهائی که نام پیامبر بر خود گذاشته اند ، هنرشان نسبت به مابقی مردم این بوده که بر چسب تقدس را خوب بر خرافات زده اند . تقدس ، یعنی لکد مال کردن خرد و شعور و درایت . تقدس ، یعنی تبدیل کردن یک انسان فر جود گر، به عروسک خیمه شب بازی . تورات و هجو نامه قرآن میگویند : خداوند گفته : من یک وجود نادیدنی هستم و هرگاه کسی درخواست دیدن من را بکند ، نابود خواهد شد !!!!!
هم میهن : شده یکبار تاریخ سرگذشت سنگ حجرالاسودی که مورد پرستش مسلمانان خرد گم کرده است را بخوانی و از آن آگاه شوی ؟
در سال 317 هجری ، ابو طاهر قرمطی ، حاکم بحرین به مکه حمله کرد خانه کعبه را با خاک یکسان نمود و سنگ حجر الاسود را که از مقدس ترین نشانه های دین اسلام بشمار میرفت با خود برد و بنا به نوشتار های تاریخی این سنگ را در بنای آبریزگاه عمومی گذاشت تا روزانه صدها تن به آن بشاشند . این سنگ مقدس به مدت 22 سال ، محل شاشیدن افراد بود تا اینکه در سال 339 هجری ، الراضی بالله خلیفه عباسی ، آنرا به مبلغ 50 هزار دینار بازپس گرفت و آنرا در گوشه شرقی بت کده کعبه قرار داد و این سنگ بار دیگر از دید مسلمان خرد باخته ، مقدس شد .
نمونه کوچک تر آن ، مهر نمازی است که ایرانیان مسخ شده و دین زده به هنگام به خاک افتادن و سجده بر درگاه نابود کنندگان وطن و فرهنگشان به پیشانی می سایند . درد بزرگ ما نفهمی مردم ماست . خرد باختگی آنهاست تا جائی که مهر نماز را برای درمان بیماری به شخص بیمار میدهند !!
هم میهن : سری به کتاب نیرنگستان زنده یاد صادق هدایت بزن تا ببینی در کجا ایستاده ای . نیروی خرد تو توسط دین و دین بازی کرخت شده . زمانیکه ساختار وجودی تو از نیروی خرد تهی شد ، هر کس و ناکسی میتواند به راحتی تو را فریب داده و بر گرده ات سوار شود . تقدس و ایمان دو یار ناجدا شدنی هستند که تو را بخاک سیاه نشانده اند . دینی که تو دنبال آن هستی با تلقین های خودت ، زیبا ، دلفریب ، آرامش بخش و داروی درد بی درمان جلوه می کند ، ولی حقیقت چیز دیگری است ، دین یعنی واپسگرائی ، ستمگری ، وحشیگری و فساد ، دین یعنی ، سقوط عاطفه و زیر پا گذاشتن تمام فروزه های زیبای هستی . باور تو به مذهب حدااقل کاری که می کند این است که آزادی تو را می گیرد و از تو برده و بنده می سازد .
ابراهیم محمد الاامام ، در سال 128 هجری ابو مسلم را به خراسان فرستاد پدر ابو مسلم ، پیش از آنکه اسلام بیآورد ، ونداد هرمزد نام داشت و ابراهیم بن محمد الاامام نام او را تغییر داد و او را بنام عبدالرحمان شناسائی نمود . ( جامع التواریخ بن خلکان ، رویه 74) . ابو مسلم را امیر آل عرب می گفتند ! ( روزنامه انجمن همایونی ، سال 1932 میلادی ) . ابو مسلم دهقانان و کشاورزان را بخود جذب نمود و بسیاری از پیروان او ، دین زرتشتی را رها کرده و مسلمان شدند . در این بین مخالفان دین زرتشتی ، نظیر خرم دینان به ابو مسلم یاری رساندند .
