چگونه دین بازی ما ایرانیان ،دنیا را در خرافه فرو برد
بخش سیزدهم
دکتر روزبه آذر برزین
نادرشاه افشارپس از58 روزتوقف دردهلی باکاروانی ازغنائم تاراج کرده بسوی ایران حرکت کرد.نادرتنها دو ماه باقی داشت تا درقوچان عمر 53 ساله اش پایان یابد .
طبق رسم شوم و نامردمی سلاطین مختلف در کشورمان مبنی بر آنکه، هر حکومتی که سقوط می کند، حکومت بعدی سعی بر محو اقدامات آن دارد ، نادر شاه هم از این قاعده مستثنی نبوده و با دست یابی به قدرت به محوآنچه از سلاطین صفویه بجا مانده بود ، اقدام نمود . در گام نخست ، او به تغییر لباس مردم پرداخته و از ملت می خواهد که لباس ترکی بپوشند و هر ابنیه ای که نام شاه عباس دارد خراب کنند . در مرحله بعدی تغییر سکه بود . بسیار از مردم ایران گوش و دماغ خود را از دست دادند ، چون بجای سکه نادری گفته بودند سکه عباسی !!( تاریخ اجتماعی ایران ، دکتر شعبانی ، رویه 442 ) اقدام نخست نادر در تخریب بنا هائی که نام شاه عباس دارد در شکلی دهشتناک در جمهوری اسلامی بشکل تخریب کامل مقبره رضا شاه بزرگ ، سیمان اندود کردن طاق بستان وبیستون تلاش بی ثمر در راه تخریب تخت جمشید تجلی می کند . دراینتر نت سالهاست که تصویری از نادر وجود دارد و نوشته ای را منصوب به او کرده اند که میگوید:هر آخوند را دوبار باید اعدام کرد !
در برخورد نادر با مبلغین شیعه هیچ شکی نیست . او بود که به شیعه و سنی کشی پایان داد . عبدالعظیم رضائی مولف تاریخ ده هزار ساله ایران در جلد چهارم کتاب خود که در زمان جمهوری اسلامی توسط انتشارات اقبال چاپ شده در رویه 36 می نویسد : ایرانیان از همان آغاز کار نادر از او ناراضی بودند ، چون او در بر انداختن مذهب شیعه و جلوگیری از آداب و رسوم و مراسم دینی شیعیان ( سینه ، زنجیر و قمه زنی )سعی بلیغ داشت . این تاریخ نگار ، هیچگاه شرف و نیوند انسانی خود را قاضی قرار نداد که چگونه ملتی 228 سال بخاطر دشمنی بین شیعه و سنی پاره پاره شوند و آن زمان که کسی چون نادر به این بازی خون آلود پایان دهد از در نارضایتی با او در آیند ! از دید این تاریخ نگار جمهوری اسلامی ، حکومت نادر صرفا یک نظام لشگر کشی بیش نبود . نادر با مردم ایران ارتباط نداشت ( منبع بالا ، همان رویه ) .درد بزرگی است که ما ایرانیان در تمام زمینه ها ،چه تاریخ سیاسی ، اجتماعی و هنر تاریخ نگار متعهد و بی طرف نداریم . قلم ما با میزان پولی که میدهند چرخیده و تاریخ نگار به راحتی شرف و شعور خود را می فروشد .
نادر در مرو مرتکب اشتباهات سیاسی بسیاری شد . در نخستین اقدام ، حاکم مرو ، محمد رضا خان قرخلو را عزل کرد و شاه قلی خان بیک را بجای او منصوب داشت . او در مرو هفت تن از زبده ترین ، کار آمد ترین روسا و سر کردگان این شهر را با بهانه های بی ارزش به قتل رساند . مسئول جمع آوری محصولات دیوانی ، رحمان قلی سلطان دومین قربانی نادر بود . سومین تن ، میر شکار پسرش رضا قلی میرزا ، رحیم سلطان بود . نادر سپس سلیمان بیک و عینل بیک را که از سران سپاه او بودند به قتل رساند . محمد کریم بیک چگنی ، قراول باشی مرو و عبدالله بیک که نیابت بیگربیکی مرو را داشت ، توسط نادر به قتل رسیدند .
فکر انتقام و کین خواهی از مردم داغستان ، همواره فکر نادر را مشغول میکرد .لشکر کشی به داغستان در بهار 1154 هجری آغاز گردید .
سپاه نادر از راه های جنگلی مازندران به پیش می رفتند . در نزدیکی های زیرآب ، بعد از پل سفید ، نادر مورد حمله تروریستی قرار گرفته و گلوله ای دست او را خراش و بر گردن اسبش می نشیند .رضاقلی میرزا که در آن اطراف بود ، خود را به پدرش میرساند ولی با خشم و غضب او مواجه میشود . ( علم آرای عباسی، رویه 834 ) . ضارب که نیک قدم نام داشت دستگیر میشود و اعتراف می کند که بنا به خواست محمد حسین خان قاجار و رحیم سلطان مروی و رضا قلی میرزا می خواسته نادر را بکشد .
فتنه انگیزان ، ذهن نادر را نسبت به فرزندش رضاقلی میرزا تیره میسازند و به دستور نادر رضاقلی میرزا در تهران تحت نظر و حبس خانگی قرار میگیرد . رضا قلی میرزا منکر این توطئه میشود .مشاوران نادر ، میرزا زکی خان و حسن علی خان معیر باشی باورشان این بود که رضاقلی میرزا مرتکب چنین کاری نشده و این اطرافیان مغرض شاه هستند که ذهن او را مسموم کرده اند . نادر بدون توجه به سخنان مشاورانش دستور میدهد تا چشمان فرزندش را کور کنند و چند روز بعد از کار خود نادم و پشیمان میشود .
نادر در نبرد داغستان موفقیتی کسب نکرد و این ناکامی ، وضع روحی نادر را بکل در هم ریخت .
کشور گشائی نادر در هندوستان و جنگ بی فرجام داغستان باعث شد تا دولت عثمانی از این دو فرصت سود جسته و بهانه جوئی را آغاز کند . بار دیگر دمل چرکین سنی و شیعه دهان باز کرد .نادر هم که درفکر جبران شکست داغستان بود به جنگ جدید رضایت داد و از طریق هشترود ، قره چمن و سنندج پیشروی بسوی ترکیه را آغاز کرد .سپاهیان نادر کرکوک را اشغال کرده و بسوی موصل رفتند . شورش های تازه ای در ایران آغاز شده بود . سام میرزا با کمک لزگی ها ، فرماندار شیروان را به قتل رسانده و صفی میرزا که تحت حمایت دولت ترکیه بود علیه نادر بر خاسته و مانگو خاقان چین که تصور میکرد ، نادر قصد حمله به چین را دارد در تدارک سپاه و مقابله با شاه ایران بر آمده بود . نادر با دیدن شرایط تازه بفکر مذاکره با حاکم بغداد ، احمد پاشا بر آمد . نماینده مذهبی احمد پاشا ، عبدالله بن حسین سویدی با نمایندگان نادر ، میرزا مهدی استر آبادی و ملاعلی اکبر ملاباشی وارد مذاکره شدند .
در این مذاکره سیاست های مذهبی شاه اسماعیل صفوی محکوم شده و حقانیت ابوبکر ، عمر و عثمان مورد قبول طرفین قرار گرفت .ترک ها هم قبول کردند که امام جعفر صادق را به رسمیت بشناسند !!!
بر خلاف نظر عبدالعظیم رضائی مولف تاریخ ده هزارساله ایران که میگوید نارضایتی مردم ایران از نادر بخاطر گرفتن قدرت از شیعیان و منع اجرای آداب و رسوم شیعه بوده باید گفت : در پایان سالهای زندگی نادر ، نارضایتی مردم بخاطر سیاست های مالیاتی او بوده نه شیعه .
شکست داغستان باعث شد که نادر سه سال بخشش مالیاتی مردم را که از تاراج هندوستان به آنها بخشیده بود باز ستاند .خشونت های نادر در امر وصول مالیات ، اوراق سیاه و ننگینی بر تاریخ ایران افزوده است.
وقتی به زور شخصی رامتعهد و وادار به دادن مالیات میکردند ، علی الحساب گوش ، بینی او را بریده و چشم هایش را کور میکردند . ( جهانگشای نادری ، میرزا مهدی خان استر آبادی ، رویه های 421 تا 423 ) .ماموران وصول مالیات در خیابان و کوچه هر فردی را میدیدند
گریبانش را گرفته و پول او را می گرفتند . شور بختانه عصر نادر مشابه جمهوری اسلامی ، عصر ثروت و استکبار دولتمردان و فقر و نداری ملت بود پول پرستی نادر باعث شد تا سربازان او نیز به او پشت کردند . فقر و گرسنگی مردم و مالیاتهای سنگین موجب شورش مردم ایران شده بود.
