چگونه دین بازی ایرانیان ، دنیا را در خرافه غرق کرد
بخش چهارم
دکتر روزبه آذربرزین
سه بخش از نوشتار بلند چگونه دین بازی ایرانیان … همانطوریکه انتظار میرفت با واکنش های مثبت و منفی صاحبان اندیشه و کسانیکه نمی خواهند ممتنع باشند مواجه شد . آنهائیکه این نوشتار را تائید کردند شوربختانه ، مطلبی افزون بر آنچه رفته ، ارائه ندادند . اما صاحب امتیاز نشریه پژوهش آقای مصطفی عرب ، ضمن دفاع از موبدان زرتشتی ، کسانی را که آنها را نقد می کنند ، ایران ستیز نامیده اند .
جناب آقای دکتر مصطفی عرب در دهه هشتاد عمر پر عزتشان ، ضمن تبرئه نمودن موبدان و هیربدان زرتشتی ، عامل فرو پاشی سلسله ساسانیان را دور افتادن جامعه از اندیشه ایرانشهری و آئین و فرهنگ زرتشتی میدانند . ایشان بر اساس تحقیقات خود میگویند : در 60 سال آخر دودمان ساسانیان ، موبدان هیچکاره بوده اند !!.
باور ایشان این است که خالی شدن ذهن ایرانیان از اعتقادات سنتی ( زرتشتی ) عامل زوال ایران و افتادن این کشور به دام مهلک اسلام بود . ایشان بدون آنکه متوجه باشند ، در این نوشتار یک رویه ای ، بر پیوند مذهب و سیاست مهر تائید میزنند .
( سه سطر آخر نوشتار : همین امر پیوند استوار دین و دولت را که امری بنیادین و ضروری برای پاسداری از کیان کشور و منافع ملی !! بود ، سست و ناکار آمد نمود )
استدلال ایشان در دفاع از مبلغین دین زرتشت ، مثل این است که بگوئیم : آقای خمینی فقط چند سال در جمهوری اسلامی نقش داشتند و در 29 سال گذشته حضور نداشتند !!
جناب آقای دکتر عرب : عامل پارگی اتحاد و انسجام مردم ما در زمان ساسانی چه کسانی بودند ؟ کشتار مزدکیان و مانویان به دست چه کسانی صورت گرفت ؟ امروز که من ، در یک ریشه یابی بدون ملاحظه نیشتر بر دمل چرکین غده چند هزار ساله کشورم به منظور آشکار شدن و درمان می کشم ، چرا باید استاد فلسفه ای مثل شما سعی بر پنهانکاری حقایق داشته باشد ؟
جناب آقای دکتر عرب : دنیا از خرافات همان دینی که شما از آن دفاع می کنید ، آلوده به نجاست خرافه شده است . شما در نوشتار کوتاهتان اشاره کرده اید : موبدان موجب ناخرسندی مردم در 60 سال آخر حیات سلسله ساسانیان نشده اند !!! وقتی این مطلب را می نوشتید ، خنده اتان نگرفت ؟
شما در یک اعتراف تاریخی در ابتدای نوشتارتان می آورید : در آغاز دوره ساسانی که ایران در اوج قدرت و شکوه بود ، نام موبدان بسیاری به چشم می خورد . یعنی بهتر بود می نوشتید : موبدان و هیربدان همه کاره بودند . و در 60 سال آخر نامی از آنها نیست . از خود نپرسیدید ، چرا؟
بیست و نه سال پیش ، ایران بر با ده وژن ،خمینی مرد . با این حساب بفرمائید ، اگر امروز ایران ویران شده و مردمان ما بی آبرو ، آواره و بی وطن شدیم و نیمی از مردم ما به زیر خط فقر کشیده شدند و کشورمان به بزرگترین فحشاء خانه عالم تبدیل گشته و اعتیاد خانمانسوز موجب مرگ جوانان ما در کنار جوی آب و فاضلاب میشود ، تقصیر خمینی نیست !!! چون او 29 سال پیش تا کنون نبوده . موبدان با دوری کردن از فرامین انسانگرایانه اشو زرتشت ، همان بلائی را سر ایران و ایرانی آوردند که خمینی آورد .
آقای دکتر مصطفی عرب ، ضمن بر شمردن نام برخی از موبدان زرتشتی ، از روی عمد و یا غرض به مخوفترین ، دغلکارترین موبد زرتشتی ، ارداویراف کوچکترین اشاره ای ندارند .موبدی که جهان را به نجاست خرافات آلود و یاوه هایش بزرگترین ماده غذائی آشپز خانه شارلاتان عرب ، محمد بن عبدالله شد تا دنیائی را مسموم کند .
چگونه میشود ، جناب آقای دکتر عرب که میتواند ، نام موبدان حقیری چون آذرپره و بخت آفرید را در بیآورد ، نام ارواویراف و فرگرد های یکصد و یک دوره ای او را در تور بهشت و جهنم و دوزخ نخوانده باشد.
آقای دکتر مصطفی عرب دانسته و یا ندانسته دست به جعل اسناد تاریخی زده و اظهار میدارند : در 60 سال آخر دودمان ساسانی ، موبدان در آماده کردن ایران برای سقوط و فروپاشی آن به دست اعراب نقشی نداشته اند . استاد ، زمان زندگی این آخوند مخوف زرتشتی بین اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم میلادی و مقارن سال مرگ آخرین پادشاه ساسانی است . زحمت خواندن مقدمه داستان ارداویرافنامه را بخود بدهید : تا آنکه آذربادمارسپندان نیک پرورد انوشه روان که به روایت دین کرد ، روی گداخته بر سینه ریخت ، زاده شده . توضیح اینکه آذر باد اسپندان یا مار سپندان ، که جناب عرب اسم ایشان را در نوشتار خود نیآورده اند ، از مشهور ترین موبدان زمان ساسانی است . در کتابهای پهلوی ، شرح خدمات ایشان به دین زرتشتی مفصل آمده است . در کتاب پازند آمده : پس از آنکه آذرباد اوستا را مرتب کرد ، برای جلب اعتماد مردم سوگند یاد کرد !! مردم از او پرسیدند : چگونه سوگند میخوری ؟ این سئوال مردم تنها یک معنا دارد و آن این است که توده ها بخاطر سخت گیری های موبدان به آنها و دین زرتشتی پشت کرده بودند . آذرباد گفت : من سر و تن می شویم ، آنگاه بر بدن من فلز روی گداخته بریزید ، اگر من سوختم ، شما راست میگوئید ! اگر نسوختم ، من راست میگویم !!
