بینش ایرج میرزا از حجاب و بررسی اعتیاد جنسی

«مهرداد خردمند پارسی»

پیشگفتار

پیش از این سه مرحله جذابیت جنسی انسانی- شور یا شهوت، عشق و دلبستگی را در کل و دگرگونی های هرمونی در بدن را بررسی کردیم. در فرهنگ ایرانی و اسلام زده تا پایان دوران قاجار رفتار جنسی مردان در خانه و در اجتماع دوگانه بود. فرق بین زندگانی جنسی مردان را با آزادی بسیار زیاد و با هرزگی و رواج شاهد بازی را با زندگانی زنان که بدون آزادی بود را واکاوی نمودیم. تفاوت روانی و انگیزه تقلب در رابطه جنسی زناشویی را در کل و از بینشن زن و مرد را نیز از جایگاه زیست شناسی و روانی نشان دادیم. در این نوشته رابطه جنسی نا متعارف و “تقلب” مشهور یا زنا با زن شوهردار را در شعر عارفانه ایرج میرزا را مورد پژوهش قرار می دهیم. شعر عارفانه ایرج میرزا به عنوان هزل و هجو و نمونه ای از روش سنتی مردانه برای تنقید از حجاب است که در کل چندان خوشایند برای زنان نیست. همچنین نگاهی به نشانه های اعتیاد جنسی(Sex) یا زن بارگی نیز خواهیم نمود، چون با اسلام و مغول زدگی تن فروشی از روی ناچاری گسترش پیدا کرد و روشن است که پسندیده نبود، ولی زن بارگی و یا اعتیاد جنسی برای مردان بخشی از صفت مردانه در کنار چشم چرانی، شاهد بازی برای خوش گذرانی پذیرفته شده و بوم گیر گشته بود.

سابقه مبارزه برای آزادی زنان

با فرهنگ اسلامی نگرش منفی اجتماع نسبت به زنان را به روشنی در آثار بسیاری از چکامه سرایان چون مولوی، سنایی، سعدی و نظامی … به راحتی می توان دید. حتی شاعر امروزی مانند ابوالقاسم حالت زن را به دریا و غیر قابل اعتماد تشبیه کرده بود: چیزی که اعتماد بر آن بی جاست// مهر زن و ملایمت دریاست.

مبارزه برای آزادی زنان از سوی اشخاص پیشاهنگ و اصلاح طلب که تحت تاثیر اندیشه های اروپایی بودند، بیشتر جنبه پوشاکی، اجتماعی، آموزشی و زیبایی داشت و کمتر به جنبه های نقش اقتصادی زن در جامعه می پرداختند؛ چون در جامعه پس مانده، با حجاب و زنان بیسواد کار اقتصادی امکان پذیر نبود. از آنجائیکه فرهنگ ایرانی فرهنگ شعر و شور پس از اسلام گشته بود، سخنگویان جستارهای اجتماعی نیز شعرا یا آخوندها شدند و از متخصص و کاردانان در صحنه نشانی نبود. این سنت تا فروپاشی حکومت پهلوی ها با کوشش شعرای نوپرداز و چپ باقی ماند. شعرای مشروطه که پشتیبان کشف حجاب بودند، از همین استدلال پیروی می کردند. عشقی می گوید: “چیست این چادر و روبنده نازیبنده// گر کفن نیست بگو چیست پس این روبنده”. عارف در مورد یاوه گویی های آخوندهای ضد مشروطه می گوید: “ترک حجاب بایدت ای ماه، رو مگیر// در گوش، وعظِ واعظ بی‌آبرو مگیر”. مهرانگیز شاعر زن و دلیر در همان سال ها در ستایش بی حجابی می گوید: تا به کی در کفن تیره بود پیکر ما// شیخنا بهر خدا دست بدار از سر ما// شیخنا این همه تزویر مکن مکر بس است// کس ندیده است که گُل پرده ‌نشین در بر ما// ای ثمین‌درّه بکن تیره ‌کفن از سر خود// چون سبب گشته سیه‌ رویی از این چادر ما.

آخوندها و حجاب

در دوران مشروطه گفتمان برای آزادی زنان و برداشتن حجاب بالا گرفت و آخوند شیخ محمد تقی اصفهانی(آقا نجفی) اعلامیه ای علیه رفع حجاب با عنوان “فقیه شهر به رفع حجاب مایل نیست” منتشر نمود. ایرج میرزا در شعری به او پاسخ می دهد: فقیه شهر به رفع حجاب مایل نیست// چرا که هرچه کند حیله در حجاب کند. سید جمال الدین اسد آبادی با این آخوندِ انگل دیداری داشته و در مورد او می گوید: “حرارتی به کله اش دیدم که در بیسمارک (بیزمارک) نبود و راستی اگر وزارت اعظم ایران را داشت؛ مانند امیرکبیر حفظ حدود مملکت را می‌نمود که بیگانه از آن یک‌ وجب نبرد”(رایانه)! در واقع او نعل وارونه می زد تا آقا نجفی مانند آقا خان نوری به صدر اعظمی برسد و مانند آخوندها در دوران حکومت قاجار کشور را به بیگانگان ببخشند. بیچاره امیر کبیر که اسلام گرایان و ملی مذهبی ها هر نادان، آخوند و بچه آخوند را می خواهند با او برابر کنند! ارزیابی و بزرگداشت اسدآبادی اسلام گرا از آن آخوند، با واژه “کله داغ” بیان می شود که حاکی از بیسوادی خود اسد آبادی نیز هست. مهدی ملک‌زاده در مورد آقانجفی می‌گوید: “هریک (روحانیان مخالف مشروطه) هزارها اوباش و عوام بد سابقه را که لباس روحانیت را در بر کرده بودند به نام طلاب با ماهانه کمک خرج دور خود جمع کرده بودند. بطور مثل، آقانجفی معروف با آنکه سواد زیادی نداشت حدود ۵۰۰۰ طلبه داشت که برای اجرای اوامرش حاضر بودند و چون قشونی در تمام شئون زندگی مردم، زندگان و حتی مردگان مداخله می‌کردند. چون ثروتمندی می‌مرد تمام هستی اورا به نام سهم امام ضبط و مابین خود قسمت می‌کردند”(رایانه). شیخ ابراهیم زنجانی نیز در خاطراتش کاربرد گروه ضربت توسط آخوندهای بیسواد را تایید کرده بود.