نخستین شورش در سال 1153 از جانب مردم شیروان بود . پس از این شورش شاهد ، شورش مردم خوارزم در سال 1155 ،که بانی آن ابوالغازی فرزند ایلبارس خان بود . این شورش توسط علی قلی خان برادر زاده نادر سرکوب شد . شورش مردم گرجستان در سال 1156، شورش مجدد مردم شیروان در سال 1156 ، شورش سراسری فارس در سال 1157 ،که مردم ماموران وصول مالیات را به قتل میرساندند . مردم از تقی خان بیگلر بیک فارس می خواهند که رهبری شورش را به عهده بگیرد . نادر محمد حسین قرقلو را مامور دفع این شورش می کند . این شورش نیز سرکوب شده و اهالی شیراز قتل عام میشوند . تقی خان را به اصفهان برده و به دستور نادر او و زنش را وارونه بر الاغی سوار کرده و مقابل چشمان آنها فرزندانشان را گردن زدند. باز به دستور نادر آلت تناسلی تقی خان را بریده و یک چشم او را در آوردند . ( عالم آرای نادری، پوشینه سوم ، رویه 958) .
طغیان ایل قزلباش به رهبری محمد حسن خان قاجار در سال 1157،سر دسته شورشیان در آغاز محمد علی بیک عزالدینلو بود که با محمد حسن خان قاجار ارتباط بر قرار کرد . طغیان چادر نشینان کرد در خوی و سلماس در سال 1157 ، شورش چادر نشینان عرب در بحرین و مسقط در سال 1157 ، شورش چادر نشینان خراسان ، کرمان و لرستان در بین سالهای 1156 تا 1159، شورش های زمان نادررا که بخاطر فقر و گرسنگی و مالیاتهای سنگین بود با اعتصابات سراسری مردم ایران در حال حاضر که تمامی ناشی از فقر و غارت سران رژیم جمهوری اسلامی است سنجش کنید ، آن وقت به فرو پاشی رژیم دستار بندان اشغالگر بیشتر امید می بندید .در زمان نادر مشابه امروز ایران فاجعه کوچ و ترک وطن بشدت رواج داشت .
شهر های بزرگی چون طسوج ، بین تبریز و سلماس که چهل تا پنجاه هزار سکنه داشتند ، خالی از مردم شدند .پنج سال پایانی عمر نادر درست مثل آنست که اوراق تاریخ ایران را با قیر اندود کرده باشیم .
روز یکشنبه یازده جمادی آلاخر سال 1160 در قوچان و در محلی بنام فتح آباد ، نادر احمد خان درانی را با چهار هزار مرد جنگی ، مامور
مراقبت از جانش می کند .
قرار بود احمد خان ، فردای آن روز جمعی از محارم شاه را که متهم به
توطئه علیه او بودند اعدام کند . به هنگام شب ، محمد بیک قاجار ایروانی ، موسی بیک ایر لوی افشار طارمی ، قوجه بیک کوندوزلوی ، حسین بیک شاهوار به اشاره علی قلی خان، برادر زاده نادر ، صالح خان قرقلوی ابیوردی و محمد قلی خان افشار ارومی کیشکچی باشی به خیمه نادرکه آنشب با شوقی دختر محمد حسن خان همبستر شده بود ، وارد و سر او راازبدن جدا می کنند( جهانگشای نادری ، رویه های 425 و 426 ) .
با مرگ نادر ، آنچه به چشم میخورد هرج و مرج و غارت و کشتار است انگار این قصه تلخ در سرزمین اسلام زده ما پایان ندارد .
برادر زاده نادر ، علی قلی خان با نام عادلشاه !!!به صحنه سیاسی ایران وارد شد . اولین کار او کشتن فرزندان نادر بود .سه تن از فرزندان نادر به نامهای نصرالله میرزا ، امامقلی میرزا و رضا قلی میرزا که در کلات نادری پنهان شده بودند ، مورد یورش سهراب خان گرجی فرستاده پسر عموی خود علی قلی خان قرار میگیرند . رضاقلی میرزا کور را در همان محل گردن میزنند و دو فرزند دیگر نادر را به مشهد برده و می کشند . از نادر دو پسر خردسال و شیر خوار دیگری بنامهای چنگیز ، سه ساله و جهد الله شیر خواره نیزوجود داشتند که به دستور عادلشاه !!!