پس مردم 9 من ، روی گداخته بر بدن او ریختند و او نسوخت !!!
جناب آقای دکتر عرب ، شما از ماهیت آتش آگاه هستید . آتش می سوزاند و در آن هیچ شکی نیست . باید به ذهن های بیماری که این قصه ها را باور و نقل می کنند ، شک آورد . چه کسانی این یاوه ها را ساختند ؟ آیا غیر از آخوند ، موبد، خاخام و کشیش ، کس دیگری این دری وری ها را میسازد . به راستی در دفاع از موبدان به دنبال چه چیزی هستید ؟
در کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ، دو نسخه عکس برداری شده از دستنویسی به زبان پهلوی با نشانه های اختصاری : K20 وK26 به چشم میخورد که راجع به تاریخ نگارش ارداویرافنامه است . دستنویس دارای سه مهر کتابت است : 720-700- 690 یزدگردی . با در نظر گرفتن پیدایش کاغذ در 1351 میلادی ، باید قبول کرد که تاریخ 720 یزدگردی درست است .
کسی که ادعا می کند : موبدان در ناخرسندی مردم ایران در زمان ساسانی نقش نداشته اند ، چرا باید از ارداویراف و مزخرفات او که دنیائی را در دام خرافه فرو برد و باعث شد تا دانته الیگری نویسنده ایتالیائی در کتاب کمدی الهی که از روی کتاب این موبد زرتشتی کپی برداری کرده و ادیان سامی را به زیر سئوال بکشد ، نامی نبرد ؟
جناب آقای دکتر مصطفی عرب : با هزاران مدرک و سند میگویم : در سقوط ساسانیان ، موبدان نقش نخست را داشتند . موبدان جاه طلب ، فضول و قدرت طلب که چشم دیدن مزدکیان و مانویان را نداشتند با قتل و عام آنها بزرگترین ضربه را به عرق میهن توده ها و وطن دوستی ایرانیان زدند. کاری که امروز دستار بندان مغز فندقی با مردم ما کردند تا آنجا که چشم امید ما به دخالت پرزیدنت ترامپ آمریکائی است .
جناب آقای دکتر عرب : ایران ستیز آن کسی است که سعی بر پنهانکاری و خواب بردن مردم دارد . سده ها ست در خوابیم و تکانی برای بیدار شدن بخود نمیدهیم . نیک بختی زمانی به سراغ ایرانیان می آید که دست از دین بازی بردارند .
عزیز دیگری نیز این نوشتار را تحت تبلیغات سرخ و سیاه دانسته و پشنهاد کرده تا به تحقیقات ایشان و آقای شاهین نژاد که از همکاران فر هیخته فرهنگستان جهانی کورش بزرگ هستند و همکاری با ایشان افتخاری است برای من رجوع کنم . متن کوتاه این عزیز را می خوانید :
شوربختانه نگرش شما به دوره ی ساسانی زیر تبلیغات سرخ و سیاه بوده و نادرست است. پیشنهاد میشود در این باره به نوشتارهای من و نیز آقای شاهین نژاد توجه کنید. همچنین بزرگترین ساسانی شناس شادروان دکتر محمدی ملایری میباشد که کتاب ایشان از سوی انتشارات توس چاپ شده تاریخ و فرهنگ ایران در عصر گزار از ساسانی به اسلامی با سپاس : امید عطائی فرد
ایکاش اندیشمند گرانقدر جناب آقای امید عطائی فرد ، که در کارنامه درخشان خانوادگی خود ، انتشارات بزرگ عطائی تهران و آشیانه کتاب را دارند ، با بر شمردن نادرستی های نوشتار من و گوشزد نمودن آنها ، مطالب مرا زیر انگ متاثر شده از تبلیغات مذهبی ها و چپی ها ارزشیابی نمی کردند .
بر کسی پوشیده نیست که دستار بندان اشغالگر میهنم ، به همراه چپی های بی وطن ، تلاش بسیار کرده اند تا ایرانی بی شناسه و بی هویت باقی مانده تا ایران را به راحتی به تازیان و اربابان روس خود واگذار کنند . آیا به راستی استنباط آقای عطائی فرد ، پس از خواندن سه بخش نوشتار بلند من راجع به دین بازی ایرانیان این است که من دست هایم را در دستهای ناپاک آخوند ها و چپی های خائن و بی وطن گذاشته ام ؟
هدف من از نوشتن ، روشن نمودن افسانه هائی بود که موبدان زرتشتی در اختیار شارلاتانهای دیگر که دین های آسمانی ساختند و دنیائی را در خرافه غرق کردند بود . جناب عطائی فرد ، بهتر از من ، راجع به ارداویراف و کتاب مهملش میداند . برای کسی که کتاب نبرد خدایان را نوشته و در احوال ساسانیان و مذهب زرتشت صاحب نام بوده ، آگاهی از قصه ها و یاوه های موبدان راجع به بهشت ، جهنم ، دوزخ و پل صراط و جن و پری و دیو امری است واجب و ضروری . آیا در ریشه یابی عامل تیره روزی بشر ، نیازی به تبلیغات راست افراطی و چپی است ؟
جناب عطائی فرد ، کار دیروز موبدان در کشتار مزدکیان و مانویان ، هیچ تفاوتی با کار آخوند های امروز که دست به قتل بهائیان زده ، دراویش را به زندان انداخته و سنی ها را مسلمان نمیدانند ، ندارد .
هدف از بازگو کردن حقایق ، آنهم بدون لاس های جانبی ، این است که هم میهن من بداند که در درازنای تاریخ ، عامل بدبختی اش دین بازی بوده و روزی که خود را از پیله باور های مومیائی – مذهبی بیرون بکشد و رها سازد ، روز نیک بختی و رفاه و آسایش و شادی او فرا میرسد . همین !
در نوشتارم ، بکرات گفته ام : اشو زرتشت برای من نیک مرد آزاده ای بوده و هست که تفکراتش ، اسباب سود جوئی و به قدرت رسیدن مشتی جاه طلب و دغلکار و فریبکار بنام موبد و هیربد شد . عملکرد موبدان زمان ساسانی با اندیشه های اشو زرتشت میلیونها سال نوری فاصله دارد. موبدان آن بلائی را که سر اشو زرتشت آوردند ، درست مشابه بلائی بود که بازمانده های مسیح سر این پیامبر آوردند .
شاید این سبک جدید نگارش باشد که حقایق پشت پرده را عینا در نوشتار جا داده تا اندیشه ورزان بیشتری در بحث وارد شوند . قدر مسلم ، من هیچگاه علاقه ای به جدل نداشته و ندارم . آنچه برای من مهم است ، بحثی است که میتواند گره ای از گره های کور ما را باز کند .
ایمیل دیگری از ایرانیار امید عطائی فرد
جناب دکتر
همان سان که تخصص شما پزشکی است، من نیز در ایرانشناسی کارشناس هستم و تعصب ندارم. مطلق بینی کار درستی نیست و باید موبدانی هم که به ایران خدمات بسیار داشتند ارج و احترام نهاد. شما که حاضر نیستید گفتارهایم را بخوانید و بشنوید متعصب هستید و پیشداوری میکنید. سقوط ساسانیان به سبب دخالت موبدان در سیاست نبود و اصولا شما گرامیان معنای موبد را نمیدانید. موبد در معنای کلی اش یعنی دکتر و مهندس و متخصص. این جستار بسیار دامنه دار است ولی چون شما علاقه ای به اگاهی از دیگر پژوهشها ندارید و آب به آسیاب کسانی میریزید که موبدان را میکوبند تا هجوم تازیان را توجیه کنند، وقت شما را نمی گیرم .
گرانمایه دوست ارجمند : آیا شما نوشتار خود را حتی به من معرفی کردید و من آنرا نخواندم ؟ پیش از این من کتابی از شما تحت فرنام نبرد خدایان داشتم که آنرا مطالعه کرده ام . شما چند دهه است که مرا می شناسید و انتشارات عطائی شما کتاب ارثٍ ، محیط و سلامت کودک مرا 35 سال پیش چاپ کرده است . در تمام طول این سالهای دراز روزی نشده که دست از قلم کشیده باشم . چگونه میگوئید من علاقه به پژوهش ندارم و کتابهائی را که ایران پرستانی چون شما نوشته اند و تاریخ سرزمینم میباشد ، نمی خوانم . جناب عطائی : من هیچگاه آب به آسیاب دشمن واقعی ایران و ایرانی ، دستار بند اشغالگر نریخته ام که شما مرا با این انگ که بار تهمت و افترای سنگینی دارد ، بکوبید .در ضمن بار اول است که می شنوم ، موبد غیر از مبلغ دین زرتشی ، معانی دیگری چون دکتر ، مهندس و متخصص دارد. با این حساب باید به آخوند دغلکار ، جنایتکار ، بی وطن ، دزد و زنباره و لواط کار بگوئیم : دکتر ، مهندس ، کارشناس و…. انتظار من این است ، که نادرستی های مرا با سند و مدرک ارائه دهید تا روشن شوم ، نه اینکه در یک کلی گوئی مرا همدست اشغالگران کشورم و چپی ها ی بی وطن قرار دهید و بگوئید : وقت نداری تا نوشته های من و آقای شاهین نژاد را بخوانم !!!!!! باور کنید این راه و رسم بحث ، آنهم در خصوص این مسئله بزرگ که تا امروز صاحبان قلم ما آنرا دور زده و یا با آن لاس رو بنائی زده اند ، نیست .
در بررسی تاریخ پیش از یورش اعراب ، به باور من ، بیش از حد غلو شده و موافقین و مخالفین راه گزافه گوئی پیش گرفته اند . دوره ساسانیان ، مشابه سایر دوره های پیش از حمله اعراب ، همانطوریکه شما اشاره کردید دارای محاسنی بوده است ، ولی این دلیل نمی شود که ما چشم بر معایب آن ببندیم و سکوت کنیم ، چرا ؟ چون دستار بندان اشغالگر و چپی ها را خوشحال می کنیم . چه شما و یا آقای دکتر مصطفی عرب خوششان بیآید و یا بدتان ، هیچکس نمیتواند این حقیقت تاریخی را کتمان کند که : در زمان ساسانی حکومت زیر سیطره و قدرت موبدان بوده است و باز به باور من سخت گیری های موبدان و قتل و عام مزدکیان ، مسیحیان و مانویان توسط موبدان باعث پاره شدن اتحاد ملی و فرو رفتن ایران به کام عرب بربر شد . شوربختانه در هزاره سوم و گذشت سده های بسیار ، هنوز عرق وطن کاذب و تعصب و خام اندیشی بر تفکر علمی می چربد . جا دارد جناب عطائی فرد و دکتر عرب ، تجدید نظری کلی در افکارشان بکنند و راه درست را نشان مردم ما بدهند . با دین بازی ما بجائی نمی رسیم . امروزه پژوهش در هر امری ، خصوصا در مورد مذهب به عنوان بزرگترین مانع پیشرفت و آزاد اندیشی و بردگی و بندگی اختیاری از ضروریات است . بدون پژوهش های متدیک و علمی ، باز به تکرار نادرست های تاریخی که بخورد ما داده اند ، خود را مشغول می کنیم . دری را بسته و دروازه ای را باز می کنیم که نتیجه اش تیره روزی و بدبختی و کولی دادن به مشتی مفت خور ، دغلکار و جنایتکار به نام مبلغ مذهبی است . یکی از ضعف های ما این است که مثل خارجی ها هر جمله و سطر متون تاریخی را زیر و رو نمی کنیم و آنها زیر ذره بین شعور و درایت قرار نمی دهیم .
در پس آینه طوطی صفتم داشته اند آن چه استاد ازل گفت بگو ، می گویم !!
یاوه هائی که چند سده پیش از دهان کلینی و مجلسی در آمده ، بدون پس و پیش کردن یک واو امروز در هزاره سوم میلادی تکرار می کنیم .
عقب تر میروم ، به بزرگترین اعیاد ملی مان ، نوروز و مهرگان اشاره می کنم . ابو ریحان بیرونی که معرف حضور تمام ایرانیان گرانمایه است ، چند سده پیش به استناد کتب پهلوی زمان ساسانی نوشته : نوروز برای پذیرائی از ارواح مردگان است !!!! و یا در بندهشن فصل پانزدهم می خوانیم : مهرگان ، روز زاده شدن مشیا و مشیانه ( آدم و حوا ) از نطفه کیومرث است !!!.گفتار دیروز ابوریحان بیرونی که گفته : در این روز مهر که اسم خورشید است !!! ظاهر شده و گویند در این روز خداوند زمین را بگسترانید و در اجساد روان دمید !!!!و در آخرین روز این جشن ، فریدون ضحاک را در کوه دماوند زندانی کرد !!