سروش و پدر کشف حجاب

با شنیدن هذیان های تازه آقای حسین حاج فرج‌الله دبّاغ(سروش) باید به او یادآور شد، خمینی هم یک بیسوادی مانند آقانجفی بود که هر دو چندین “کتاب” نوشته و “فلسفه” خوانده بودند. پشتیبانی سروش از خمینی مانند پشتیبانی اسدآبادی از آقانجفی است. آقای سروشِ بی خرد، درونمایه نوشته و نه کمیت مانند کار علامه مجلسی دروغ نویس مهم است. خمینی خودعه گر بجای 5 هزار طلبه، صد ها هزار طلبه، سپاهی و بسیجی قاتل داشت و در ایران بجای انسان گرایی، گرمابه خون راه انداخت و هزاران امیرکبیر میهن دوست را کشت و یا از ایران راند. آقای دباغ شرمتان باد و بس کنید و برای اسلام، خمینی و بیگانگان کمتر خوش رقصی کنید. مردم ایران خیانت شما را فراموش نخواهند کرد. ایرج میرزا در مورد آخوند ها می گوید: “در ایران تا بود ملا و مفتی/ به روز بدتر از این هم بیفتی”. آقای سروش شما با انقلاب فرهنگی “روز بدتر از این هم بیفتیِ” مردم ایران را عملی کردید و مدال آفتابه زرین مانند مهندس بازرگان از بیت خمینی گرفتید. مبارک باشد. ولی به کوری چشم سروش، ایرج میرزا در مورد رضا شاه بزرگ می گوید: “تجارت نیست، صنعت نیست، ره نیست/ امیدی جز به سردار سپه نیست”. شعر هالو و هادی خرسندی پاسخ تازه تری به دباغ است که ایشان جایگاه سواد آموزی مهم یا دانشگاه را بست. آدم دروغگو کم حافظه هم می شود. حاج دباغ، رضا شاه به محمود جم گفته بود”…اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقی و پیشرفت مردم ماست. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط با آن نش‌تر زد و از بینش برد. من مدتی است به این فکر هستم که زن ایرانی در قفس سیاه دست و پایش بسته است. بین او و مرد یک دریا فاصله وجود دارد. باید این فاصله را از بین ببریم. مگر زن چی از مرد کم‌تر دارد. او باید پابه پای مرد وارد زندگی شود”(رایانه).

به هر روی، ملایان همیشه کوشش می کنند که جلوی آزادی زنان را بگیرند ولی نتوانسته اند به ویژه در ایران آنها را از صحنه خارج کنند. زندخت شیرازی دلیر و پیش آهنگ تمام نباید ها را برای زنان زیر پرسش برد و گفت: کار تجارت از چه معنی کار زن نیست؟// کار صناعت با چه منطق کار من نیست؟ تاج السلطنه نخستین زن آزادی خواه و بی حجابی است که جنبه های اقتصادی کشف حجاب و فواید اشتغال زنان در اقتصاد کشور را با بینش خردمندانه و دراز مدت بررسی کرد که در شماره پیش به آن پرداختیم. امروز در روز جهانی زن کریستین لاگارد(Christine Lagarde) رئیس صندوق بین المللی پول همان سخن تاج السلطنه را زد و گفت تنها 2% از مدیران اجرایی بانک ها زنان هستند و اگر این درصد بیشتر بود، فساد مالی کمتر می گشت و رکود اقتصادی سال 2008 در آمریکا پیش نمی آمد.

زندگینامه ایرج میرزا

شاهزاده ایرج میرزا در 1251 ش. در تبریز بدنیا آمد و در 16 سالگی ازدواج می کند. 19 ساله بود که پدر و زنش را از دست می دهد. در سال 1289 پسرش جعفرقلی میرزا در تهران خودکشی می کند. او دیگر ازدواج نکرد و در 52 سالگی در اثر سکته قلبی درگذشت. از زندگانی زناشویی سه ساله اش دارای سه فرزند شد. او با زنش شور و شاید عشق را تجربه نمود ولی به مرحله دلبستگی کامل با زود درگذشت او نتوانست برسد. برای همین است که مادر برای او جایگاه دلبستگی می شود و چکامه مادر او بسیار زیبا و عاطفی است. افسوس که نتوانست آن را به ارزدانی از جایگاه زن تعمیم بدهد.

در پیش از مشروطه او شاعری مدیحه سرا بود ولی با مشروطه شاعری آزادیخواه گشت و از محمد علی شاه و مظفرالدین شاه مانند تاج السلطنه و بر خلاف مصدق السلطنه تنقید نمود، ولی از قاجارها در کل با افتخار دفاع می کرد و از تنقید عارف از فتحعلی شاه خشنود نبود(ج. متینی). پرآوازه ترین نوشته ایرج میرزا عارف نامه است که در آن همراه با هزل و هجو عارف از حجاب و بچه بازی نیز تنقید کرده است. اگرچه آن اثر سبب خنده “روشنفکران” می شود، ولی شوربختانه گوشه ای از رفتار مردان در آن دوران را نشان می دهد. توصیف هرزه نگاری ایرج میرزا از هم آغوشی با زن شوهر دار و ناشناس، برداشت مردانه و بدون عشق است و با هنجارهای امروزی سازگاری ندارد و آن کار را باید در رده اعتیاد جنسی و زن بارگی دانست. او عارف را سرزنش می کند و با زبان چاروداری به او می فهماند که راه کامجویی از زنان از رابطه جنسی با شاهد یا بچه بازی بهتر است! این تحول به سبب اروپا رفتن و ندیدن بچه بازی و بد دانستن آن بود که در او نیز دگرگونی ای پدید آورده بود. “… که یارب بچه بازی خود چه کارست// بر وی عارف و عامی دچارست… اروپایی بدان گردن فرازی// نداند راه و رسم بچه بازی …حجاب دختران ماه غبغب// پسرها را کند همخوابه شب”. به گمانم که این گردش به کامجویی از زنان بجای شاهد، گردش در نگرش مردان نوگرای به شور جنسی به زن بوده که پیش زمینه ای برای عشق به زن و دلبستگی نوین را فراهم آورد و انعکاس آن در شعر فارسی به ستایش از معشوق زن و خوب جلوه دادن زن دگرگون گشت. خودش هم به این نتیجه رسیده بود، ولی در زمانی که دیگر دیر شده بود و ناتوانی جنسی پیدا کرده بود، ولی متوجه می شود که زندگانی بدون عشق به زن، زندگانی نیست: اگر زن نیست عشق اندر میان نیست// جهان بی عشق اگر باشد جهان نیست. مجله کاوه و حسن تقی زاده در آموزش برای این دگردیسی نقش مهمی در جامعه ایرانی داشتند(ا. نجم آبادی).

گزارش مفصل هرزه نگاری رویایی یا واقعی ایرج میرزا از زنا با زن شوهر دار و با حجاب در دورانی که سینما وجود نداشت، با ذهنیت مردانه اثری نوشتاری- جنسی مانند تماشاگری جنسی(Voyeurism ) برای مردان شده بود. از دید ایرج میرزا داستان و پند اخلاقی اش راهکاری برای آموزش زنان برای رسیدن به برابرگرایی، آزادی خواهی، عفت و بی حجابی بود. مخاطب ویژه ایرج میرزا زنان با حجاب بودند، ولی زبانش به گونه ای بود که کمتر زنی می توانست دسترسی به آن هزل نامه پیدا کند یا آن را بخواند و اندیشه ای برای آزادی دستگیرش شود! انگار در آن جامعه مردسالار و خودکامه زنان نیرویی برای دگرگونی به تنهایی داشتند یا “ضعیفه پاکدامن” پروانه داشت که شرح زنای محصنه یک زن را بخواند. سالیانی است که روشنفکران ضد حجاب و چپ آن اثر را با لبخند و خودبزرگ بینی روشنفکرانه که حاکی از نوگرایی آنهاست نَقل و نُقل محافل مردانه کرده اند. تنقید ایرج میرزا از حجاب مانند داستان خر و کدوی مولوی است. شگفت آور نیست که خواندن آن هزل در نزد نوجوانان و زنان بسیار دشوار و در گرده هم آیی های همگانی ندیده ام که کسی آن را بخواند یا زنی از آن سخنی بگوید. در نقدهای اجتماعی از بدی حجاب به شعر او اشاره شده ولی بخش های جنسی و توصیف عمل کامجویی آورده نشده است. پژوهندگانی تیرگی دوستی بین ایرج میرزا و عارف را سیاسی می دانند و به گونه ای نسبت شاهدبازی به عارف را بدور از انصاف دانسته و برعکس، آن کار را متوجه خود ایرج میرزا نموده اند. اگرچه دشمنی سیاسی بین آنها وجود داشته، ولی در آن زمان شاهد بازی بوم گیر بود و به ویژه مردانی که توانایی جنسی، مالی و بی همسر بودند از آن به آسانی می توانستند برخوردار شوند. ایرج میرزا و عارف هر دو پس از دورانِ کوتاهی ازدواج و عاشقی بی همسر بودند ولی به گونه یقین بدون رابطه جنسی نبودند. هر دو مانند خیلی از شعرای ناکام نابهنگام درگذشتند. در جوامع انسانی ازدواج شاد سبب درازای زندگانی و تندرستی به سبب عشق و دلبستگی می شود و در ایران با آن شرایط سخت زندگانی و نبودن پزشکی نوین، درازای زندگانی کمتر بود. هر دو آنها همسری غمخوار نداشتند که از آنها پرستاری کند یا جلوی زیاد روی های آنها را با بینش زنانه بگیرد. اگر ایرج میرزا یا عارف آیدایی مانند شاملو داشتند که “صبور و پرستار و مؤمن” و “معشوق- مادر” بود و سپس “مسیحا” گشته بود، آنها نیز زندگانی دوباره می یافتند و بی گمان درازای زندگانیشان بیشتر می بود. شاید ایرج میرزا بجای عارف نامه می توانست عاشق نامه بنویسد که ادامه شعر مادرش می شد و در نوع خود بی نظیر می گشت. احمد شاملو دو ازدواج ناموفق و 12 سال را با رکسانای خیالی گذراند تا سرانجام به آیدا رسید و شاملو توانست عشق و دلبستگی را تجربه کند و آفرینندگی اش به اوج برسد(متحد، حسن لی و کیانی ).

بهر جهت، عارف و عشقی با تاج السلطنه یک زن پیشگام، آزادی خواه و درباری دیدار داشتند و عارف در تصنیفی او را ستوده است: تو ای تاج، تاج سر خسروانی/شد از چشم مست تو بی‌پا جهانی. ولی سرنوشت، دشواری های سیاسی زمان و سختی زندگانی نیز گریبانگیر هر سه آنها شد.

اعتیاد جنسی

ایرج میرزا اروپا دیده بود و تفاوت های دو جامعه را در دوران گذار به نوگرایی و برداشت جنسی را می دید. این تقابل فرهنگی بین اروپا و ایران در عارف نامه هنرمندانه و نه تحلیلی منعکس گشته است. او فرهنگ شاهد بازی را می بیند، ولی با آنکه از آن خشنود نیست، ولی خود نیز دست پرورده و آلوده به آن فرهنگ چند صد ساله است. از آنجایی که همسر ندارد و توانایی هزل دارد از گفتن بی پروای آداب زمان خود وحشتی ندارد و از زندگانی و تجربه ویژه خود آغاز می کند و سپس برداشت هایش را به جامعه تعمیم می دهد. از لابلای گفتارش اعتیاد مردانه به عمل جنسی(Sexy) آشکار می شود. او نظر باز و چشم چران است و مانند مرد نوعی عمل می کند و زنی با حجاب و پیچه می بیند و از غبغبِ خانم و زن دوران قاجار به شور و شوق می آید. از هزار حیله و نیرنگ برای کام گیری و به اوج جنسی رسیدن استفاده می کند و بدون در نظر داشتن پیامد کارش سریع وارد عمل می شود و از زنی ناشناس و شوهر دار کام می گیرد و وصف موفقیت و به اوج رسیدنش از داستان ها و فیلم های جنسی چیزی کم ندارد. بینش و حالات و توصیف مردانه از کارش را حسی در آن داستان می توان درک کرد و لزومی ندارد که در اینجا تکرار گردد. کامجویی ای که تمام حس هایش از دیدنی، بوئیدنی، لمس کردنی… را تحریک و خشنود نموده، ولی او را احساساتی، عاطفی یا عاشق نکرد. در داستان او زن مانند ماه آمد و رفت و سربار او نگشت. قهرمان داستان آزاد است تا شکاری دیگر برای اعتیادش و یا آرامش زنبارگی اش مانند تریاک بدست آورد. شکایت او پس از خوشگذرانی این است که “در اقطار دگر زن یار مرد است// در این محنت سرا سربارِ مرد است”. اما قهرمانی که تنها سه سال زن داشت چگونه زن بارش بود؟ باید از او می پرسیدند که چه کاری برای کشف حجاب و برابری زنان انجام داده بود.

ایرج میرزا اعتیاد به رابطه جنسی و خوشگذرانی داشت و آن را بیرون از اراده خود می دانست: ای خایه! به دست تو اسیرم// بنموده یی از جماع سیرم. در شعر شراب نشان می دهد که شخص معتاد برای دسترسی به شراب خواهر و پدر خود را می کشد و زنا با زن شوهردار برای معتاد جنسی بسیار کم خطرتر است: ای کاش شود خشک بن تاک خداوند// زین مایه شر حفظ کند نوع بشر را. برنامه اش را در زندگانی اینگونه بیان می کند: آنچه از مال جهان هستی بود// صرف عیش و طرب و مستی بود. این را باید شرح حال “رند” نوعی آن دوران دانست.

سخن پایانی

تا کنون کسی گمانه زنی در مورد نقطه نظر آن زن زنا کار در عارف نامه نکرده است. شاید او هم شوهری مانند ایرج میرزا در زمان نوشتن عارف نامه داشته که آن مرد توانایی جنسی خود را از دست داده بود و زن برای ارضای خواسته های جنسی اش به چنین رابطه ای حاضر شده و روی خود را به ایرج میرزا نشان نداده تا باعث زیاده خواهی او یا رسوایی خودش نشود. شاید هم زنی بوده که از شوهرش بچه دار نمی شده و توصیه شوهرش مانند جلال آل احمد که به سیمین دانشور کرده بود، “برو و مرد خوش تخمی را پیدا کن و قالِ قضیه را بکن!” را اجرا می کرده و ایرج میرزا مرد خوش تخمی بوده(سنگی بر گوری). شاید هم زنی محروم از درباره شاه یا حکمرانی بوده که نیازهای جنسی اش برطرف نمی شده و به مرد بارگی مانند ایرج میرزا روی آورده بود. شاید هم آشنای ایرج بوده و می خواسته از ایرج کام بگیرد بدون آنکه هویتش آشکار شود. آقای ایرج میرزا معتاد به جنس از فروغ فرخ زاد معتاد به عشق بشنوید: …شاید این را شنیده ای که زنان// در دل «آری» و «نه» به لب دارند// ضعف خود را عیان نمی سازند// رازدار و خموش و مکارند… حال باید پرسید که کی بازیچه کی شده بود؟

بینش ایرج میرزا از حجاب و بررسی اعتیاد جنسی

«مهرداد خردمند پارسی»

پیشگفتار

پیش از این سه مرحله جذابیت جنسی انسانی- شور یا شهوت، عشق و دلبستگی را در کل و دگرگونی های هرمونی در بدن را بررسی کردیم. در فرهنگ ایرانی و اسلام زده تا پایان دوران قاجار رفتار جنسی مردان در خانه و در اجتماع دوگانه بود. فرق بین زندگانی جنسی مردان را با آزادی بسیار زیاد و با هرزگی و رواج شاهد بازی را با زندگانی زنان که بدون آزادی بود را واکاوی نمودیم. تفاوت روانی و انگیزه تقلب در رابطه جنسی زناشویی را در کل و از بینشن زن و مرد را نیز از جایگاه زیست شناسی و روانی نشان دادیم. در این نوشته رابطه جنسی نا متعارف و “تقلب” مشهور یا زنا با زن شوهردار را در شعر عارفانه ایرج میرزا را مورد پژوهش قرار می دهیم. شعر عارفانه ایرج میرزا به عنوان هزل و هجو و نمونه ای از روش سنتی مردانه برای تنقید از حجاب است که در کل چندان خوشایند برای زنان نیست. همچنین نگاهی به نشانه های اعتیاد جنسی(Sex) یا زن بارگی نیز خواهیم نمود، چون با اسلام و مغول زدگی تن فروشی از روی ناچاری گسترش پیدا کرد و روشن است که پسندیده نبود، ولی زن بارگی و یا اعتیاد جنسی برای مردان بخشی از صفت مردانه در کنار چشم چرانی، شاهد بازی برای خوش گذرانی پذیرفته شده و بوم گیر گشته بود.

سابقه مبارزه برای آزادی زنان

با فرهنگ اسلامی نگرش منفی اجتماع نسبت به زنان را به روشنی در آثار بسیاری از چکامه سرایان چون مولوی، سنایی، سعدی و نظامی … به راحتی می توان دید. حتی شاعر امروزی مانند ابوالقاسم حالت زن را به دریا و غیر قابل اعتماد تشبیه کرده بود: چیزی که اعتماد بر آن بی جاست// مهر زن و ملایمت دریاست.

مبارزه برای آزادی زنان از سوی اشخاص پیشاهنگ و اصلاح طلب که تحت تاثیر اندیشه های اروپایی بودند، بیشتر جنبه پوشاکی، اجتماعی، آموزشی و زیبایی داشت و کمتر به جنبه های نقش اقتصادی زن در جامعه می پرداختند؛ چون در جامعه پس مانده، با حجاب و زنان بیسواد کار اقتصادی امکان پذیر نبود. از آنجائیکه فرهنگ ایرانی فرهنگ شعر و شور پس از اسلام گشته بود، سخنگویان جستارهای اجتماعی نیز شعرا یا آخوندها شدند و از متخصص و کاردانان در صحنه نشانی نبود. این سنت تا فروپاشی حکومت پهلوی ها با کوشش شعرای نوپرداز و چپ باقی ماند. شعرای مشروطه که پشتیبان کشف حجاب بودند، از همین استدلال پیروی می کردند. عشقی می گوید: “چیست این چادر و روبنده نازیبنده// گر کفن نیست بگو چیست پس این روبنده”. عارف در مورد یاوه گویی های آخوندهای ضد مشروطه می گوید: “ترک حجاب بایدت ای ماه، رو مگیر// در گوش، وعظِ واعظ بی‌آبرو مگیر”. مهرانگیز شاعر زن و دلیر در همان سال ها در ستایش بی حجابی می گوید: تا به کی در کفن تیره بود پیکر ما// شیخنا بهر خدا دست بدار از سر ما// شیخنا این همه تزویر مکن مکر بس است// کس ندیده است که گُل پرده ‌نشین در بر ما// ای ثمین‌درّه بکن تیره ‌کفن از سر خود// چون سبب گشته سیه‌ رویی از این چادر ما.

آخوندها و حجاب

در دوران مشروطه گفتمان برای آزادی زنان و برداشتن حجاب بالا گرفت و آخوند شیخ محمد تقی اصفهانی(آقا نجفی) اعلامیه ای علیه رفع حجاب با عنوان “فقیه شهر به رفع حجاب مایل نیست” منتشر نمود. ایرج میرزا در شعری به او پاسخ می دهد: فقیه شهر به رفع حجاب مایل نیست// چرا که هرچه کند حیله در حجاب کند. سید جمال الدین اسد آبادی با این آخوندِ انگل دیداری داشته و در مورد او می گوید: “حرارتی به کله اش دیدم که در بیسمارک (بیزمارک) نبود و راستی اگر وزارت اعظم ایران را داشت؛ مانند امیرکبیر حفظ حدود مملکت را می‌نمود که بیگانه از آن یک‌ وجب نبرد”(رایانه)! در واقع او نعل وارونه می زد تا آقا نجفی مانند آقا خان نوری به صدر اعظمی برسد و مانند آخوندها در دوران حکومت قاجار کشور را به بیگانگان ببخشند. بیچاره امیر کبیر که اسلام گرایان و ملی مذهبی ها هر نادان، آخوند و بچه آخوند را می خواهند با او برابر کنند! ارزیابی و بزرگداشت اسدآبادی اسلام گرا از آن آخوند، با واژه “کله داغ” بیان می شود که حاکی از بیسوادی خود اسد آبادی نیز هست. مهدی ملک‌زاده در مورد آقانجفی می‌گوید: “هریک (روحانیان مخالف مشروطه) هزارها اوباش و عوام بد سابقه را که لباس روحانیت را در بر کرده بودند به نام طلاب با ماهانه کمک خرج دور خود جمع کرده بودند. بطور مثل، آقانجفی معروف با آنکه سواد زیادی نداشت حدود ۵۰۰۰ طلبه داشت که برای اجرای اوامرش حاضر بودند و چون قشونی در تمام شئون زندگی مردم، زندگان و حتی مردگان مداخله می‌کردند. چون ثروتمندی می‌مرد تمام هستی اورا به نام سهم امام ضبط و مابین خود قسمت می‌کردند”(رایانه). شیخ ابراهیم زنجانی نیز در خاطراتش کاربرد گروه ضربت توسط آخوندهای بیسواد را تایید کرده بود.

سروش و پدر کشف حجاب

با شنیدن هذیان های تازه آقای حسین حاج فرج‌الله دبّاغ(سروش) باید به او یادآور شد، خمینی هم یک بیسوادی مانند آقانجفی بود که هر دو چندین “کتاب” نوشته و “فلسفه” خوانده بودند. پشتیبانی سروش از خمینی مانند پشتیبانی اسدآبادی از آقانجفی است. آقای سروشِ بی خرد، درونمایه نوشته و نه کمیت مانند کار علامه مجلسی دروغ نویس مهم است. خمینی خودعه گر بجای 5 هزار طلبه، صد ها هزار طلبه، سپاهی و بسیجی قاتل داشت و در ایران بجای انسان گرایی، گرمابه خون راه انداخت و هزاران امیرکبیر میهن دوست را کشت و یا از ایران راند. آقای دباغ شرمتان باد و بس کنید و برای اسلام، خمینی و بیگانگان کمتر خوش رقصی کنید. مردم ایران خیانت شما را فراموش نخواهند کرد. ایرج میرزا در مورد آخوند ها می گوید: “در ایران تا بود ملا و مفتی/ به روز بدتر از این هم بیفتی”. آقای سروش شما با انقلاب فرهنگی “روز بدتر از این هم بیفتیِ” مردم ایران را عملی کردید و مدال آفتابه زرین مانند مهندس بازرگان از بیت خمینی گرفتید. مبارک باشد. ولی به کوری چشم سروش، ایرج میرزا در مورد رضا شاه بزرگ می گوید: “تجارت نیست، صنعت نیست، ره نیست/ امیدی جز به سردار سپه نیست”. شعر هالو و هادی خرسندی پاسخ تازه تری به دباغ است که ایشان جایگاه سواد آموزی مهم یا دانشگاه را بست. آدم دروغگو کم حافظه هم می شود. حاج دباغ، رضا شاه به محمود جم گفته بود”…اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقی و پیشرفت مردم ماست. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط با آن نش‌تر زد و از بینش برد. من مدتی است به این فکر هستم که زن ایرانی در قفس سیاه دست و پایش بسته است. بین او و مرد یک دریا فاصله وجود دارد. باید این فاصله را از بین ببریم. مگر زن چی از مرد کم‌تر دارد. او باید پابه پای مرد وارد زندگی شود”(رایانه).

به هر روی، ملایان همیشه کوشش می کنند که جلوی آزادی زنان را بگیرند ولی نتوانسته اند به ویژه در ایران آنها را از صحنه خارج کنند. زندخت شیرازی دلیر و پیش آهنگ تمام نباید ها را برای زنان زیر پرسش برد و گفت: کار تجارت از چه معنی کار زن نیست؟// کار صناعت با چه منطق کار من نیست؟ تاج السلطنه نخستین زن آزادی خواه و بی حجابی است که جنبه های اقتصادی کشف حجاب و فواید اشتغال زنان در اقتصاد کشور را با بینش خردمندانه و دراز مدت بررسی کرد که در شماره پیش به آن پرداختیم. امروز در روز جهانی زن کریستین لاگارد(Christine Lagarde) رئیس صندوق بین المللی پول همان سخن تاج السلطنه را زد و گفت تنها 2% از مدیران اجرایی بانک ها زنان هستند و اگر این درصد بیشتر بود، فساد مالی کمتر می گشت و رکود اقتصادی سال 2008 در آمریکا پیش نمی آمد.

زندگینامه ایرج میرزا

شاهزاده ایرج میرزا در 1251 ش. در تبریز بدنیا آمد و در 16 سالگی ازدواج می کند. 19 ساله بود که پدر و زنش را از دست می دهد. در سال 1289 پسرش جعفرقلی میرزا در تهران خودکشی می کند. او دیگر ازدواج نکرد و در 52 سالگی در اثر سکته قلبی درگذشت. از زندگانی زناشویی سه ساله اش دارای سه فرزند شد. او با زنش شور و شاید عشق را تجربه نمود ولی به مرحله دلبستگی کامل با زود درگذشت او نتوانست برسد. برای همین است که مادر برای او جایگاه دلبستگی می شود و چکامه مادر او بسیار زیبا و عاطفی است. افسوس که نتوانست آن را به ارزدانی از جایگاه زن تعمیم بدهد.

در پیش از مشروطه او شاعری مدیحه سرا بود ولی با مشروطه شاعری آزادیخواه گشت و از محمد علی شاه و مظفرالدین شاه مانند تاج السلطنه و بر خلاف مصدق السلطنه تنقید نمود، ولی از قاجارها در کل با افتخار دفاع می کرد و از تنقید عارف از فتحعلی شاه خشنود نبود(ج. متینی). پرآوازه ترین نوشته ایرج میرزا عارف نامه است که در آن همراه با هزل و هجو عارف از حجاب و بچه بازی نیز تنقید کرده است. اگرچه آن اثر سبب خنده “روشنفکران” می شود، ولی شوربختانه گوشه ای از رفتار مردان در آن دوران را نشان می دهد. توصیف هرزه نگاری ایرج میرزا از هم آغوشی با زن شوهر دار و ناشناس، برداشت مردانه و بدون عشق است و با هنجارهای امروزی سازگاری ندارد و آن کار را باید در رده اعتیاد جنسی و زن بارگی دانست. او عارف را سرزنش می کند و با زبان چاروداری به او می فهماند که راه کامجویی از زنان از رابطه جنسی با شاهد یا بچه بازی بهتر است! این تحول به سبب اروپا رفتن و ندیدن بچه بازی و بد دانستن آن بود که در او نیز دگرگونی ای پدید آورده بود. “… که یارب بچه بازی خود چه کارست// بر وی عارف و عامی دچارست… اروپایی بدان گردن فرازی// نداند راه و رسم بچه بازی …حجاب دختران ماه غبغب// پسرها را کند همخوابه شب”. به گمانم که این گردش به کامجویی از زنان بجای شاهد، گردش در نگرش مردان نوگرای به شور جنسی به زن بوده که پیش زمینه ای برای عشق به زن و دلبستگی نوین را فراهم آورد و انعکاس آن در شعر فارسی به ستایش از معشوق زن و خوب جلوه دادن زن دگرگون گشت. خودش هم به این نتیجه رسیده بود، ولی در زمانی که دیگر دیر شده بود و ناتوانی جنسی پیدا کرده بود، ولی متوجه می شود که زندگانی بدون عشق به زن، زندگانی نیست: اگر زن نیست عشق اندر میان نیست// جهان بی عشق اگر باشد جهان نیست. مجله کاوه و حسن تقی زاده در آموزش برای این دگردیسی نقش مهمی در جامعه ایرانی داشتند(ا. نجم آبادی).

گزارش مفصل هرزه نگاری رویایی یا واقعی ایرج میرزا از زنا با زن شوهر دار و با حجاب در دورانی که سینما وجود نداشت، با ذهنیت مردانه اثری نوشتاری- جنسی مانند تماشاگری جنسی(Voyeurism ) برای مردان شده بود. از دید ایرج میرزا داستان و پند اخلاقی اش راهکاری برای آموزش زنان برای رسیدن به برابرگرایی، آزادی خواهی، عفت و بی حجابی بود. مخاطب ویژه ایرج میرزا زنان با حجاب بودند، ولی زبانش به گونه ای بود که کمتر زنی می توانست دسترسی به آن هزل نامه پیدا کند یا آن را بخواند و اندیشه ای برای آزادی دستگیرش شود! انگار در آن جامعه مردسالار و خودکامه زنان نیرویی برای دگرگونی به تنهایی داشتند یا “ضعیفه پاکدامن” پروانه داشت که شرح زنای محصنه یک زن را بخواند. سالیانی است که روشنفکران ضد حجاب و چپ آن اثر را با لبخند و خودبزرگ بینی روشنفکرانه که حاکی از نوگرایی آنهاست نَقل و نُقل محافل مردانه کرده اند. تنقید ایرج میرزا از حجاب مانند داستان خر و کدوی مولوی است. شگفت آور نیست که خواندن آن هزل در نزد نوجوانان و زنان بسیار دشوار و در گرده هم آیی های همگانی ندیده ام که کسی آن را بخواند یا زنی از آن سخنی بگوید. در نقدهای اجتماعی از بدی حجاب به شعر او اشاره شده ولی بخش های جنسی و توصیف عمل کامجویی آورده نشده است. پژوهندگانی تیرگی دوستی بین ایرج میرزا و عارف را سیاسی می دانند و به گونه ای نسبت شاهدبازی به عارف را بدور از انصاف دانسته و برعکس، آن کار را متوجه خود ایرج میرزا نموده اند. اگرچه دشمنی سیاسی بین آنها وجود داشته، ولی در آن زمان شاهد بازی بوم گیر بود و به ویژه مردانی که توانایی جنسی، مالی و بی همسر بودند از آن به آسانی می توانستند برخوردار شوند. ایرج میرزا و عارف هر دو پس از دورانِ کوتاهی ازدواج و عاشقی بی همسر بودند ولی به گونه یقین بدون رابطه جنسی نبودند. هر دو مانند خیلی از شعرای ناکام نابهنگام درگذشتند. در جوامع انسانی ازدواج شاد سبب درازای زندگانی و تندرستی به سبب عشق و دلبستگی می شود و در ایران با آن شرایط سخت زندگانی و نبودن پزشکی نوین، درازای زندگانی کمتر بود. هر دو آنها همسری غمخوار نداشتند که از آنها پرستاری کند یا جلوی زیاد روی های آنها را با بینش زنانه بگیرد. اگر ایرج میرزا یا عارف آیدایی مانند شاملو داشتند که “صبور و پرستار و مؤمن” و “معشوق- مادر” بود و سپس “مسیحا” گشته بود، آنها نیز زندگانی دوباره می یافتند و بی گمان درازای زندگانیشان بیشتر می بود. شاید ایرج میرزا بجای عارف نامه می توانست عاشق نامه بنویسد که ادامه شعر مادرش می شد و در نوع خود بی نظیر می گشت. احمد شاملو دو ازدواج ناموفق و 12 سال را با رکسانای خیالی گذراند تا سرانجام به آیدا رسید و شاملو توانست عشق و دلبستگی را تجربه کند و آفرینندگی اش به اوج برسد(متحد، حسن لی و کیانی ).

بهر جهت، عارف و عشقی با تاج السلطنه یک زن پیشگام، آزادی خواه و درباری دیدار داشتند و عارف در تصنیفی او را ستوده است: تو ای تاج، تاج سر خسروانی/شد از چشم مست تو بی‌پا جهانی. ولی سرنوشت، دشواری های سیاسی زمان و سختی زندگانی نیز گریبانگیر هر سه آنها شد.

اعتیاد جنسی

ایرج میرزا اروپا دیده بود و تفاوت های دو جامعه را در دوران گذار به نوگرایی و برداشت جنسی را می دید. این تقابل فرهنگی بین اروپا و ایران در عارف نامه هنرمندانه و نه تحلیلی منعکس گشته است. او فرهنگ شاهد بازی را می بیند، ولی با آنکه از آن خشنود نیست، ولی خود نیز دست پرورده و آلوده به آن فرهنگ چند صد ساله است. از آنجایی که همسر ندارد و توانایی هزل دارد از گفتن بی پروای آداب زمان خود وحشتی ندارد و از زندگانی و تجربه ویژه خود آغاز می کند و سپس برداشت هایش را به جامعه تعمیم می دهد. از لابلای گفتارش اعتیاد مردانه به عمل جنسی(Sexy) آشکار می شود. او نظر باز و چشم چران است و مانند مرد نوعی عمل می کند و زنی با حجاب و پیچه می بیند و از غبغبِ خانم و زن دوران قاجار به شور و شوق می آید. از هزار حیله و نیرنگ برای کام گیری و به اوج جنسی رسیدن استفاده می کند و بدون در نظر داشتن پیامد کارش سریع وارد عمل می شود و از زنی ناشناس و شوهر دار کام می گیرد و وصف موفقیت و به اوج رسیدنش از داستان ها و فیلم های جنسی چیزی کم ندارد. بینش و حالات و توصیف مردانه از کارش را حسی در آن داستان می توان درک کرد و لزومی ندارد که در اینجا تکرار گردد. کامجویی ای که تمام حس هایش از دیدنی، بوئیدنی، لمس کردنی… را تحریک و خشنود نموده، ولی او را احساساتی، عاطفی یا عاشق نکرد. در داستان او زن مانند ماه آمد و رفت و سربار او نگشت. قهرمان داستان آزاد است تا شکاری دیگر برای اعتیادش و یا آرامش زنبارگی اش مانند تریاک بدست آورد. شکایت او پس از خوشگذرانی این است که “در اقطار دگر زن یار مرد است// در این محنت سرا سربارِ مرد است”. اما قهرمانی که تنها سه سال زن داشت چگونه زن بارش بود؟ باید از او می پرسیدند که چه کاری برای کشف حجاب و برابری زنان انجام داده بود.

ایرج میرزا اعتیاد به رابطه جنسی و خوشگذرانی داشت و آن را بیرون از اراده خود می دانست: ای خایه! به دست تو اسیرم// بنموده یی از جماع سیرم. در شعر شراب نشان می دهد که شخص معتاد برای دسترسی به شراب خواهر و پدر خود را می کشد و زنا با زن شوهردار برای معتاد جنسی بسیار کم خطرتر است: ای کاش شود خشک بن تاک خداوند// زین مایه شر حفظ کند نوع بشر را. برنامه اش را در زندگانی اینگونه بیان می کند: آنچه از مال جهان هستی بود// صرف عیش و طرب و مستی بود. این را باید شرح حال “رند” نوعی آن دوران دانست.

سخن پایانی

تا کنون کسی گمانه زنی در مورد نقطه نظر آن زن زنا کار در عارف نامه نکرده است. شاید او هم شوهری مانند ایرج میرزا در زمان نوشتن عارف نامه داشته که آن مرد توانایی جنسی خود را از دست داده بود و زن برای ارضای خواسته های جنسی اش به چنین رابطه ای حاضر شده و روی خود را به ایرج میرزا نشان نداده تا باعث زیاده خواهی او یا رسوایی خودش نشود. شاید هم زنی بوده که از شوهرش بچه دار نمی شده و توصیه شوهرش مانند جلال آل احمد که به سیمین دانشور کرده بود، “برو و مرد خوش تخمی را پیدا کن و قالِ قضیه را بکن!” را اجرا می کرده و ایرج میرزا مرد خوش تخمی بوده(سنگی بر گوری). شاید هم زنی محروم از درباره شاه یا حکمرانی بوده که نیازهای جنسی اش برطرف نمی شده و به مرد بارگی مانند ایرج میرزا روی آورده بود. شاید هم آشنای ایرج بوده و می خواسته از ایرج کام بگیرد بدون آنکه هویتش آشکار شود. آقای ایرج میرزا معتاد به جنس از فروغ فرخ زاد معتاد به عشق بشنوید: …شاید این را شنیده ای که زنان// در دل «آری» و «نه» به لب دارند// ضعف خود را عیان نمی سازند// رازدار و خموش و مکارند… حال باید پرسید که کی بازیچه کی شده بود؟

پاسخی بگذارید

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: