کتاب سبز

کارنامه زنده یاد دکتر مسعود انصاری

بخش دوم

به کوشش دکتر روزبه آذربرزین به پاس سه دهه همکاری فرهنگی

نگاه ژرف و تیز بین دکتر مسعود انصاری به بنیاد و ریشه ی نگون بختی و تیره روزی توده هاست که در دام خرافه گرفتار آمده اند . دکتر انصاری در پیام آزادگان شماره پنجاه و شش دوره جدید به تاریخ فروردین 2714 ایرانی برابر با آپریل 2006 به معجزه به عنوان دست افزار پیشه وران برای ربایش خرد توده ها می پردازد .

معجزه به عنوان بزرگترین عامل بازار گرمی دستار بندان در زبان فارسی فرجود و در زبان انگلیسی میراکل به معنی شگفتی هیجان آور معنی میدهد . در آغاز این واژه برای عملی که از سوی قدرت های فرا بشری انجام میگرفت به کار میرفت و در راستای بهره برداری در ربایش توده های مسخ شده و اسلام زده به رده جفت شدن دم پائی فلان آخوند رسید . چه قصه های کودکانه از اینکه امام رضا بیماران را شفا داده و یا کور را بینا کرده است شنیده ایم . بشر در آغاز بخاطر ناتوانی در برابر رویدادهای طبیعی خدا را ساخت و هر جا که توان و درک و فهم پدیده و یا عملی را نداشت ، آنرا به قدرت های فرا انسانی نسبت داده و آنرا معجزه به شمار می آورد . اولین واکنش دکتر انصاری به مسئله معجزه این است که معجزه رویدادی است بر خلاف قوانین ومقررات طبیعی ،آنهائیکه میگویند معجزه به خواست و اراده خداوند انجام می پذیرد ، پس باید انتظار داشت که خداوند در محل وقوع معجزه حضور داشته باشد ! در اینجا دکتر مسعود انصاری به طنز ، با زبان خود معجزه سازان سخن میگوید . باور دکتر انصاری این است : اگر کسی به معجزه اعتقاد داشته باشد ، یعنی منکر قواعد و مقررات طبیعی و هنجار هستی که بشر روزانه با آن سر و کار دارد ، میباشد . دکتر انصاری با ذکر گفته دیوید هیوم : اگر در این دنیا ، تنها یک معجزه وجود داشته باشد ، باور به وجود معجزه است ومیگوید ساده ترین دلیل رد معجزه آنست که تا کنون کسی در دنیا نتوانسته است عملی انجام دهد که با قواعد و قوانین طبیعی مغایرت داشته باشد ، به باز کردن این ترفند مبلغین مذهبی می پردازد .

تنها حامیان و مدافعان معجزه، دکانداران دین هستند . برای دین پیشه گان ، معجزه همانند دست افزار و وسائل کار یک شعبده باز است .اسباب کار شعبده باز اگر از او گرفته شود ، قادر به انجام هیچ کاری نیست .

در ادیان ابراهیمی ، یهودیت ، مسیحیت و اسلام لبریز از معجزه هستند .

موسی ، دریا باز می کند تا پیروانش از مصر وارد اورشلیم شوند !!

عصایش تبدیل به مار میشود !! آتش دستهای او را نمی سوزاند !! با لشگریان ملخ به جنگ فرعون میرود !! و ده ها یاوه دیگر . در مسیحیت خدا در وجود مسیح متجلی شده و عیسی پس از مصلوب شدن و مرگ ، زنده شده و به آسمان عروج می کند . در اسلام ، هجو نامه قرآن به عنوان معجزه محمد تلقی میشود . البته خود محمد ، پیامبر نا آگاه و شارلاتان عرب ، آنقدر بینش نداشت تا از علل و عوامل رویداد های جوی آگاهی یابد و بعد بگوید : آسمان و آفتاب ، ابر و باد و باران ، و گردش روز و شب و… تمامی از معجزات الله است .

از دید دکتر مسعود انصاری ، قرآن یک معجزه است ، چرا که چگونه یک کتاب با این همه بیهوده گوئی های شرم آور ، با آن همه ناهمخوانی ها و موازین بشر ستیزانه و مخالف اخلاق و ارزش های انسانی ، مورد احترام یک بیلیون و اندی مسلمان خرد باخته باشد . قرآن براستی به غیر از یک معجزه منفی و روان پریشانه نمی تواند توجیه دیگری داشته باشد