ابو مسلم در سال 129 هجری در دهات سفیدنج از توابع مرو ، علم شورش را برداشته و خواهان انقراض بنی امیه و تاسیس دولت هاشمی شد . قبایل عرب که خطر را حس کرده بودند ، موقتا اختلاف خود را کنار گذاشته و برای دفع عباسیان متحد شدند . البته اقدام آنها دیر صورت پذیرفت . جالب اینجاست که قبائل عرب که نمی خواستند ، رهبر از بین خودشان باشد ( برتری رهبر یک قبیله را بر سایر قبائل تحمل نمیکردند ) یک ایرانی پشت به وطن کرده بنام مقاتل بن حیان که فرمانده لشکر ایرانیان مزدور امویان بود را به عنوان رهبر انتخاب کردند و نهایتا دولت اموی در جنگ فیصل شکست خورده و زمامداری هولناکش پایان یافت .( 11 جمادی الاخر 132 هجری ) .
وقتی از سپاهیان ایرانی پشت به میهن کرده آن زمان یاد می کنم ، آنرا با با سال 57 مقایسه می کنم و اقدام فردوست و قره باغی را به مراتب زشتر از نقش مقاتل بن حیان می شمارم . چهل سال از اشغال سرزمینمان برای بار دوم توسط تازی و تازی پرستان گذشته ولی هم چنان ارتشیان و نیرو های مسلح بی غیرت و بی وطن ما به نعلین بوسی مشتی زنا زاده عرب تبار مشغولند . این زخم چه زمانی درمان میشود ، معلوم نیست.
از آغاز فتح عرب و اشغال ایران ، دهقانان بزرگ وکد خدایان برای اینکه قدرت خود را در ناحیه ای که زندگی میکردند حفظ کنند و منافع مالی و مقام اجتماعی خود را حفظ کنند ، دین اسلام را پذیرفته و خود را به والیان عرب نزدیک میکردند . عربها نیز از این پشت به مهین کرده های ایرانی خشنود بودند ، چون مالیات و جزیه را بدون زحمت دریافت میکردند .
روی کار آمدن عباسیان ، نتیجه کوشش !!!!!! ایرانیان بود . ایرانیانی که میبایستی از فرصت به دست آمده سود می جستند و کشورشان را آزاد میکردند ، یک عرب را بر داشتند و عرب دیگری را جای او گذاشتند . این خیانت از چشم خرد باختگان ، افتخاری بود که نصیب ایرانیان شد .
منصور خلیفه عرب میگوید : مردم خراسان ، شما پیروان ، یاران و داعیان ما هستید ، اگر با دیگران بیعت کرده بودید ، از ما بهتر نبودند !!!!!( مسعودی ، جلد 6 ، رویه 203و تاریخ طبری ، جلد 3 ، رویه 430 ). لب کلام این است : برای بنده و برده فرق نمی کند که اربابش عرب باشد یا مغول . انگلیسی باشد یا افغانی . مهم این است که ایرانی نباید آزاده باشد !!
با روی کار آمدن عباسیان ، بازار کاسه لیسی و عبا بوسی عرب توسط ایرانیان داغ شد . ایرانیان دربارعباسیان را مثل دربار ساسانیان کردند . قضات ، کاتبان ، ندیمان و حاجبان خلیفه همه از ایرانیان بودند ، درست مثل امروز ایران که تمامی صاحبان اندیشه و کسانیکه نام استاد بر خود گذاشته اند بخدمت مشتی دستار بند اشغالگر تازی پرست در آمده اند .
هنرمندان آن زمان به دربار خلفای عرب راه پیدا کردند ، باز مشابه امروز که هنرمندان ما در مداحی برای دژخیم محمد ، علی با هم رقابت می کنند و خواننده ای مثل فرهاد ، پیامبر زنباره ، جنایتکار و گردنه زن اسلام را فریاد میزند !! فیلمسازان مزدور ما هم از ادرار سرداران خون خوار عرب غرغره می کنند .
ایرانی دین باز در آخر سده سوم هجری در جنوب ایران به نشر عقایدی پرداخت که اصل آن از مذهب شعوبیه مشتق میشد . قصه تازه ای از حمایت از حسین تازی !! برای میلیون بار از چاله در آمدن و به چاه افتادن . کشمکش پیروان شعوبیه با اعراب ، ریشه دراختلاف بین عرب با عجم داشت . عرب خود را سرور و آقا می نامید و به چشم حاکمان ریگزار، ایرانیان پست بودند . در هزاره سوم ، زنا زاده عراقی علی لاریجانی ، رئیس مجلس شورای اسلامی ، اظهار میدارد : ایرانی ها پیش از اسلام قومی وحشی و بی فرهنگ بودند !!!
آغانی در کتاب خودش جلد 5 ، رویه 56 می نویسد : ابن جامع در حضور هارون الرشید به بزرگترین موسیقیدان ایران اسحاق موصلی توهین کرد و اسحاق پیش خازم بن خزیمه رفته و لایت او را پذیرفت و خود را به عرب منسوب کرد !!!!!!!
وقتی از ابراهیم موصلی و پسرش اسحاق موصلی بزرگترین موسیقی دانهای ایرانی که یوغ بردگی عربها را به گردن انداختند ، می نویسم ، حیف است به مابقی اندیشمندان و دانشمندان ایرانی پشت به میهن کرده اشاره نکنم . ابن مقفع ، نابود کننده زبان پارسی که نثر عربی را بجای نثر پارسی جایگرین کرد . ابو حنیفه ایرانی ، بنیانگذار مذهب حنفی . خوارزمی ، ریاضی دان ، ستاره شناس و کاشف جبر . بدیع الزمان همدانی ، مبتکر سبک مقامه . تاثیر گذار ترین فیلسوف اسلامی !!!!!ابو حامد محمد غزالی . ابن سینا ( بحر العلوم اسلامی !!!!! با 450 کتاب به زبان عربی ) . زمخشری ، شهرستانی که برای الهیات اسلامی قلم مسمومشان را چرخاندند . و تنی جغرافی دان که دانش خود را به عربها پیشکش کردند : ابن خردادبه ، اصطخری و ابن فقیه همدانی . از تاریخ نگارانی چون ؛ بلاذری ، طبری و ابن مسکویه به عنوان تاریخ نگاران عرب یاد می کنند . درد بزرگی است که خود ایرانیان ، بزرگترین پزشک ایرانی ، زکریا رازی را بعنوان پزشک اسلامی شناسائی می کنند .
خلفای عباسی که با یاری ایرانیان پشت به وطن کرده به قدرت رسیدند ، همینکه دیدند ، برخی از آنان خواهان قدرت هستند ، دستور قتلشان را صادر کردند . خلیفه عرب ، ابو مسلم خراسانی را به قتل رساند و هارون الرشید ، تمامی افراد خاندان برمکی را ذبح اسلامی کرد . در زمان علی بن عیسی بن ماهان که مصادف با آخرین روزهای خلافت هارون الرشید بود ، بخاطر ظلم و جور خلفای عرب و دست نشانده های آنان در خراسان شورشی عظیم در گرفت که بزودی دامنه آن به سایر نقاط رسید .
علی بن عیسی ، زمانیکه حاکم خراسان بود ، 80 میلیون درهم ثروت اندوخت و زمانیکه دارائی او را به نفع هارون ارشید ضبط کردند ، 1500 شتر این گنجینه را حمل کرد . ( تاریخ طبری ، جلد سوم ، رویه 713) .
ایران در آتش مذاهب مختلف و جنگ بین خوارج ، شیعه ها ، نومسلمان شده ها و ذمیان می سوخت . علویان هم مقابل عباسیان قرار داشتند . هنگامه غم انگیزی بود . برخی از ایرانیان خرد گم کرده به دنبال خلافت فرزندان علی ، یعنی حسن و حسین بودند . ایرانیان دین باز بجای آزادی کشورشان ، هر روز و هرشب یک مذهب نو می ساختند و کار دین سازی بیشتر متوجه طبقات محروم بود که فریب خوردن را بر رفاه همواره ترجیح داده و میدهند . مردم مازندران ، گیلان و دیلمان هنوز به دین زرتشت پای بند بودند . خلفای عرب جنگ را با اسپهبد خورشید را در طبرستان آغاز کردند و زمانیکه ابو جعفر عمر بن العلا با لشکرش به آمل رسید با مرز بان این شهرجنگ کرد ، چون ایرانیان از او ناراضی بودند به لشکریان عرب کمک کردند تا او را شکست بدهد !!!!!!! به راستی این شیوه ابلهانه را در کدام یک از ملل دنیا می بینید ؟
اسپهبد خورشید ، زن و فرزندان خود را در قلعه طاق جای داد و خود به گیلان رفت و باز ایرانیان فرو مایه و پست ، در قلعه را به روی عربها گشودند و عربها تمامی افراد داخل قلعه را قتل و عام کردند . اسپهبد خورشید که خیانت ایرانیان را دید ، زهر خورد و خود را کشت . ( بلاذری ، فتوح البلدان ، رویه 338 ، تاریخ طبری ، جلد سوم ، رویه 136 و 137 )
پس از سقوط طبرستان ( 143 هجری ) مردم خوش غیرت آمل ، مذهب مالکی را پذیرفتند . در ساری ، ایرانیان خرد باخته خائن ، بزرگترین مزگت ساری را ساختند . این مزگت به دستور ابوالخصیب مرزوق ساخته شد .
هر بار که میهن پرستان خواستند ، کشورشان را از دست عربها نجات دهند ، ایرانیان پشت به وطن کرده ، مقابل آنها ایستادند و این قصه تلخ تا امروز ادامه دارد . درزمان مازیار ، پسر کارن ، پسر ونداد هرمزد ، دین بیابانی اسلام در مازندران بسط یافته بود . مازیار با آنکه توسط مامون خلیفه عرب به حکومت طبرستان منصوب شده بود ، ولی عملا از اسلام دل خوشی نداشت و در سال 218 هجری ، تعداد زیادی از آخوند های آن زمان را به زندان انداخت . مازیار در زمان معتصم بر او شورید و خلیفه عرب بااعزام لشکری به طبرستان ، مازیار را اسیر و به سامرا برده و به او 450 تازیانه زدند و او در زیر ضربات تازیانه مرد . ( تاریخ طبری ، جلد 3 ، رویه 1303)
پس از مرگ رضا ، امام هشتم شیعیان ( 203 هجری ) خویشان و نزدیکان او به دیلمان و طبرستان پناهنده شدند . موج مهاجرت علویان از شام و حجاز و عراق بسوی مازندران آغاز شد . یکبار دیگر ایرانیان که از دست محمد بن اوس ، عامل خلیفه به تنگ آمده بودند ، از حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب ، معروف به داعی کبیر مدد خواستند !!!!!
اسپهبدان و اشراف طبرستان ، نواده علی را تقویت کردند و حسن بن زید ، آمل را گرفت و تمامی مازندرانی ها ریاست او را پذیرفتند !!!!!!!!!!!!( تاریخ طبری ، ترجمه ، رویه 162) .
دیلمان محفوظ مانده از نجاست اسلام که خلفای عرب نتوانسته بودند ، آنرا فتح کنند ، با آمدن علویان و رفتن یحیی بن عبدالله علوی به آن ناحیه پاکی خود را از دست داد . سرزمینی که سه سده مقابل عربها ایستاده بود بدست حسن بن علی حسینی ، معروف به ناصر کبیر ( اطروش ) به کام اسلام و تازیان فرورفت . این عرب وژن ، تا آنجا که توانست در دیلمان مزگت و در دل اسلام اهریمنی ، مذهب زیدی را ساخت .
ادامه دارد