هم میهن و جناب عطائی : امروز این یاوه ها از دهان صاحبان فکر !!! و پژوهشگران ما عینا تکرار میشود . آیا وقتی اندیشمندی چون استاد پور داود می نویسد : نوروز و جشن فروردین زمان نزول فروهر هاست که از آسمان برای دیدن بازماندگان به زمین می آیند و این جشن در آئین مزدیسنا زمان خلقت بشر است ( یشت ها ی استاد پور داود ، جلد اول ، رویه 593 ) آیا نباید سر را به دیوار کوبید ؟ چگونه میتوان به یک بچه سه ساله که با تبلت بازی می کند تفهیم کرد که نوح نزدیک 1000 سال عمر کرد ! و یا ضحاک 1000 سال حکمرانی کرد و فریدون 500 سال !
چرا دست از مسخره بازی تاریخی بر نمیداریم . چرا کشور ما نباید یک تاریخ راستین داشته باشد که آنرا در دبستان ، دبیرستان و دانشگاه تدریس کنیم. تا ایرانی بداند که عامل تیره روزیش چه بوده و گرد آن نگردد .
حقیقت این است که در ایران باستان پیش از ظاهر شدن ماد ها و هخامنشیان ، آن زمانیکه هنوز پای آریائی ها از سیبری به فلات ایران نرسیده بود ، ایلامی ها از روی حرکت خورشید ، چهار فصل سال را محاسبه و برای آغاز هر کدام آنها جشن می گرفتند . امروز بسیاری از مردم عادی راجع به نوروز میگویند : جشن بیدار شدن طبیعت از خواب زمستانی ، جشن رویش و تازه شدن ، جشن گل و…. من این تعریف را قبول دارم تا اینکه اندیشمندی ، متعصب برای من بگوید : زمان پائین آمدن ارواح از آسمان است !!
در کاوش های کول فره و چغا میش جنوب ایران که امید وارم در نوشتاری جدا ، به آنها اشاره کنم ، به این حقیقت بر میخوریم که 6000 سال پیش ، اجداد ما ورود خورشید به برج حمل و میزان را به درستی رصد و پیدا کرده بودند و می دانستند که در دو نقطه یاد شده مدار گردش خورشید با خط استوا متقاطع میشود. اولی آغاز سال نو و فرارسیدن فروردین و دومی آغاز پائیزاست .
در زمان ساسانی بخاطر اعمال قدرت موبدان ، نام ماه های زمان هخامنشی ،مانند بغ یادش یا گرماپد را با نامهای ایزدان ، فرشتگان و خدایچه ها عوض کردند.فروردین ( زمان فرود آمدن ارواح و فروهر ها از آسمان) ، اردیبهشت ، خرداد ، مرداد ( نام های امشاسپند ) تیر ( تشتتر ، ایزد باران ) شهریور ( نام امشاسپند ) مهر ( فرشته روشنائی ) ، آبان و آذر ( دو فرزند اهورا مزدا ) دی ، بهمن و اسفند هم که سپندار مذ هستند.
استاد پور داود در یشت های خود ( رویه 404 ) می نویسد : اهورا مزدا به مهر ، هزار گوش و هزار چشم داد که این گوشها و چشم ها هرکدام یک فرشته اند که از طرف مهر گماشته شده اند تا اعمال مردمان را به او خبر دهند !!!!
هم میهن , جناب عطائی : اگر امروز آخوند دون صفت ، حراف و دغلکار سر منبر دهان می گشاید و مهمل و یاوه استفراغ می کند ،و تو پای منبر او می نشینی ، باید بدانی این ارث شوم از اجداد ت به تو رسیده .
روزی که سردار کورش آریا منش ، پیام آزادگان را بنیانگذاری کرد ، هدف تنها یک چیز بود : آگاهی و مبارزه بی امان علیه خرافات . از روی کار آمدن ملایان و اشغالگران میهنمان ایران تا امروز این مهم بدون ایستا دنبال میشود . آله دالفک ، همان راهی را رفت که دکتر آریا منش رفته بود و پس از این دو هدایت این سازمان به خرافه ستیز بزرگ زنده یاد دکتر مسعود انصاری محول شد ، فردی که تمام عمرش را صرف بیدار کردن هموطناش کرد . از سال 2005 میلادی ، انتشار نشریه پیام آزادگان و بعد ها ، ریشنامه ، جاهلیه و پیشتازان به من محول گردید . اگر امروز من نیشتر بر دمل چرکین تاریخ میهنم می کشم ، هدفم نهی گذشته نیست . میان پالایش و پاک کردن زشتی های تاریخی به منظور نشان دادن یک راه روشن و امن ، با آنچه که برخی ها فکر می کنند ، متفاوت است . اگر امروز به زیر و رو کردن تاریخ خود نپردازیم و دروغ ها و ترفند های آنرا برای نسل جوان و آگاه و بیدار خودمان روشنمائی نکتیم ، باز در گرداب خرافه دست و پا خواهیم زد .
باید لاس زدن را کنار گذاشت . نباید ملاحظه خوشایند و یا بد آمدن و ناراحت کردن فرد یا افراد را در پژوهش دخالت داد . امروز مردم ما باید بدانند که : فروردین گان ، تیرگان ، مهرگان و دیگان مبتنی بر دانش هیت و نجوم است ، نه آن مزخرفاتی که سر هم می کنند و هیچکدام با علم و دانش و شعور و درایت هم خوانی ندارد .
ادامه نوشتار :
شکست سلسله دین داران ساسانی از اعراب بربر و فرو پاشی دستگاه دین شاهی ساسانیان ، تغییرات شگرفی در زندگی مردم ما ایجاد کرد . قبول اسلام یادر صورت نپذیرفتن آن ، دادن جزیه . قبول اسلام یا پذیرفتن مرگ در صورت امتناع از آن . برای عرب این مسئله بیشتر اهمیت داشت که ایرانیان به اسلام گرایش پیدا نکنند ، تا جزیه بیشتری را بگیرند . اما در زمان امویان که تعصب دینی بالا گرفت و شعور خلفای عرب به سطح شعور خمینی رسید که گفت : اقتصاد مال خر است ، آن موقع وضع تغییر بیشتری یافت . زبان تازی، رسما جای زبان پهلوی را گرفت که پیش از آن نوشتم که خود ما ایرانیان گرانقدر در آن پیشقدم شدیم . فشار اعراب بیابانگرد باعث شد تا ایرانیان بسیاری دین ریگزار های حجاز را قبول کنند .
ثروتمندان دین باز زرتشتی ، خصوصا موبدان و هیربدان صاحب ملک و رعیت برای حفظ مال خود ، به آغوش اسلام خزیدند که نمونه های روشن و آشکار آن خانواده قارن ، مازیار طبرستانی ، افشین سرواشنه ای و خاندان بزرگ بر مکیان بودند .
طبقات فقیر جامعه هم برای ندادن جزیه و در برخی موارد ، غارت کشور خود !!!! به لشکریان اسلام پیوستند . درد تاریخی یورش اعراب و اعزام لشکر 15 هزار نفره عرب بسوی تیسفون و رسیدن آنها به پایتخت که شمارشان از 60 هزار تن تجاوز میکرد و در طول راه 45 هزار ایرانی پشت به وطن کرده برای غارت میهن خود با آنها همراه شدند ، همواره در سینه تاریخ ما میماند و فراموش نمی شود . درد مزمنی که در سال 57 ، زمانیکه ارتشیان غیور !!! ما ایران را دو دستی تقدیم اشغالگران دستار بند دادند ، تکرار شد .
از سده سوم هجری و پس از فروپاشی عباسیان ، ایرانیان رفته رفته امور کشورشان را به دست گرفتند و دودمانهای طاهریان ، صفاریا ن و آل بویه سر کار آمدند . در آن زمان گروهی از زرتشیان از خلیج فارس عازم هندوستان شدند و جامعه پارسیان را به وجود آوردند . آنها در شهرهای سنجان در ایالت گجرات و سورات و نوسری ساکن شدند .
خیلی زود این عده صاحب ثروت شدند . جالب اینجاست که زرتشیان ایران تا سال 1258 میلادی از وجود همکیشان خود در هندوستان خبر نداشتند .
Duchesne Guillemin “ Religion of Ancient Iran , 1973 . P. 244
هلاکو خان مغول مسلمان ، وقتی گجرات را گرفت ، پارسیان را مجبور به دادن جزیه نمود . ( منبع بالا )
از افتخارات بزرگ پارسیان هند این است که در استقرار و اشغال انگلیس بر هند غربی نقش اساسی داشته اند .انگلیس ها در سال 1608 میلادی در سورات ، مهمترین بندر آن روزگار پهلو گرفتند .در آن موقع پرتغالی ها در منطقه نفوذ کافی داشتند . پارسیان هند در گرفتن یک پایگاه آبی به انگلیس ها کمک کرده . رستم مانک زرتشتی همراه با سر ویلیام نوریس ، سفیر انگلستان به دربار اورنگ زیب هندی رفته و با دادن رشوه ، اجازه تاسیس پایگاه آبی برای انگلستان را می گیرد . برای رستم مانک ، تحصیل پول و دوستی با انگلیس هامهم بوده و کار او باعث اشغال هندوستان توسط انگلیس ها شد ، و این آغاز بدیختی و تیره روزی مردم هند و بسط تدریجی انگلیس در شبه قاره هندوستان گردید .
وقتی راجع به پارسیان هند سخن رانده میشود ، متوجه می شوید که تمام هم و غم آنها در خدمت کردن به انگلیس ها و پرتغالی ها خلاصه شده است . از مسئله ایران دور نشده و به ایران اسلام زده خود باز میگردم .
دین بیابانگردان که تنها خشونت و خون و فحشاء و غارت را تجربه کرده بود بر خاک ایران گسترده گشت ، تا فرهنگ ما را ، میهن ما را در خود حل کند . روزی نبود که مذهب جدیدی از دل سیاه اسلام اهریمنی ساخته نشود . ابو حنیفه نعمان بن ثابت کابلی در عراق مذهب حنفی را میسازد . اساس تعلیمات این مذهب بر اصل قیا س و اجتهاد بوده و به حدیث اعتقادی ندارد .فتوا های این فرد گاهی ، متفاوت با احکام هجو نامه قرآن بود .بسیاری از ایرانیان دین باز به این مذهب گرایش پیدا کردند .
ابو عبدالله مالک بن انس ، مذهب مالکی را ساخت . او پایه مذهب خود را بر اصل حدیث و هجو نامه قرآن قرار داد . گاهی اوقات این دو اصل کارآمدی نداشتند ، از این روی به اصل اجماع رجوع میکرد .
ابو عبدالله محمد بن ادریس شافعی هم مذهب شافعی را ساخت . این مذهب درمهملات حدیث خلاصه میشود . در این مذهب حدیث مهمتر از احکام هجو نامه قرآن است . اصول دین در این مذهب بطور کامل کنار گذاشته شده اند .
احمد بن حنبل مروزی ، مذهب خشک و تعصب آلود حنبلی را ساخت .
در این مذهب کسی جرات تفسیر آیات هجو نامه قرآن را ندارد . از این مذهب ، دویست سال پیش نهضت وهابیه بر خاست که هم اکنون در عربستان حاکم است .
….. اما مذهب شیعه که موجب نابودی ایران و فرهنگ آن شد .
این مذهب از روزهای نخستین پای گیری اسلام خون ریز ، جاهل پرور و ضد انسانی پس از درگذشت پیامبر زشت کردار اسلام ، محمد به وجود آمد . پیروان این مذهب سه خلیفه نخست راشدین ، یعنی ابو بکر ، عمر و عثمان را غاصبین حکومت دانسته و معتقدند که ، محمد ، پسر عمو، داماد و دژخیم خود علی را در غدیر خم به جانشینی بر گزیده . این خرد باختگان ، نظیر سایر مسلمانان مسخ شده با باور های گوناگون ، حق امامت را الهی می شمارند . خود مذهب شیعه دو شعبه بزرگ دارد : شیعیان اثنی عشری و شیعیان اسماعیلی . اسماعیل فرزند بزرگ امام جعفر صادق ، عرق خور بسیار قهاری بود که پدرش ، او را به جانشینی خود بر نگزید و بجایش موسی کاظم را انتخاب کرد . شیعیان اسماعیلی میگویند : چون اسماعیل پنج سال زودتر از پدرش مرد . از انظار پنهان شده و او امام غائب یا مهدی موعود است .
شیعیان اسماعیلی ، برای رسیدن به مقصود ، آیات هجو نامه قرآن را به هر شکلی که بخواهند تفسیر می کنند . جلسات آنها سری بوده و آنها بودند که خلافت فاطمیه را در مصر ، تونس و لیبی و شامات و قرامطه را در سواحل خلیج فارس به وجود بیآورند . این قرامطیان بودند که در مقابل خلفای عباسی ایستادند و در حمله به مکه ، خانه کعبه را ویران ، بسیاری از حجاج را کشته و سنگ معروف حجرالاسود را با خود برده و به مدت 22 سال از آن به عنوان آبریزگاه عمومی که مردم به آن بشاشند استفاده کردند .
نقش شیعیان اسماعیلی در ایران اسلام زده :
یکی از فرقه های مذهب اسماعیلی ، شعبه ای بود که به دست حسن صباح در الموت قزوین ساخته شد . در حقیقت پیروان حسن صباح تروریست هائی بودند که مخالفان رهبر خود را می کشتند ، درست مشابه ترور هائی که زمان محمد ، پیامبر اسلام و به دستور او انجام میشد . . در قلعه الموت باغی درست کرده بودند ، مشابه آنچه در هجونامه قرآن و نوشته زرتشیان بنام بهشت خوانده میشد . در باغ زنان زیبا پرسه میزدند و شخص فدائی را پیش از انجام ماموریت به باغ برده و به او حشیش فراوان میدادند و او را با چند فاحشه ای که در باغ بودند هم خوابه میکردند و سپس ماموریت ترور و کشتن مخالف را به او میدادند . به او تفهیم میکردند . اگر ماموریت خود را انجام دهی و باز گردی به اینجا خواهی آمد و اگر گرفتار شدی باید خود را بکشی تا باز به این محل برگردی !! این فرقه در حمله مغول به ایران بطور کامل از بین رفت ، ولی شعبه هائی از آن در لبنان تا سالها حیات داشت . رشید الدین سنان ، معروف به شیخ الجبال از رهبران این فرقه صادراتی بود . پس از گذشت چند سده ، هنوز حسن صباح و فرقه او طرفدار دارد . عده کثیری از پیروان او که در پاکستان ، هندوستان و زنگبار زندگی می کنند ، آقا خان محلاتی را به امامت قبول دارند . آقا خان ادعا دارد که نسبش به آخرین امیر الموت میرسد . تا زمانیکه آقا خان محلاتی زنده بود ، پیروان خرد گم کرده او ، هم وزن هیکل فربه و چاقش به او الماس هدیه میدادند .
آقا خان لقبی است که به امامان اسماعیلی میدهند . نخستین بار فتح علی شاه قاجار به حسن علی شاه که چهل و ششمین امام اسماعیلی بود ، لقب آقا خان را داد . از امامان مشهور و معاصر اسماعیلی به غیر از حسن علی شاه ، میتوان به علی شاه ، پرنس آقا خان و نوه او کریم آقا خاناشاره داشت . کریم آقا خان در حال حاضر در انگلستان ، ناحیه کنزینگتون ، مهد پرورش و صدور ادیان واپسگرا و نابود گر که با ویرانی کشور پیروان خرد باخته ، منافع این کشور را تامین می کند ،و هم چنین لیسبون پرتغال زندگی شاهانه دارد.
کریم آقا خان
در سال 2010 میلادی ، ثروت این امام کراواتی را 800 میلیون دلار تخمین و گزارش کرده اند ( ویکی پدیا – کریم آقا خان ، آقا خان چهارم ) این امام فکلی ، دو جت شخصی و صد ها اسب و مزرعه اصلاح نژاد و یک کلوپ قایقرانی در جزیره ساردنی و یک قصر در پاریس دارد . این ثروتمند مسلمان ، 15 میلیون طرفدار در جهان دارد . او سی و دومین فرد ثروتمند انگلستان است . در سخنرانی او به سال 2008 میلادی در آلامدوم تگزاس ، 35000 تن شرکت داشتند .
شیعیان اثنی عشری
شیعیان اثنی عشری یا دوازده امامی باور دارند که بعد از امام ششم ، جعفر صادق ، فرزند دومش ، موسی کاظم و بعد از او به ترتیب ، رضا ، جواد ، علی نقی و حسن عسگری به امامت رسیده وطبق یک افسانه ابلهانه و دور از عقل و درایت ، امام آخرین ، به نام محمد بن الحسن ، ملقب به مهدی در 5 سالگی در سرداب خانه پدرش پنهان میشود و بعد به چاهی در جمکران قم ، نقل مکان می کند و روزی باز خواهد گشت تا با کشتار ، عدل و داد !!!!!! را به جهانیان ارزانی دارد . این افسانه مضحک باز کپی از سوشیانت دین زرتشتی است . شیعیان که در حقیقت نابود کنندگان ایران و فرهنگ آن هستند ، باور دارند ، نور امامت از دژخیم محمد ، علی به ائمه اطهار به ارث رسیده است . ائمه ای که دارای دو خصلت متمایز هستند ، اول طهارت و عصمت !!! دوم ، آگاهی به تمام علوم !!!!.
از ویژه گی تام شیعیان اعتقاد به تقیه ، یا دروغ است . ویژه گی بعدی که جنبه خود آزاری دارد ، تعصب به زنباره عرب حسین تازی است که جانش را بر سر ربودن اورینب ، زنی که بنا بود زن یزید شود ، گذاشت . و سده هاست که ایرانی خرد گم کرده ، برای این عرب که به اتفاق برادرش ، حسن ، در ایران خونها ریختند ، عزاداری می کند .
اصول دینی شیعیان عبارت است از توحید ، نبوت ، امامت ، عدل و قیامت . سنی ها ، در مورد امامت و عدل با شیعیان اختلاف نظر دارند .
از مذهب شیعه به عنوان بزرگترین فاجعه ملی که روح آزاد اندیشی ، آزادیخواهی و اعتماد به نفس را در بین ایرانیان کشته و نابود کرده است باید نام برد .
پیش از پرداختن به شیعه که از زمان صفویه ایران را در سراشیب سقوط قرار داد ، ضروری است که به جنبش های دینی ایرانیان ، پس از یورش اعراب و نقش و عملکرد آنها اشاره ای داشته باشم .
شوربختانه آگاهی های ما در سده اول یورش اعراب به کشورمان در کشتار ، غارت ، برده گرفتن و سوزاندن کتابخانه ها و کشتن اندیشمندانمان خلاصه میشود . آیا در دویست سال اول حکمرانی عربهای بیابانگرد ، جنبشی ضد عرب رخداده یا خیر ؟ از آن آگاهی چندانی نداریم .
سده سوم هجری ، تاریخ طبری و نوشته های محمد بن بلعمی که وزیر منصور بن نوح بن نصر سامانی است به ما کمک می کند تا به پژوهش خود در این خصوص ادامه دهیم . در سده چهارم هجری و بعد از آن ، اسناد بیشتری خلاء سه سده پیش را پر می کند : بیان الادیان محمد حسینی علوی ، سیر الملوک خواجه نظام الملک ، مجمل التواریخ و القصص ، جوامع الحکایات و لوامع الروایات محمد عوفی و تبصره العوام فی معرفه مقامات الانام مرتضی بن داعی حسنی رازی .
در سده های نخست اشغال ایران ، چه بسا نهضت هائی رخ داده است و ضبط شده باشد ، ولی بخاطر سخت گیری اعراب و تعصب دینی آنها نابود و از بین رفته باشد . مگر مسلمانان به هنگام آتش زدن کتابخانه های ما نمی گفتند : آنچه بخواهید در قرآن می یابید ، لذا نیازی به کتاب دیگری نیست !!
اولین جنبش ضبط شده علیه اعراب ، مربوط به به آفرید است . نام او برای اولین بار در کتاب الفهرست بن ندیم معروف به بن ابی یعقوب وراق بغدادی ( 298-385 هجری ) آمده است .
به آفرید در سال 131 هجری کشته میشود و اطلاعات آن پس از یکصد سال انتشار می یابد . مولفانی که بعدا راجع به به آفرید سخن گفته اند ، عبارتند از : ابو عبدالله محمد بن احمد بن یوسف کاتب ، در کتاب مفاتیح العلوم و ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه عن القرون الخالیه ، ثعالبی در کتاب غرراخبار ملوک الفرس و سیرهم . و چند تن دیگر نظیر ادوارد براون در کتاب تاریخ ادبیات ایران .
به آفرید فروردینان :
به آفرید ، پسر فروردین ، اهل زوزن از توابع نیشابور ، در ده سیرواند از روستای خواف ، ظهور کرد . او زرتشتی بود و در ده او ، آتشکده مهمی وجود داشت . در زمان او خراسان در هرج و مرج بسر میبرد . نصر بن سیار عرب سالخورده و حاکم خراسان با حارث بن سریج در جنگ بود . به آفرید از این فرصت سود جسته ، برای خود شروع به دعوت نمود . شایدخوانندگان این نوشتار انتظار داشته باشند که دعوت به آفرید از مردم ، برای آزادی کشورش از اشغال عرب باشد ؟ شاید هدف او چنین بوده ، اما راهی را که انتخاب کرد ، راه دغلکاری و فریب توده ها بود . دعوت به آفرید از مردم بخاطر این بود که او دعوی پیامبری میکرد ! شیوه ای که او بر گزیده بود ، بسیار ابتکاری و رندانه بود و بیشتر به درد فیلم های هالیوودی می خورد ! او از سفر چین پیراهن و ردای سبزی از حریر آورد و آنرا پنهان کرد .( مجد خوافی – مقاله اقبال – مجله شرق ، شماره 2 ، رویه 97 و بیرونی ،آثار الباقیه رویه 210 ). به آفرید در کیسه ای جگر گوسفند را که سرخ کرده و سپس آنرا کوبیده بود ریخت و در کیسه دیگر شکر و مغز بادام نهاده و این دو کیسه را در دو روبالشی نهاد ، و آنها را پنهان نمود. سپس خود را به بیماری زد!! در وصیت نامه اش نوشت : وقتی مرا دفن می کنید ، کنار جسدم این دو بالش را قرار دهید . چنین کردند . به آفرید خود را به مردن زد ، برایش مراسم دفن گرفتند و او را در گنبدی در ارتفاع قرار دادند و دو بالش را کنار جسد او قرار دادند . طبق قرار قبلی با زنش ، بنا شد هر هفته زنش برای دیدار به گنبد آمده و در ریزش گاه باران ، صورتش را بشوید تا آب مصرفی پیامبر تامین شود !! یکسال این بازی ادامه داشت . به آفرید از جگر گوسفند پودر شده و از شکر و بادام تغذیه میکرد و مابقی احتیاجات او را زنش برایش میبرد تا روزی از کوه سرازیر شد و ردای سبز خود پوشید وبه نخست دهقان ساده لوحی که او را دید گفت : خدای بمن وحی کرده و این ردا را از بهشت برای من فرستاده است !! معجزه نکرده ، پیامبر شد ! ( مجد خوافی ، مقاله اقبال ، نشریه شرق ، رویه های 97 و 98 ) .
صاحب صورالاقالیم می نویسد : در ابتدای خلافت آل عباس ، شخصی را دیدند که در خراسان به بالای گنبدی بلند رفته و مردم از او پرسیدند : تو کیستی و او گفت : من بهزاد مجوسم و از پیش خدا می آیم و به اندک زمان سی هزار پیرو پیدا کرد !!
در زمانی کوتاه مردم ساده لوح و دین زده زوزن ، خواف و نیشابور و زاوه گرد او آمدند و او قدرت یافت (سالهای 129 تا 131 هجری ) .
ابن ندیم می نویسد : به آفرید پیشگوئی میکرد ! و از آینده خبر میداد ! او برای پیروان خود پنج نوبت نماز بی سجود تعین کرده بود
بیرونی در آثار الباقیه ، رویه 210 می نویسد : به آفرید گمان میبرد که خداوند پنهانی به او وحی می فرستد و هفت نوبت نماز را برای پیروان او درخواست می کند !!!
نکته ای را که باید در این جا به آنها اشاره کنم و در رابطه با به آفرید است و چه بسا صدای بسیاری را در آورده که کبک وار سر خود را زیر برف کرده اند ، این است : به آفرید ازدواج با مادر ، دختر ، خواهر ، دختر برادر ، دختر خواهر و عمه و خاله را ممنوع کرد . ( بیرونی ، ثعالبی ، شهرستانی )
ازدواج با این نزدیکان نه تنها در دین زرتشتی ممنوع نبوده بلکه امری پسندیده و مستحب بشمار میرفته است . آرتور کریستن سن در کتاب ایران در عصر ساسانی ، رویه های 138 تا 140و هم چنین 320 می نویسد : برابر شواهد موثوق در منابع زرتشتی ، برخی ها سعی در نفی ازدواج با نزدیکان در دین زرتشتی دارند، کار آنها بیهوده و سبک است . عروسی با نزدیکان در حقیقت نه تنها مباشرت نامشروع شمرده نمی شود ، بلکه آنرا از لحاظ دینی مقدس و سزاوار اجر و ثواب می شمردند .
خوب به یاد می آورم ، بیست سال پیش از من دعوت به عمل آمد تا در مرکز زرتشیان جنوب کالیفرنیا ، بنا به تخصص ژنتیکی که دارم راجع به مضار ازدواجهای فامیلی و نقش ژنهای نهفته اتوزومی سخن بگویم . در آن جلسه موبد شهزادی و دکتر انوشیروان مکری بر من ایراد گرفتند و گفتند : اگر شما این سخنرانی را صد سال پیش کرده بودید ، امروز از زرتشیان نشانی نبود ! البته در آن زمان من متوجه نکته ای که امروز به آن اشاره می کنم ، نشده بودم .پس از این سخنرانی من در معبد زرتشیان ممنوع المنبر شدم .
هم میهن : بازگو کردن حقایق تاریخی از آن نظر صورت میگیرد تا بار دیگر در پیله مذهب گرفتار نشوی . دین بهر شکل آن ، بزرگترین عامل بدبختی توست . صدها دین و فرقه مذهبی را امتحان کردی ، آیا بجز پسرفت ، تیره روزی ، فاصله گرفتن از شعور و درایت و میمون وار مقلد مشتی بیمار جنسی و جاه طلب شدن ، نصیب دیگری بردی ؟ فریاد من بخاطر نجات هم میهنانم از عامل بدبختی آنهاست . نمی خواهم از شرایطی که دست داده و مردم کشورم به اسلام پشت کرده اند ، در فردای آزادی میهنم در دام دین دیگری گرفتار شوند و پس از چند سال متوجه شوند که باز کلاه گشادی به سر آنها رفته است . مبلغ مذهبی یک دین با دین دیگر هیچ تفاوتی ندارد . مبلغ مذهبی ، یعنی فریبکار ، مفت خور ، جاه طلب ، دزد و جنایتکار و عامل فساد .
اردشیر ، پادشاه ساسانی سفارش می کند : برای محکم کردن روابط خانوادگی با محارم خود ازدواج کنید ( مسعودی ، مروج الذهب ، چاپ پاریس ، جلد دوم ، رویه 163 ) . پس از یورش اعراب بیابانگرد به ایران ، مسئله ازدواج با محارم مورد سرزنش و انتقاد قرار گرفت تا آنجا که زرتشیان دست از این عمل کشیدند و به نظر میرسد ، دستور به آفرید ، متاثر از این شیوه باشد . به آفرید شراب خواری را ممنوع کرد و دستور داد تا مهر زن بیش از چهارصد درهم نباشد !! بسیاری از قوانین این پیامبر جدید با آداب و رسوم زرتشیان سنتی در تضاد بود .
شوربختانه باید بگویم : تعلیمات به آفرید ، متاثر از فرامین اسلام بود ؛ عدم ازدواج با محارم ، حرام کردن شراب ، نخوردن گوشت مردار و گرفتن مالیات به عنوان صدقه برای امر خیر !!
زمانیکه ابو مسلم به خراسان رفت ، موبدان و هیربدان زرتشتی پیش او رفتند و او را در جریان دستورات به آفرید قرار دادند و گفتند : به آفرید هم دین اسلام و هم دین زرتشتی را فاسد کرده است و از وی خواستند تا به آفرید را دستگیر کند . ابو مسلم دو تن از کسان خود ، شبیب بن واج مر ورزی و عبدالله بن سعید را بسوی به آفرید فرستاد ( الفهرست بن ندیم ، جلد دوم ، رویه 440 و تاریخ طبری ، جلد سوم ، رویه های 1959و 1960 ) . آنها به دیدار به آفرید رفتند و از او خواستند تا دست از پیامبری بکشد و پیشگوئی نکند . به آفرید پذیرفته و مسلمان شد !! ولی دست از پیشگوئی نکشید ، تا آنکه عبدالله بن سعید به دستور ابو مسلم با لشکری به زوزن رفته و به آفرید را در جبال باد غیس گرفتار کرده و او را به نیشابور میبرد و در این شهر به دستور یک ایرانی دیگر ( ابو مسلم خراسانی ) او را به دار می کشند و هر یک از پیروانش را یافتند ، گردن زدند . با مرگ به آفرید ، مذهب او از بین نرفت و تا سده ها ادامه یافت .
سنباد :
در کتاب فتوح البلدان بلاذری در مورد اسپهبد فیروز ، مشهور به سنباد مطالبی قید شده است .
خوشبختانه کتب بسیاری چه به زبان عربی و چه انگلیسی راجع به سنباد مطلب نوشته اند .
ظهور سنباد پس از قتل ابو مسلم خراسانی به امر جعفر خلیفه عرب صورت میگیرد . جعفر با پول دهان همراهان ابو مسلم خراسانی را می بندد ( تاریخ طبری ، رویه 406 ) . اما وقتی خبر مرگ ابو مسلم به خراسان میرسد ، اهروانه نامی از اهالی دهات اطراف نیشابور مشهور به سنباد قیام می کند .این فرد ، پس از آنکه قومی را گرد خود آورد ، خود را فیروز اسپهبد شناسائی نمود . نظام الملک در سیاست نامه خود می نویسد : سنباد در نیشابور صاحب منصب بود و با ابومسلم حق صحبت کردن داشت . ( سیاست نامه ، رویه 182 ) .این نکته میتواند مورد بررسی قرار گیرد که ابو مسلم برای بر انداختن دولت امویان و به قدرت رساندن عباسیان ، تنها از ایرانیان مسلمان شده ، دعوت به همکاری با هاشمیان نکرده است .او از زرتشیان نیز برای بر اندازی امویان کمک خواسته است . ایکاش ابو مسلم از معروفیت خود در راستای آزادی کشورش سود می جست ، نه اینکه عربی را برداشته و عرب دیگری را جایگزین او کند و جان خود را در راه خوش خدمتی به بیابانگردان بر بر فدا کند .
قیام سنباد از نیشابور آغاز میگردد . وقتی تعداد پیروان او فزون گرفت بسوی کومش و شاهرود و دامغان حرکت کرد و سپس متوجه ری شد . در ری حاکم خلیفه عرب ، ابو عبیده حنفی را بکشت ( سیاست نامه نظام الملک ، رویه 182 ) و اموال و خزائن ابو مسلم را که در این شهر بود ، ضبط نمود . بخشی از این اموال را برای سپهبد خورشید که از او در بخش های پیشین یاد کردم به طبرستان فرستاد . بار دیگر افسانه سرائی ایرانی گل می کند ! سنباد میگوید : ابو مسلم کشته نشده ، بلکه کبوتر سپیدی شده !!! و پس از پر کشیدن اکنون با مزدک و مهدی یک جا نشسته اند !!!! ( سیرالملوک ، رویه 182 ).
ادامه دارد