پیامبر شارلاتان ، جنایتکار ، زنباره و دزد اسلام در پاسخ تازی هائی که از او انتظلر معجزه نظیر موسی و مسیح داشتند که چگونه موسی دریا را باز کرده و مسیح مرده را زنده ، به ویژه زمانیکه در مکه بسر میبرده و قدرتی نداشت ، ابتداء میگوید : من یک اندرز گوی ساده هستم ( سوره عنکبوت ، آیه پنجاه ) و معجزه کار خداست ( سوره رعد ، آیات بیست و هفت تا سی و سوره اسری آیه نود و دو و سوره طه آیه سی و سه) و هرگاه جن و انس جمع شوند ، نمی توانند کتابی مثل قرآن بیآورند ( سوره اسری آیه هشتاد و هشت )و کسی قادر نخواهد بود ، یک سوره مانند قرآن بیآورد ( سوره بقره آیه بیست و سه ) و در فراموشی کامل ذهن در سوره هود آیه سیزده این بار میگوید : هیچ کس نمی تواند یک و یا ده سوره مثل قرآن بیآورد . شوری معجزه در مذهب اسلام خصوصا در مورد ائمه آن به تلخی میزند . در اصول کافی ، کتاب الحجه باب مولدامیرالمومنین می خوانیم : امیر المومنین علیه اسلام دائی هائی در قبیله بنی مخزوم داشت . جوانی از آن طایفه به خدمت علی آمد و عرض کرد : دائی جان ، برادرم مرده و من در مرگش سخت غمگین هستم . حضرت گفت : می خواهی برادرت را ببینی !! قبرش را به من نشان بده . پس خارج شد و چون نزد قبر رسید لبهایش تکان خورد و سپس با پایش به قبر زد و مرده از قبر بیرون آمد !!!!و به زبان فارسی !!!!سخن میگفت . حضرت از او پرسید : وقتی تو مردی مگر عرب نبودی ؟ مرده گفت چرا ، ما به روش فلان فلان مردیم !!!!! از این روی زبان ما عوض شد !! از پانصد سال پیش تا کنون این یاوه ها که نام معجزه بر آن نهاده اند اسباب دست شعبده بازان دین پیشه شده است . در کتاب العیون یکی از معجزات دژخیم محمد ، علی تبدیل کردن خاک به طلا بوده !! سبز کردن درخت انگور از کمر ستون وسط مسجد !!! بخاطر درخواست فرزندش علی اکبر بوده . علی علیه السلام هر وقت می خواست از رودخانه عبور کند ، آنرا منجمد میکرد !!!!! و سپس از روی یخ عبور میکرد . به سخنان مرجع تشیع آیت الله بروجردی باید توجه نشان دهید که وقتی این آخوند سبک مغز مرد درسراسرایران عزای عمومی اعلام شد.

متوکل خلیفه عرب وقتی قشون و اسلحه خود را به امام دهم حضرت هادی نشان داد تا او را بترساند ، امام علیه السلام با معجزه خود ، قشون غیبی و فرشتگان را به آنها نشان داد که همگی آنها غش کردند !!! و یا امام هفتم موسی بن جعفر به کنیزی که هارون در زندان برای خدمت خاص !! حضرت گماشته بود ، حوران و غلمان دست به سینه را نشان داد و کنیز از این معجزه حضرت بیهوش شد !! و اوج سفاهت حضرت آیت الله بروجردی که مورد احترام شاه فقید بودند زمانی است که میگوید : حضرت امام رضا که در مجلس مامون بود به عکس پرده اشاره کردند ، بلافاصله شیری ظاهر شد و سعید بن مهران ناپاک را در حضور مامون درید و خورد !!!!!

روشنفکران ما ، نویسندگان ما ، روزنامه نگاران ما بجای ریشخند این مهملات و یاوه ها چه کردند ؟ هیچ . عاقبت چه شد ؟ نیازی به گفتن ندارد ، چهل سال است که نتایج این سکوت دیروز را شاهدیم . سکوتی که امروز باز به شکل خفیف تری ادامه دارد .

به راستی در این چهارصد – پانصد سال گذشته تا امروز چه چیزی تغییر یافته ؟ آخوند همان آخوند است و فرهنگ او نیز فرهنگ آخوندی و امت و مومنین ، همان مومنین زمان صفویه و قاجار . تقلید و اجتهاد هم همان تقلید و اجتهاد و شوربختانه کالاهای عرضه شده در دکان هزار ساله الله فروشان همان کالا هائی است که در چهل سال گذشته تازه به آن جلاو روغن مالیده اند . گنجینه پر بهای آخوندی نه تنها دست نخورده بلکه بر رونق آن افزوده شده است . در کدامین دوره تاریخ ایران به تعداد امامزاده هائی که در جمهوری اسلامی داریم بر خورد کرده اید ؟ اکثریت ملت خواب رفته ما در عصر اینتر نت که دنیا را به یک دهکده جهانی تبدیل کرده و اخبار در یک لحظه به سراسر جهان پخش میشود ، بدون کوچکترین تکان در پیله باور های مومیائی – مذهبی خود جا خوش کرده اند . در این چهل سال گذشته ، سران مکتب ریا در ادامه روند اجداد دستار بند خود جز دروغ چیزی نگفتند . با فروش الله ، حسابهای نجومی در بانک های خارج باز کردند و این ور قضیه هم مومنین سینه زده و پشت خود را با زنجیر سیاه می کنند و برخی ها هم باقمه کله پوکشان را پاره می کنند . جوانان ما نیز بخاطر دختر بازی و پسر بازی تا ساعاتی پس از نیمه شب بر طبل عزای حسین تازی می کوبند و خواب را از چشمان همیشه خفتگان میگیرند . ترسیم نموداری از مشخصات حکومت دستار بندان اشغالگر تازی پرست که پیامبر دزد ، گردنه زن ، زنباره و جنایتکار اسلام و دژخیم خونخوار او علی و خروش جعلی زینب را دستمایه تحمیق توده ها قرار داده نیازی به تفسیر و تعبیر ندارد . درد ما این است که با خیانت نویسندگان ، روشنفکران و برنامه سازان رادیو و تلویزیون و فیلمسازان ،عصر جاهلیت به دوران سلطه دانش کشیده شده و جای آنرا گرفته است . امروزه با کمال تاسف در دانشگاه های ما بجای دانش روز جهان هنوز بحث بول و غایط جاری است .

خر عیسی گرش به مکه برند         چون بیآید هنوز خر باشد

زاهدان عهد ما ، معیار حق و باطلند       هر چه را منکر شوند این قوم باور میکنم .