به آنها زهر خورانده و هر دورا به قتل میرسانند .بنا به نوشته تاریخ گیتی گشای میرزا محمد صادق اصفهانی ، بنا به دستور علی قلی خان ( عادلشاه ) تمام زنان حرم نادر که حامله بودندشکم دریده شدند .او دستور داد تا تمام فرزندان پسران نادر را هم بکشند : نصرالله میرزا پسر دوم نادراز چند زن خود ، دارای 9 فرزند بنامهای اولدوزخان 7 ساله ، تیمور خان 5 ساله ،مصطفی خان 5 ،سهراب سلطان 4 ساله ،مرتضی قلی خان 3 ساله ، اسداله خان 3 ساله ، اغوز خان 3 ساله ، اوکتای خان شیرخواره و نصرالله میرزا که پس از مرگ پدرش به دنیا آمد که تمامی به وسیله عادلشاه به قتل رسیدند .
به راستی شرم بر ما که به حیوان صفتی سلاطین خود افتخار می کنیم .
برادر زاده خون خوار نادر وقتی به قدرت رسید 24 سال داشت ، او برای حفظ قدرت خود به دین بازی تکیه کرد و برای جلب حمایت شیعیان چنین وانمود کرد : چون عمویش نادر از کله دوستداران مرتضی علی مناره ها ساخت ، او را از تخت به تخته کشیده و این عمل را خدمت به عموم و موجب رفاه ملک و ملت دانستیم !!!! ( فارسنامه ناصری به نقل از تاریخ اجتماعی ایران مرتضی راوندی ).
ابراهیم خان ، برادر عادلشاه که از جانب او به حکومت جنوب و غرب ایران منصوب شده بود ، اعلام استقلال کرده و علیه برادر وارد جنگ شد . این دو برادر در نزدیکی زنجان بهم رسیدند و در نبردی سخت عادلشاه شکست خورد . او به تهران گریخت ، اما اورا دستگیر و چشمهایش را کور کرده و او را به دست زنان حرم نادر سپردند و زنان او را تکه تکه نمودند !( فارسنامه ناصری )
میراث خواران نادر ، ناتوان تر و خوار تر از آن بودند که قادر به اداره
کشوری مثل ایران باشند .پس از افشار، نوبت به سلسله زند میرسد که زمان فرمانروائی آنها به زیر 40 سال میرسد . زند ، نام ایلی لر است که قلمرو آنها در قلعه پری یا پیری ملایر بوده است .کریم خان از ابتدای کار به کریم توشمال به معنی بزرگ و کدخدا مشهور بود .او یکی از سرداران ابراهیم خان افشار ، برادر زاده نادر بود . کریم خان زند هم چون جامعه شناسی دریافته بود که مردم ایران در کشاکش بازی طولانی شیعه و سنی و بازیگران خشک مغز و آزمند ، تیره دل و سفاک و جنایتکار خسته و نفرت زده شده اند . آن زمان را تنها میتوان با امروز جمهوری اسلامی و حکومت دستار بندان اشغالگر تازی پرست سنجش کرد . تراژدی فرو پاشی صفویه ، بقدرت رسیدن یکی از دون پایه ترین رعیت های ایران ، محمود افغان ، تاخت و تاز و بگیر و به بند ها و کشتار نادرهمراه با مالیاتهای سنگین که مردم ایران را بخاک سیاه نشاند
مردم را خسته کرده بود و اینک زمان یک دوره آرامش و عدل و رفاه فرارسیده بود که به ملت دربند ، فقیر و گرفتار ایران پیشکش شود .
کریم خان ، کشاورز را به مزرعه و کشت و کاشت بر گرداند . به مردم فرصت زندگی داد .در مدت 14 سال زمامداری کریم خان ، مردم ما طعم آسایش و آرامش را که سده ها بود از آن محروم بودند چشیدند . کریم خان دل به شادی مردم بسته بود و هیچگاه با لقب شاه کنار
نیآمد و بر خود لقب وکیل الرعایا گذاشت . نگاه یکسان و حمایت گر او به تمامی مردم با هر مرام و مسلک و قومیت ستایش انگیز بود .
کوشش او در امر احیای صنایع ، رونق بازرگانی ، ایجاد کارگاه های شیشه و چینی سازی ، کاهش میزان مالیات ، ایجاد بازار ، حمام ، کاروانسرا ، تجدید بنا و نوسازی آرامگاه بزرگان ایران ، رسیدگی به شکایات مردم و بستن دست احجاف گران و مالکین در زمره کار های نیک او ثبت تاریخ شده است . البته صفحات سیاهی در کارنامه کریم خان وجود دارد و آن عبارت است از کشتار مردم لرستان و خوزستان که فرمان او را مبنی بر دادن سرباز قبول نکرده بودند . بسیاری از مورخین قتل عام افغان ها در زمان کریم خان را با توجیه سیاسی ندیده میگیرند .
در بافت و ساختار اجتماعی- سیاسی سلسله زند ، افراد ناصالح کم نبودند . برادر نامادری و پسر عموی کریم ، فردی خون ریز و تهی ار عاطفه و انسانیت بنام زکی خان بود . این فرد در مازندران به حدی در خون ریزی و تجاوز به نوامیس مردم زیاده روی کرد که کریم خان او را عزل نمود .او در مازندران 80 تن از طرفداران حسین قلی خان قاجار را گردن زد . ( رستم التواریخ ، رویه های 364 و 365 ).زکی خان بر جنازه کریم خان ، 16 تن از نام آوران دودمان زند را با حیله گرفتار و گردن تمامی آنها را قطع نمود . شیخ علی خان زند هم مردی جاه طلب و خودسر بود . خدامراد خان زند که در کرمان حکومت میکرد و با جاه
طلبی های خود موجب شورش تقی خان درانی شد .تقی خان ، کرمان را تصرف و خدا مراد خان را کشت . تقی خان هم با خیانت اطرافیان خود به دست کریم خان افتاد و او را با طناب خفه کردند .
تقی خان بافقی ، حاکم یزد . خشک مغز متعصب و دغلکاری بود که با حربه دین به جان مردم یزد افتاده بود . او شبانه روز تظاهر به خواندن نماز میکرد و همه جا در قصد تجاوز به جان و مال و ناموس مردم بود .
او به اتهام اخاذی چهل هزار تومان ، محکوم به ادای 8 هزار بار سوگند !!!!!! شد و به مدت سه شب در شاه چراغ شیراز به جای غذا قسم خورد !!!!! تا توانست 25 هزار تومان پول مردم را بالا بکشد . ( تاریخ کرمان ، رویه 688 ). خدمات رفاهی کریم خان زند زودتر از آنچه تصور میشد توسط جانشینان او به دست فراموشی سپرده شد . ایران در انتظار نکبت بزرگی بود که بنا بود آغا محمد خان قاجار با خود بیآورد . سلسله ای که یکی از خون خواران تاریخ ایران آنرا بنا نهاد و بار دیگر دست آخوند ها در امور مملکت و نابودی آن باز شد .
کریم خان زند
آغا محمد خان قاجار
نا کامی سلسله زندیه وعدم ماندگاری آن را در نادانی ها ، کینه کشی و تنگ نظری و جاه طلبی سرداران و دولتمردان آن باید جستجو کرد .
در کشاکش کسب قدرت ، این مردم تیره روز ایران بودند که جان و مال می باختند . در اصفهان علی مراد خان زند ، تنها 500 من طلا از کلیسا جلفای اصفهان را غارت کرد .( رستم التواریخ ، رویه 436) .
تاریخ نگاران این دوره از علی مراد خان به عنوان بزرگترین عامل نفاق مردم یاد می کنند . در محاصره شیراز که 9 ماه طول کشید . پدر پسر را و پسر پدر را می کشت . برادر سر برادر را می برید . به طمع یک
13
مشت درهم و دینار ، خویشاوندان خون همدیگر را می ریختند . در این
9 ماه 15 هزار تن کشته شدند . ( منبع بالا ، رویه 438) .
مردم اسلام زده ایران ، پس از مرگ کریم خان بار دیگر در ورطه هولناک مذهب افتادند و قدرت استبدادی پادشاه و مقدس شمردن او که میراث شوم سلاطین صفویه بود و مردم کور کورانه ملزم به اطاعت و تبعیت برده وار از آن بودند در زمان قاجار به اوج میرسد و کشور یکپارچه در کام خرافه فرو میرود .
در پی این اتفاق نامیمون ، مردم ایران دچار سقوط همه جانبه اخلاقی شدند که جمهوری اسلامی در مدت چهل سال آنرا کامل کرد . مردانگی رخت بر بست ، پاکدامنی بطور کامل رنگ باخت . امنیت اجتماعی به صفر رسید تا جائیکه در جمهوری اسلامی ، تکمیل کننده تباهی های دوران قاجار ، مردم از پلیس بیش از دزد میترسند . هرکس کوچکترین قدرتی به دست می آورد ، مردم را غارت میکرد .کشاورزی ایران نابود شد و دهقان محنت زده و آواره ، درست نظیر امروز که کشاورزان حاشیه نشین شهر های بزرگ شده و بخاطر غارتگری آقا زاده ها در امر واردات مواد غذائی و حماقت و سوء مدیریت دولتمردان جمهوری اسلامی ایران تمامی به کویر تبدیل شده است .
با روی کار آمدن قاجار و باز شدن دست آخوند ها در سیاست ، دول
خارجی با سود جوئی از دستار بندان به غارت منابع ملی ما روی آوردند . آغا محمد خان قاجار و میرزا ابراهیم کلانتر دو چهره ای بودند که برای آینده ایران خواب شومی دیدند و ایران را به ورطه سقوط کشاندند .
در کشاکش میان کریم خان زند با محمد حسن خان قاجار که به قتل خان قاجار منتهی شد ، فرزندان او مورد حمایت کریم خان قرار گرفتند . با مرگ کریم خان ، او از شیراز به تهران گریخت تا به مازندران برود . او مازندران و گیلان را به تصرف در آورد . آغا محمد خان با یاری افراد دو طایفه آشاقه باش و یو خاری باش راهی اصفهان شد و جعفر خان زند حاکم جدید اصفهان ، شهر را ترک و به شیراز می گریزد .خان اخته قاجار به سربازانش پروانه داد تا هر جنایتی را مرتکب شوند و در این میان دختران و زنان تیره روز ایران بودند که مورد تجاوز سربازان کشور خودشان قرار میگرفتند . به راستی شرم بر یکایک ما .
حاجی ابراهیم کلانتر فرزند حاجی هاشم یهودی که اسلام آورده و از کدخدایان شیراز بود ، میباشد . در سال 1200 هجری این مرد به مقام کلانتری شیراز از سوی جعفر خان زند منصوب میشود . طبق آنچه در فرهنگ ما رایج است و آن خیانت به ولی نعمت است ، حاج ابراهیم کلانتر به کریم خان زند پشت کرده و دست در دست آغا محمد خان قاجار میگذارد . وقتی آغا محمد خان قاجار به قدرت میرسد ، پست صدر اعظمی با لقب اعتماد الدوله را به او میدهد . اعتماد الدوله سالها صدراعظم فتح علی شاه هم بود که با توطئه ای دو چشمان او را از حدقه خارج ، زبانش را بریده و همراه با خانواده اش به قزوین تبعید می کنند و در آنجا او و تمامی افراد خانواده اش را به قتل میرسانند .( صدرالتواریخ محمد حسن خان اعتمادالسلطنه ، رویه 33 ).بدینگونه حاج ابراهیم کلانتر مزد خیانت خود را به کریم خان دریافت می کند . در درازنای تاریخ ایران بکرات با خیانت افراد و سرنوشت شوم آنها بر خورد می کنیم ولی در کمال تعجب می بینیم که هیچکدام از آنها درسی برای دیگران نمی شود . ابلهانی که به صداقت و وفاداری پشت می کنند و در این راه اعتبار ، آقائی و پست و مقام خود را از دست میدهند و بر سر جانشان دست به قمار احمقانه ای میزنند که نمونه معاصرش ، خیانت قره باغی و فردوست بود .
استقرار قاجارها بدون شک یکی از شوم ترین دوره های تاریخ ایران است . قاجار ها زمانی بر ایران دست یافتند که اروپا با آهنگی شتاب آلود در راه علم و هنر و فلسفه قدم بر میداشت و در کشور اسلام زده ما از کله مردم مناره و از چشم ملت ، تپه می ساختند . قاجار ها و آخوند ها کشور ما را به نابودی کشاندند و استعمارگرانی چون روس و انگلیس را بر ما حاکم کردند .
تاریخ روابط ایران با دول خارجی به نیمه سده سیزدهم میلادی بر میگردد . مقارن حکومت ارغون خان مغول ، شاهد نخستین گرایش های اروپائیان با ایران که صرفا جنبه مذهبی داشت هستیم . در آن زمان دویست سال از جنگ بین مسلمانان با مسیحیان گذشته بود که ادوارد هفتم پادشاه انگلیس از الجایتو پادشاه مغول می خواهد تا تمام تلاش خود را برای ریشه کن کردن مسلمانان مبذول دارد . ( تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس ، محمود محمود ، پوشینه اول ، رویه 1 ) . در گام بعدی هدف از نزدیکی به ایران ، غیر از مقاصد مذهبی ، غارتگری اقتصادی نیز چهره اش را آشکار می کند . آنتونی جنکینسون ، سفیرملکه الیزابت در
دربار شاه تهماسب ، هدف از نزدیکی ایران و انگلیس را کسب اجازه داد و ستد تجار انگلیسی در ایران بیان میدارد .منابع طبیعی دست نخورده ، ضعف حکومت ، کودن بودن دولتمردان همراه با مال دوستی که کشور را در قبال شال تاقی به بیگانگان واگذار میکردند ، زمینه های غارت را پیش آورده بود . استعمار انگلیس در قالب کمپانی هند شرقی بزرگترین لطمه ها را به کشور ما وارد ساخت . در سال 1762 میلادی ، انگلیس اجازه تاسیس کارخانه ای در بوشهر را از کریم خان زند گرفت . امتیازات مقدماتی عبارت بود از : هر مقدار زمین که کارخانه لازم دارد توسط انگلیسی ها گرفته شود . هر تعداد توپ که آنها بخواهند در محل کارخانه نصب کنند ! معافیت از حقوق گمرکی برای وارد کردن مواد خام . تضمین مطالبات تجار انگلیسی از تجار ایرانی که بر عهده حاکم محل بود . مراعات کلیه حقوق مدنی و آزادی کامل در امر اجرای مراسم مذهبی . در خواست دولت ایران هم جالب بود : انگلیس ها حق آزار مسلمانها را ندارند !!!!!پس از کریم خان ، جعفر خان زند با دست و دل بازی خارج از تصور امتیازات بیشماری به انگلیس ها در سراسر کشور داد . در زمان قاجار جهل و نادانی دولتمردان بدان اندازه بود که روس ها و انگلیسی ها به راحتی میتوانستند سران کشور را با حیله و رشوه و دروغ فریب داده و به امتیازات مطلوب خود برسند . زمانیکه آغا محمد خان قاجار به قتل رسید و خان بابا خان جهانبانی ( فتح علی شاه ) جای او نشست ، ایران محل تاخت و تاز کارکشته ترین ماموران انگلیس نظیر : جونز ، موریه ، فریزر، سایکس و سرجان ملکم بود .در سال 1799 میلادی ، انگلیس ها مامور خود (مهدی علی خان مشهور به بهادر جنگ
هندی )را برای واداشتن فتح علی شاه برای حمله به افغانستان به ایران فرستادند و او به راحتی شاه ابله ایران را به جنگی که هیچ سودی برای ایران نداشت واداشت.مهدی علی خان هندی با دست گذاشتن روی مسئله انتقام شیعیان از سنی های افغانستان ماموریت خود را به نحو احسن انجام داد . در آن زمان ناپلئون تمایل خود را برای نزدیکی به ایران نشان میدهد و انگلیس ها برای خنثی کردن این خواست ، سرجان ملکم را به دربار ایران می فرستند . ملکم با دادن رشوه به دولتمردان قاجار به اهداف خود میرسد . ملکم در خاطرات خود می نویسد : در ایران هر اشکالی تحت تاثیر طلای دولت انگلیس به طور معجزه آسائی از پیش برداشته میشود .( تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزده ، محمود محمود ، رویه 45 ) .تفسیر ساده و عامیانه کلام ملکم در یک جمله خلاصه میشود : شاه ابله و اطرافیان خائن .
فتحعلی شاه قاجار
در زمان فتح علی شاه ، ایران بطور کامل در کام استعمار فرو رفت .
دوران قاجار را باید عصر طلائی آخوند ها نامید .افعی های کرخت شده از زمان نادر و کریم خان ، جان تازه ای گرفته و بجان مردم ایران افتادند. دستار بندان قاجار در حقیقت بازمانده های آخوند های دوران صفویه بودند که پس از یک دوره گذر بی اختیاری در زمامداری رضا شاه بزرگ بار دیگر در سال 57 چهره کریه و هولناک خود را نشان دادند . سیستم خانمان بر انداز شیعه که شاه اسماعیل صفوی مبتکر آن بود با وارد کردن ملا های شیعه و پخش آنها در سراسر کشور مبنای نابودی و مرگ شعور مردم ایران را در کنار غارتگری ترسناک آخوند ها و اربابان خارجی آنها را مهیا ساخت . در زمان نادر ، شیعه گری به قدرت سابق خود باقی ماند ولی جدائی مذهب از سیاست نادر و کریم خان مجال ترکتاری به آخوند ها را نمیداد .نادر دستور داد تا کلیه در آمد های اوقاف که به جیب گشاد دستار بندان میرفت به دولت انتقال یابد.در کتاب اصفهان نصف جهان تالیف اصفهانی با تنظیم ستوده ، رویه های 256و 257 می خوانیم : نادر آخوند مشهور اصفهانی صدرالصدور را احضار و از او می پرسد : به چه علت علما و طلاب باید در آمدهای هنگفت اوقاف را بخود اختصاص دهند و بدون داشتن هیچ کار و پیشه مثبتی با استفاده از درآمد اوقاف زندگی پر از رفاه برای خود ترتیب دهند . صدر الصدور پاسخ میدهد : دلیل این امر آنست که
روحانیون همیشه دعاگوی قبله عالم بوده و با استفاده از در آمد های مذکور هر روز و هر ساعت در مساجد برای بقا و نصرت پادشاه و آبادی مملکت دعا می کنند !!!!نادر میگوید : پس معلوم شد که دعای روحانیون هیچگاه مورد اجابت واقع نشده ، وگرنه گروهی افغان پا برهنه این فاجعه را برای ایران به وجود نمی آوردند . نادر دستور داد تا این دستار بند دغلکار مفت خور را اعدام کنند .
آغا محمد خان قاجار مجددا ایران را به سیاست مذهبی صفویه و شیعه باز گرداند . این شاه خون خوار قاجار اساس حکومتش را بر پایه مذهب شیعه اثنی عشری قرار داد . فتحعلی شاه قاجار برای تحکیم قدرت خودش مملکت را به آخوند ها سپرد . این شاه کودن اسلام زده دستور به ساخت مزگت های بیشمار و مرمت و تزئین فسادکده های مذهبی داد . به دستور او اهالی ساکن در قم از پرداخت مالیات معاف شدند . دوران زمامداری این پادشاه ، زمان زایش شیخ الاسلام ، حجت الاسلام و امام جمعه بود.
آخوند ها خود را مسئول و نگهبان شرع مقدس اسلام معرفی میکردند !
در زمان قاجار هر زمان که آخوند ها اراده میکردند ، به عنوان اینکه دولت وقت قادر به حفظ منافع ملت که در حقیقت منافع اربابان خارجی آنها نیست در سیاست دخالت و مردم را وادار به شورش میکردند .
شوربختانه تا به امروز کمتر مورخی از رشد سرطان گونه آخوند در نیمه
سده 19 در ایران یاد کرده است .در ابتدای کار قاجار ها تعداد مجتهدین به 4 تن میرسید. در ابتدای سلطنت ناصر الدین شاه ما تنها 12 مجتهد داشتیم ( سرجان ملکم ، تاریخ ایران ، رویه های 131و 132 ) و یکباره می بینیم که ایران اسلام زده در آخر سلطنت ناصر الدین شاه صاحب 359 آخوند مفت خور میشود که 175 تن آنها لقب مجتهد داشته و مابقی یا حجت الاسلام بودند و یا شیخ الاسلام .( المعاذیروالاثار ، اعتماد الدوله ، رویه 137 ) . امیر کبیر صدر اعظم نامدار ایران تصمیم به قطع دست مفت خوران دستار بند میگیرد که با قتل او رابطه ناصر الدین شاه با ملا ها صمیمانه تر میشود . اینک آخوند ها به گرفتن خمس و ذکات و پول اوقاف رضایت نمیدهند . مجتهد طراز اول اصفهان آقا نجفی بانکی تاسیس می کند که با بهره 18 درصد به مردم پول قرض دهد . آخوند ها حاج ملاعلی کنی و میرزا آقا جواد که در کار غله هستند به احتکار پرداخته تا مواد غذائی مورد نیاز مردم را گرانتر بفروشند .( زندگانی من ، احمد کسروی ، رویه های 173 و 220 ) .
سود جوئی از مذهب در تاریخ ما ریشه در هزاره ها دارد . آخوند وژن روح الله خمینی برای کسب قدرت از عامل مذهب نه تنها سود برد ، بلکه ماکیاولیسم را نیز به کمک گرفت .( ماکیاولی باور دارد که سیاست باید عاری از وجدان ، ایمان و فضائل اخلاقی باشد )
نقش آخوند ها در جنگهای بین ایران و روس در زمان قاجاریه :
ادامه دارد