به نوشتار دکتر مسعود انصاری باز میگردیم . در سده های هفدهم و هیجدهم در نتیجه جنبش های روشنفکرانه رنسانس و رفورماسیون ، در فرهنگ پیشرفته غرب ، عقاید تازه ای در رابطه خدا با طبیعت به وجود آمد و لوترو کالون برای اصلاح مسیحیت پا پیش نهادند . هر دو وجود معجزه را انکار کردند و اظهار داشتند که معجزه دارای هیچ نوع واقعیتی نبوده و باید از فرهنگ بشری کنار گذاشته شود . پروتستانیسم که به سختی تحت تاثیر راسیو نالیسم ( خرد گرائی ) قرار گرفته بود ، وجود معجزه را به گونه کامل انکار کرد . دکتر انصاری به نتیجه بحثی که پیش کشیده اشاره می کند : تا کنون هیچکس در دنیای ما هیچ رویدادی را که بر خلاف قوانین و مقررات شناخته شده طبیعت انجام گرفته باشد را مشاهده نکرده است . دکتر انصاری خشمگین از یاوه های پیامبر جاه طلب ، نا آگاه ، دزد و جنایتکار اسلام میگوید : محمد اظهار میدارد خداوند ، یهودیانی را که روز شنبه کار می کنند را تبدیل به میمون می کند !!و کسانیکه اسلام نیآورند جای صورت و پشت سر آنها باهم عوض میشود !!!!!! و خرده آخوند های آهکین مغز چون علی مشگینی و احمد جنتی نوشته اند : علی علیه السلام از پیغمبر صلی الله علیه و آل و سلم پرسید : حیوانات مسخ شده کدامند ؟ فرمود سیزده حیوانند بدینقرار : فیل کسانی بودند که لواط کرده اند !!!! خرس ، مرد ابنه ای بوده است !!!!

خوک ، مسیحیانی بودند که از خدا طلب غذای آسمانی کرده اند !!! میمون ، یهودیانی هستند که روز شنبه ماهی میگرفتند !!! مار ماهی ، مرد دیوثی است که همسرش را در اختیار دیگران قرار میدهد !!! سوسمار ، اعرابی بودند که مال حاجیان را می دزدیدند !!!! شب پره ، کسانی هستند که خرما می دزدیند !!!! کرم ، مردمی هستند که سخن چینی می کنند !!! عقرب ، مرد بد زبان و عنکبوت ، زنی است که به شوهرش خیانت می کند !! و خرگوش ، زنی است که غسل حیض نمی شده !!!

دکتر انصاری در پایان نوشتارش اضافه می کند : پیامبران ، امامان ، آیت الله ها وملاها حشرات نابینای گنداب هائی بوده اند که باکتری های آن گنداب از مغزشان تغذیه کرده و آنها را به شکل پیامبر ، امام و آخوند در آورده اند.

دکتر مسعود انصاری برای جنگ با خرافات و ایمان به سلاح خرد متوسل میشود . به باور او تنها فروزه ای که انسان را از سایر موجودات زنده متمایز میسازد ، موهبت خرد است ، بگونه ای که هرگاه این فروزه از انسان سلب شود ، او توان اداره امور زندگی و نیروی داوری را از دست خواهد داد و ناچار میشود ، زندگیش را گیاه وار بگذراند . اثر موهبت خرد تا آنجا در زندگی انسان اهمیت دارد که حتی اگر خرد انسانی به کاستی گراید ، استعداد بهره گیری از شرایط یک زندگی آزاد و پیروز مندانه از او سلب خواهد شد . خرد عبارتست از آگاهی و روشن بینی نسبت به خود و جهانی که در آن بسر میبریم و داوری در باره ی درست و نادرست و پیروی از راه های درست و منطقی برای گشودن و حل مشکلات زندگی . خرد یک عامل فرامادی و اکتسابی است در حالیکه هوش یک عامل درون ذاتی است . از آمیزه هوش ، درایت ، آگاهی و تجربه ، خرد حاصل میشود . در حکمت الهی و فقه اسلامی ، عقل به بخش های گوناگونی از قبیل عقل نظری و غریزی و عقل اکتسابی تقسیم شده است که تمامی فاقد ارزش علمی و مفهوم منطقی است . برای مثال در تعریف عقل غریزی گفته میشود : این عقل در بدو آفرینش به وجود آمده و عبارتست از قوت تفکر و تعمق استدلال . در تعریف عقل نظری گفته شده : این عقل قوه عالمه در انسان است که در برابر عقل عملی کار می کند . از دگر سو واژه عقل درلغت مصدر بوده و مفهوم آن اینست ” در بند کردن پا ” به گفته دیگر دلیل کار برد واژه عقل آنست که موهبت خرد ، انسان را از رفتن به سوی منش و کردار نکوهیده باز میدارد .

ایمان چون بار مذهبی سنگینی دارد در کتابهای فلسفی و روانشناسی در مورد آن کمتر صحبت میشود ولی دین بازان و دین فروشان در باره آن تا دلتان بخواهد گفته و نوشته اند . فرهنگ دهخدا ایمان را چنین تعریف می کند : ایمان عبارتست از در امن قرار دادن انسان !! تصدیق کردن کسی را و در انقیاد او در آمدن ( تقلید کردن ) و اظهار خشوع و فروتنی و قبول شریعت . اعتماد و اعتراف و اعتقاد به دین و مذهب !! دهخدا اضافه می کند : ایمان در شرع عبارتست از اعتقاد به قلب و اقرار به زبان . با این حساب ایمان یعنی انداختن یوغ بردگی و بندگی بگردن آنهم با دست خود . یعنی میمون وار از یک آخوند مغز فندقی ابله تقلید کردن . آخوند برای فریب بیشتر توده های خردگم کرده ،و برای رونق بیشتر دکان ریا ی خود برای ایمان کورکورانه مردم قسم بندی می کند ، ایمان مستقر و ایمان مستودع به حکم . ایمان مستودع آنست که از ادله یقینه بر مبنای اجتهاد و تحقیق حاصل شود . ایمان احساسی بوده و هیچ وابستگی به هوش ، درایت و نیروی درک انسان ندارد و ساختار آن بر پایه عوامل زیر است : امن بودن ، تقلید کردن ، اظهار خشوع و فروتنی کردن ، چشم و گوش بسته مذهبی را قبول کردن که بیشتر آن موروثی است ، اعتراف به داشتن دین و مذهب خاص، تصدیق به دل و اطاعت بدون چون و چرا . نکته ای که کمتر پژوهشگر مسائل دینی به آن توجه نشان میدهد این است که وقتی سخن از ایمان بهر شکلی میشود ، منظور از اجتهاد است . خوب میدانیم که اجتهاد یکی از باورهای خرافی مذهب شیعه است که در زمان قاجاریه ساخته شد . امروزه مردم دنیا از شیعه به عنوان یک حزب سیاسی – مذهبی یاد می کنند تا دین و مذهب . اجتهاد یعنی قبول و پذیرفتن اندیشه های یک آخوند خشک مغز و بیمار روحی و بهتر بگویم پریشان روان . بنا به باور دکتر انصاری عقل در فقه شیعه گری یعنی مراجعه به آخوند و به کار بستن اندیشه های او در امور مذهبی که این روش در فرهنگ اسلامی عقل نامیده میشود . عمق فاجعه زمانی است که آخوند بر مسند سیاست یک کشور بنشیند .

پیروان مذهب تسنن برای احکام شرعی سه منبع قائل هستند : قرآن ، سنت و اجماع . اما شیعیان بخاطر اینکه به امام زمان دسترسی ندارند که بهتراست بگوئیم ، هیچگاه نخواهند داشت ، به اجتهاد متوسل شده اند .

باید دانست که عقل اسلامی با بار شرعی و مذهبی با عقل در فلسفه و ادبیات فرق داشته و برازنده آنست که آنرا بی عقلی بنامیم . دکتر انصاری در نوشتار خود به گفته های یکی از مشهورترین نویسندگان شیعه یعنی مهدی سراج انصاری اشاره دارد : اجماع مولد سنت ، سنت زائیده قرآن و قرآن نتیجه تشخیص عقل است . با این حساب ، این آخوند تمام خرافات قرآن و حدیث را که بر مبنای ایمان استوار هستند با درک عقلی برابر میداند . نویسنده دیگری بنام محمد جواد مغینه می نویسد : اگر کسی فکر کند که احکام اسلام باید با عقل برابر باشد سخت در اشتباه است !! اگر منظور اسلام این باشد که هر حکمی را باید با عقل تطبیق داد و احکام اسلامی را با عقل درک کرد ، خودش را محکوم کرده است

برخی از افراد هفت خط و سفسطه گر دست به ترفند غیر انسانی :تو نمی فهمی و کسی نمی تواند معنی آِیات الهی را درک کند و… میزنند که در پاسخ این شیادان باید از آنها پرسید : احکام الهی که برای مثلا رستگاری انسانها جاری شده ، نیاز به واسطه دارد که مشتی مفت خور با باز کردن دکان اجتهاد بخواهند مردم تیره روز و خردگم کرده را بدوشند ؟

به نتیجه و پالیده بحثی که دکتر انصاری گشوده میرسیم : خرد عبارتست از کاربرد سرمایه هائی که انسان را از سایر موجودات پست تر از او متمایز می کند و به او فرنام اشرف مخلوقات میدهد ولی ایمان حالتی است که انسان نیروها و ارزش معنوی خود را در بند می کند و دنباله روی اندیشه های بی پایه ، خرافاتی ، غیر راستین و خرد ستیزی که افراد سود پرست به او فرتاب ( تلقین ) می کنند ، می شود . افراد ایمان مدار و یا خرد باخته خود را از سرمایه های اندیشه گری ، درک منطقی و فرنودگرائی محروم کرده و در حالت از خود بیگانگی فرمانبردار شیادان ، افسونگرایان و خرد ربایانی می شوند که برای تمام عمر ، آنها را وسیله و آلت سود جوئی خود قرار میدهند . فردی که ایمان را جانشین خرد می کند ، اختیار اندیشه ، درک ، منش و داوری خود را از دست میدهد و برای او یک بیمار روانی جاه طلب فاسد بنام آخوند تصمیم میگیرد .

دکتر انصاری امید وار است که : شمع عشق ممکن است بزودی به خاموشی بگراید ، ولی شعله خرد همیشه فروزان خواهد ماند . ایکاش زنده یاد دکتر مسعود انصاری زنده میماند و دسامبر سال 2017 را می دید و خروش مردم ما را می شنید که : نه غزه ، نه لبنان .. جانم فدای ایران و یا ما آریائی هستیم … عرب نمی پرستیم .

دکتر مسعود انصاری تنها خرافه ستیز و منتقد ادیان نبود ، او همه جا حضور داشت . از کلاس درس علوم سیاسی دانشگاه و تدریس در آن تا دیدن بیماران نیازمند خود . از حضور در سینمار و کنفرانس های علمی تا نقش بستن چهره اش بر صفحه تلویزیون که روزانه بصورت زنده از محل کارش پخش میشد . از حضور در دیوان لاهه و سازمان ملل متحد تا یک مقام افشاگر در افشای مقاصد شوم کمیته مرگ جمهوری اسلامی

دکتر مسعود انصاری کسی بود که با انتشار کتاب های تروریسم بین المللی و ترور در حکومت الهی به جنگ تروریست های اسلامی رفت . دکتر انصاری با ترجمه کتاب کرت ولدان ، نماینده کنگره آمریکا از ایالت پنسیلوانیا که سبب تغیررئیس سیا شد ، به توطئه تروریستی ملایان در آمریکا می پردازد که چگونه دستار بندان قصد انهدام پایگاه اتمی بوستون تکزاس را داشتند . اتفاقی که اگر می افتد ، انهدام برج های دوقلوی نیویورک در برابرش هیچ بود . نام کتاب کرت ولدان :

میباشد . در این کتاب به عملیات تروریستیCount Down to Terror

بین المللی وحشت آور حکومت اسلامی اشاره شده است و هدف کرت ولدان انتقاد از سازمانهای اطلاعاتی در نا آگاهی و بی خبری از اخبار مهم اطلاعاتی و امنیتی نه تنها آمریکا ، بلکه جهان است .

ولدان ، روسای سیا : پورترگاس ، جیمز ووسلی و جورج تنت را همراه با استفن هادلی مشاور امنیت ملی ، و پت رابرتز رئیس کمیته دائمی ویژه اطلاعاتی مجلس سنا را به پاسخگوئی بخاطر اعمال در انجام وظیفه مورد باز خواست قرار میدهد . دکتر انصاری دست به افشای حقایقی میزند که رسانه های آمریکائی در سال 2006 جرات آنرا بخود نمیدهند . در درون ساختار حکومت دستار بندان جنایتکار کمیته مرگ به ریاست آخوند سفاک سید علی خامنه ای و عضویت آخوند علی اکبر هاشمی رفسنجانی ، دژخیم مشهور رحیم صفوی ، باج گیر سابق محله بدنام ، محسن رضائی ، و تنی دیگر از سران نظام تشکیل شده است که تمام عملیات تروریستی جهانی که حکومت آخوندی در نقاط جهان انجام میدهد ، ابتداء در این کمیته مورد بررسی و تصویب قرار میگیرد ، سپس با پشتیبانی های مالی همان کمیته فرمان اجرای آن بخارج صادر میشود . در کنار ده ها عملیات تروریستی نظیر کشتار دگر اندیشان و مخالفان رژیم در خارج از کشور ، بمب گذاری در مرکز یهودیان بوینس آیرس ،که طراح اصلی آ ن آخوند محسن ربانی بود که از آرژانتین فرار کرده و اکنون در قم زندگی می کند ، در این بمب گذاری هشتاد و چهار کودک و زن و مرد کشته شدند ، بمب گذاری بانکوک ، بمب گذاری هند ،ترور سفیر عربستان ، انفجار آمیا ، انفجار الخبر ، اقدام تروریستی در کنیا ، همکاری با القاعده و…برپائی بزرگترین شبکه قاچاق مواد مخدر وپولشوئی در ونزوئلا با همکاری حزب الله لبنان که سرپرست آن فردی است بنام عبدالله صفی الدین که در ارتباط نزدیک با قاسم سلیمانی فرمانده جنایتکار سپاه قدس است . ارتباط تنگاتنگ با شبکه های مواد مخدر بولیوی ، نیکاراگوئه ، کلمبیا و مکزیک که از طریق ونزوئلا مواد مخدر کشورهای آفریقائی و اروپا و آسیا و از طریق مکزیک مواد مخدر آمریکا و کانادا را تامین می کند .

اززمان روی کار آمدن رژِیم دستار بندان اشغالگر ، بکرات کشورهای آمریکا ، انگلیس ، آلمان ، اسرائیل و آرژانتین جمهوری اسلامی را بخاطر عملیات تروریستی محکوم کرده اند ، تا جائیکه در سال 2016 و 17 میلادی ایران به عنوان تنها حامی تروریسم در جهان شناخته شده است . اتهامی که سران رژیم اسلامی با افتخار آن را قبول داشته و خود را حامی گروه های تروریستی فلسطینی ، حزب الله لبنان ، حماس و انصار الاسلام میدانند . سپاه پاسداران جمهوری اسلامی به عنوان یک تشکل تروریستی شناختگری میشود .

وزارت خارجه ایالات متحده در روز پنجشنبه ۲ ژوئن ۲۰۱۶ در گزارش سالانه خود دربارهٔ تروریسم جهانی اعلام داشت، حکومت ایران با وجود رسیدن به توافق جامع با قدرت‌های جهانی بر سر برنامه هسته‌ای خود، همچنان اصلی‌ترین کشور حامی تروریسم در جهان است.

دولت آلمان برخی از سران رژیم را بخاطر جنایت میکونوس تحت پیگرد قرار میدهد . جمهوری اسلامی به عنوان بزرگترین عامل بی ثباتی عراق ، سوریه ، بحرین و یمن محکوم میشود .خوشبختانه دست اندازی های رژیم و شخص خمینی برای به آشوب کشیدن مصر ناکام ماند .

اما توطئه انفجار مرکز اتمی بوستون تکزاس توسط کمیته مرگ جمهوری اسلامی بدین شرح است که : جمهوری اسلامی و کمیته مرگ پس از عملیات موفق تروریستی یازده سپتامبر2001 که منجر به ویرانی مرکز تجارت جهانی و مرگ چهار هزار تن شد ، تصمیم به ویرانی مرکز اتمی بوستون میگیرد . کمیته مرگ تعدادی تروریست هندی و پاکستانی که سن آنها بین هجده تا سی و سه سال است استخدام کرده و آنها را به تورنتوی کانادا می فرستد . در تورنتو این افراد به آموزش خلبانی می پردازند تا یک هواپیمای کانادائی را ربوده و آنرا به پایگاه اتمی سیبروک بوستون بزنند . این پایگاه در چهل مایلی شهر بوستون قرار دارد . این برنامه بسیار شبیه برنامه ای بود که محمد عطاو یارانش از شبکه القاعده در آمریکا اجرا کردند و از آن تاریخ دنیا دگرگون شد و زندگی مردم جهان به زیر چتر وحشت گروه های تروریستی و در راس آنها جمهوری اسلامی قرار گرفت . کرت ولدان توسط یک ایرانی بنام علی که در پاریس زندگی می کند ، آگاه شده و با آگاه کردن مقامات کانادائی پیش از آنکه این گروه موفق به انجام این فاجعه شوند دستگیر و تحت تعقیب جزائی قرار میگیرند . اگر کمیته مرگ جمهوری اسلامی موفق به پیاده کردن این نقشه شوم میشد ، تمام ایلات شمال شرقی آمریکا و شهر بوستون که معتبر ترین دانشگاه جهان ( هاروارد ) در آن واقع است زیر خاکستر اتمی مدفون و نزدیک به یک میلیون آمریکائی جان خود را از دست میدادند . انتخاب تروریست های پاکستانی و هندی بخاطر این بود که دستار بندان رد پائی از خود بجا نگذارند . نام این نقشه شوم ” یا مهدی ادرکنی ” بود . اهمیت لو رفتن این توطئه در پشت درهای بسته و بخاطر پنهان کاری از وحشت عمومی ،آن میزان بود که بلافاصله رئیس سیا ، جورج تنت بر کنار و ژنرال پورترگاس جای او می نشیند .

سئوالی که اینجا مطرح میشود این است : سکوت و لاس زدن دولتمردان آمریکائی برای توطئه انفجار مرکز اتمی بوستون ، آگاهی از وجود خلبانهای انتحاری در جمهوری اسلامی نظیر خلبانهای ژاپنی در جنگ جهانی دوم ، اغتشاش های عراق ، یمن ، سوریه ، کشورهای آفریقائی وایجاد پایگاه در کشورهای آمریکای جنوبی و در راس آنها ونزوئلا ، برنامه اتمی رژیم ، نگهداشتن اسامه بن لادن و امین الظواهری در ایران و در لدیز که در مرز ایران و پاکستان قرار داشته و در عملیات کوماندو های آمریکائی در زمان اوباما اسامه در آن به هلاکت میرسد و ده ها عملیات تروریستی دیگر که صلح و آرامش جهان را بهم زده است ، تنها به تحریم بسنده کنند ؟ ماجرا چیست ؟ مگر میشود با جان یک میلیون آمریکائی بازی کرد ؟ چگونه میتوان دولتمردان آمریکائی با آگاهی اینکه به هنگام حمله به عراق ، صدام حسین سلاح های کشتار همگانی را که در حلبچه از آن استفاده کرده بود را به سوریه و لبنان منتقل و آنها اینک در اختیار حزب الله لبنان که گروه تروریستی جمهوری اسلامی در لبنان است قرار دارد ، خاموش و بی تفاوت بمانند ؟

گفتم که دکتر مسعود انصاری همه جا حضور دارد . دغلکاریهای محمد خاتمی ، اکبر گنجی ، محسن مخلمباف ، محسن سازگارا و دیگر رانده شده های جمهوری اسلامی که به غرب آمده اند از دید او مخفی نمی ماند . در مورد اکبر گنجی به نکاتی پرداخته میشود که تامل بر انگیز است . اکبر گنجی که با یک نمایش سیاه کارانه ، مثلا شش سال در زندان بوده ، در زندان اعتصاب غذای چند ماهه !!!! می کند و نمی میرد . در بند 9 زندان اوین کتاب بنویسد ، فیلم بسازد ، عکس گرفته و سخاوتمندانه در اختیار رسانه ها ی گوناگون و سازمانهای جهانی قرار دهد و در داخل زندان چنان به او آزادی عمل بدهند که مانیفست جمهوری خواهی ، آن هم بر ضد رژیم دستار بندان نوشته و چاپ کند . زمانیکه اکبر گنجی در زتدان بسر میبرد ، هوطنان تیز هوش ما ، بدون ذره ای تفکر ، از او چهره جهانی ساختند ، آنقدر برای آزادی خواهی اش تبلیغ کردند که دنیا باورش شد که یک گاندی یا ماندلای دیگر زائیده شده است . روسها که طراحان طرح امنیت رژیم آخوندی و آموزش دهندگان سپاه پاسداران بودند ، او را نامزد جایزه قلم طلائی کردند . و شهر وندی افتخاری فلورانس توسط ایتالیائی ها به او پیشکش شد . سیاستمداران و اندیشمندان ما که تا دیروز سنگ اصلاح طلبان و فریبکار بزرگ محمد خاتمی را به سینه میزدند ، امرو خوار تر و بیچاره تر به نوچه ی او اکبر گنجی آویزان شده اند . آیا خیانت های اصلاح طلبان فراموش شد که اکنون میدانی جهانی برای اکبر گنجی گسترده ایم ، بطوریکه جرگه های جهانی جولانگاه فراگفتن های جمهوری خواهانه او از نوع اسلام دموکراتیک !!!!شده است . در این میان کسی از خودش نپرسید : چگونه میشود که یک زندانی سیاسی پس از آزادی از زندان به هر کجای جهان که دلش خواست سفر کند و بد جمهوری اسلامی را بگوید !!( بنا به قوانین قرون وسطائی و ضد بشری جمهوری اسلامی ، هیچ زندانی سیاسی تا یکسال پس از آزادی حق خروج از کشور را ندارد ) آیا سفر های اکبر گنجی در مسیر آماج های رژیم ، خصوصا رده ی اصلاح طلبان صورت نگرفته ؟ آِیا سخت است ، در زیر نقاب اکبر گنجی ، چهره های کریه و زشت محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی جنایتکار را دیدن ؟ اکبر گنجی سفیر محمد خاتمی در خارج از کشور است که مهملات او را در صلح خواهی و دموکراسی دینی !!! تکرار کند . گفتار گنجی ، تکرار کلام روح الله خمینی وژن و خونخوار است که گفت : جمهوری اسلامی ، نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم . به عبارتی دیگر : آری یا هیچ ! کسانیکه از این مهره رژیم دستار بندان اشغالگر تازی پرست حمایت کرده و می کنند ، آیا از پیشینه ی او آگاه هستند . اکبر گنجی از بنیانگذاران سپاه پاسداران و رئیس دایره سیاسی سپاه بود . اکبر گنجی از مزدوران کلیدی رده بالا در سازماندهی تیم های دنبالگرد ، دستگیری و شکنجه و اعدام بود . او در سال 1360 از مقام های ارشد امنیتی رژیم ملائی بشمار میرفت و در اعدام هزاران تن نقش داشت . در تابستان 67 که هزاران زندانی سیاسی در زندانهای ایران حلق آویز شدند ، او سرپرست بخش فرهنگی – اطلاعات سفارت ایران در ترکیه بود . مسئولیت او در ترکیه شناسائی و دستگیری پناه جویان با کمک پلیس ترکیه و تحویل آنها به ایران بود . در آن زمان این مهره زشت کردار رژیم با منوچهر متکی که کنسول ایران در ترکیه بود همکاری میکرد . منوچهر متکی بعدها به پست وزیر امور خارجه نظام رسید .

زندان نمایشی ، دادن آزادی کامل به اکبر گنجی همراه با بازی های دادستان جنایتکار سعید مرتضوی و خام نگری اپوزیسیون خارج از کشور دست به دست هم داده تا تمام جهانیان صدای آزادیخواهی !!!!اکبر گنجی را بشنوند . در درون و برون مرز بخاطر حمایت او بست نشینی های زیادی راه انداختند و با تلاش زیاد از معمار جمهوری اسلامی چهره ملی ساخته و بخورد جهانیان دادند . اکبر گنجی را به خارج فرستادند تا پیک ضد جنگ باشد !! تا عامل تفرقه در بین مبارزین باشد . هدف اکبر گنجی کوبیدن میخ اسلام ناب محمدی از نوع علی گونه ی آن بود . او در گفتگوئی بیان داشته : اسلام محمد برای ما کار نکرد ، اینک نوبت اسلام علی است . اکبر گنجی در گفتگو با رادیو فردا میگوید : آماج من بازپخش صدای مسلمانان دموکراتی !!! چون حسین علی منتظری ، سعید حجاریان !!مجتهد شبستری ، کدیور و عبدالکریم دباغ ( سروش ) است . اکبر گنجی اضافه می کند که غرب باید به صدای منتظری ها و کدیور ها و سروش ها گوش کند نه ملا عمر ها و اسامه بن لادن ها . سخنان گنجی ، دکتر مسعود انصاری را بخروش می آورد تا جائیکه میگوید : نابود باد تفکری را که دموکراسی را در عبا و عمامه آخوند منتظری ، جانشین خمینی جنایتکار و یا در شیعیگری عبدالکریم دباغ ( سروش ) می بیند .

اکبر گنجی و رضا شاهینی

اکبر گنجی با نوام چامسکی

چگونه اکبر گنجی چامسکی را فریب داده تا او را وادار کند که لب گشوده و بگوید : من از جنبش دموکراسی و آزادیخواهی اسلامی !!!!

ایرانیان دفاع می کنم . با این حساب جناب چامسکی هیچ شناختی از اسلام ندارند که اینگونه اظهار پشتیبانی کرده اند . امروزه بچه دبستانی ها میدانند که دموکراسی و اسلام مثل آب و روغن هستند و هیچگاه بهم نمی آمیزند .

گنجی در گفتگو با رادیوی ضد ایران و ایرانی بی بی سی لندن که ماهیتش بر همگان روشن است ، ضمن بر شمردن نام مهره های سوخته رژیم آخوندی به آنها برنام ( لقب ) ملی گرا میدهد !! به راستی کدامیک از افراد بالا ملی گرا هستند ؟ افتخار تمامی آنها ماتحت لیسی تازیان ویرانگر میهن ما است . با آمدن اکبر گنجی به خارج ازکشور به سود اصلاح طلبان و اسلام ، اکنون ما دارای یک زوج هنری !! هستیم : شیرین و اکبر . شیرین عبادی که باورش این است : در هیچ دین و مذهبی ، آنطوریکه حرمت و احترام زن و حق و حقوقش در اسلام رعایت شده ، در سایر مذاهب اعمال نشده !!!! به راستی اعضای کمیته صلح نوبل را چه میشود که به تروریست عرب ،یاسر عرفات به ویرانگر دنیا جیمی کارتر ، به شخصی که آمریکا را به خواری کشید ، حسین اوباما و به شیرین عبادی جایزه صلح نوبل میدهند ؟

اکبر گنجی به خارج می آید تا بذر بخشش جنایتکاران دستار بند اشغالگر را در دل مهربان ایرانیان فراموشکار بکارد . گنجی آیا از پدر و مادری

در خواست بخشش می کند که دخترشان را پیش از اعدام بی سیرت کرده اند ؟ ازبیست هزار خانواده هائی طلب بخشش می کند که در سالهای 60 و61 در محاکمات خیابانی کشته شدند ؟ طلب بخشش از پدران ومادران قربانیان تابستان 67 ، طلب بخشش از قتل های زنجیره ای داخل و خارج از مرز ؟ طلب بخشش از چپاول سرمایه های ملی ؟ طلب بخشش از سوی کسانیکه مسبب فقر و تیره روزی ، فحشاء ، آوارگی و اعتیاد و بیکاری و بی آبروئی جهانی ما شده اند ؟ اکبر گنجی در خارج از کشور به شکل گیری یک رهبریت معنوی و اخلاقی که منظورش هاشمی رفسنجانی ، محمد خاتمی و حسین علی منتظری است ، اشاره می کند . او از گاندی ، مانلاو هاول یاد می کند . ذهن بیمار او توان درک آن را ندارد که گاندی و ماندلا و هاول ، هیچکدامشان پیشینه ی همکاری با رژیم های سرکوبگر خود را نداشتند . اکبر گنجی کجا و شناخت گاندی و ماندلا کجا . از گاندی پرسیدند : جایگاه سیاسی – عقیدتی شما چیست ؟ او پاسخ داد من یک هندو هستم ، من یک مسیحی هستم ، من یک مسلمان هستم . گاندی خود را در پیله باور های سیاسی – مذهبی حبس نکرد ، این خمینی کودن و ابله بود که گفت : حزب فقط یکی و آن حزب الله .

حال ملیجک رژیم آخوندی به راحتی جبهه خودی و غیر خودی باز کرده و برای هفتاد میلیون ایرانی ، جمهوری دموکراتیک اسلامی !! نسخه نویسی می کند .

دکتر مسعود انصاری در پایان نوشتار خود می نویسد : چه درد بزرگی است که رئیس دایره سیاسی بزرگترین نیروی سرکوبگر ، یعنی سپاه پاسداران پرچمدار آزادی زندانیان سیاسی شده است .

دکتر مسعود انصاری همواره راجع به دورنمای مذهب اسلام با من سخن می گفت . درک من از صحبت های ایشان این بود که پس از 1400 سال شرایطی پیش آمده تا ما بتوانیم زشتی های اسلام را برای مردم روشن کنیم . نقاب از چهره کثیف و کریه باوری که چهارده سده است ما را خاکستر نشین کرده و فرهنگ گهر بار ما را به نجاست خود آلوده ، بر داریم . دکتر انصاری پیروزی را در استمرار حرکت روشنگرانه ی بدون ایستا می دید . او مومن به باورش بود و تمام عمر خود را صرف بیداری مردمش کرد .دکتر انصاری می گفت : زمانیکه محمد در شبه جزیره عربستان برای رسیدن به قدرت به ادعای پیامبری دست زد و وانمود که الله او را مامور آوردن دین تازه ای برای افراد بشر نموده ، چون پیروان دین های موجود ( یهودیت و مسیحیت ) ادعای او را به مسخره گرفتند ، از این روی بر آن شد تا آنها را از سر راه خود بردارد و برای اینکار دست به یهود کشی زد . این ستیزه جوئی بین اسلام و یهودیت تا به امروز ادامه یافته و هیچ ایده لوژی حتی کمونسیم ، فاشیسم و نازیسم در دنیا به اندازه دین و مذهب و به ویژه مذاهب ابراهیمی سبب برادر کشی و خون ریزی نشده است . دکتر انصاری روی روانشناسی اجتماعی آثار دین در سیاست و عکس آن تاکید داشت . دکتر انصاری میگفت : یکی از ویژه گی های دین اسلام نسبت به سایر ادیان آنست که محمد خود را پیامبر پایانی شناختگری کرد و اعلام داشت : الله گفته پس از او پیامبر دیگری نخواهد آمد . محمد در هجو نامه قرآن سوره صف آیه 9 و سوره نور آیه 55 گفته : چون اسلام دین پایانی است ، مسلمانان بر سایر ملت ها پیروز خواهند شد . بدیهی است که میتوان تنها به استناد به دو یاوه بالا و و ضع اندوهباری که ملت های مسلمان نسبت به سایر ملل در دنیا دارند ، بی پایگی و بیهودگی این گفته های لاچمایه را اثبات کرد ، ولی بگونه ای که در بالا گفتم هدفم این است که به روانشناسی اجتماعی اسلام بپردازم .

زمانیکه این یادآوری را قلمی میکردم ، ذهنم به باز شدن دروازه های اروپا بسوی دایناسور های مسلمان معطوف شد که چگونه مسلمانان در اروپا با زاد و ولد سرطان گونه ساختار اجتماعی اروپا را دگرگون کرده و آنرا به سقوط می کشانند . در حال حاضر در آلمان و خصوصا در هامبورگ در یک خیابان شاهد تعطیلی بسیاری مغازه شده که بجای آنها مزگت ساخته اند . روز های جمعه محوطه بزرگ آل استر و خیابانهای اطراف آن با حمایت پلیس به نمایش رعب انگیز نماز جمعه تبدیل شده است . دیشب در فیلمی بنام بچه های مرد که ده سال آینده لندن را به تصویر کشیده بود ، شاهد جدال پلیس با مسلمانان ساکن لندن بودم که این شهر را به خرابه تبدیل کرده و در خیابانها ، مسلح به سلاح های سبک و سنگین فریاد رعب آور الله اکبر سر میدادند . البته هدف شوم فیلمساز از ساختن این فیلم به دنیا آوردن پیغمبر جدید سیاه پوست بود ، ولی صحنه های خشونت بار این فیلم میتواند زنگ خطری برای زمامداران سیاست پیشه اروپا باشد که با کشورشان چه می کنند . در حال حاضر یک خانواده مسلمان در اروپا صاحب هشت تا ده طفل هستند . گذشته از گرفتن مزایای دولتی ، تصور کنید تا پنجاه سال آینده اگر اقدام عاجلی در این خصوص نشود ، اروپائی ها در اقلیت قرار خواهند گرفت و آن موقع نیت شوم پیامبر دزد ، زنباره و جنایتکار اسلام جنبه تحقق پیدا کند .

ادامه دارد

پاسخی بگذارید

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: