به مناسبت سوم خرداد روز آزاد سازی خرمشهر‎

گنجه و باکو ،

شکی و شیروان ،

تفلیس و ایروان ،

در بند و شیشه .

و تفنگ «شمل» ،

که هنوز فضا از بوی باروت آن ،

مالا مال است .

نظامی و سخن بلند خاقانی بزرگ:

بردیده من خندی ، کاین‌جا ز چه می‎گرید

خندند بر آن دیده ، کاینجا نشود گریان

خوزستان

ترا ، خوارزم می‎نامم .

فرا رود و سیر دریا

و ریگ ‎های آمویِ چونان پرنیان

سمرقند ، بخارا و فرقانه

خُجند و زر افشان .

رودکی ، کمال و پورسینا ،

و هزاران نام آور دیگر

خوزستان

ترا هرات می ‎نامم .

بلخ و بامیان ،

و « پنج‎شیر » ، هزاران شیر .

ترا ، زابل و کابل می‎نامم ،

مهراب و زال ، تهمینه و رودابه

خوزستان

ترا ، سیستان می‎خوانم .

یعقوب دشمن شکن ،

رستم و سام نریمان ،

و « فرخی» ، با کاروان حله .

خوزستان

ترا کردستان می‎نامم ،

مهاباد ، حلبچه و شهر زور ،

پنچوین ، سنندج و کرکوک ،

تا آن دور دست ‎های دور . . .

و « ملای پیر»1 ،

که هنوز گرمی دستانش ،

در دستانمان است .

خوزستان

ترا ، خلیج‎فارس می‎خوانم .

آن نیلی مواج ،

گه خروشان و گه آرام ،

ترا « بحرین» می‎نامم ،

منامه و محرق ، احسا و قطیف

خوزستان

ترا تخت جمشید می‎نامم

و آن مردان سنگی با فرهنگ

قامت افراشته بر فراز قرون

ترا ، مشهد مرغاب می‎نامم ،

کوروش بزرگ ،

و نخستین منادی آزادی بشر

خوزستان

ترا ، شیراز می‎نامم

رکن‎آباد و مصلی

بهار و عطر شکوفه‎های بادام و زرد آلو

حافظ ، تجلی‏گه روح « همه ایرانی »

و سعدی شیرین گفتار ،

سرو ناز و لاله‎های خونین کفن .

خوزستان

ترا ، مولای بلخ می‎خوانم .

و آن « نی» که هنوز،

شکایت گوی

جدایی هاست .

خان‌گاه و زاویه ،

سماع و شعرناب ، و عروج تا به مبدا .

خوزستان

ترا ، « توسِ» مقدس می‎ نامم .

مقدس‎ترین خاک جهان ،

سرزمین کاخ نظم بلند ،

ای بی گزند از باد باران ، (2)

ای « پارسی ویج »

خوزستان

ترا ، « ایران و یج » می‎نامم .

ترا ، همه‎ی ایران می‎نامم .

در تو ،

هیرمند و اروند ،

سند و سپیدرود ،

کارون و آموی ،

دجله و کورش و ارس ،

البرز و الوند ،

هندوکش و زاگرس ،

در هم آمیخته‎اند .

مرا نیز رخصتی ده ،

تا بر شمشیرت بوسه‎زنم ،

و گرد رزم ، از خفتانت بسترم .

_______________

1ـ- برادر هم رزم ، روانشاد ملامصطفی بارزانی ، رهبر پارت دموکراتآن سوی مرز که گفت : «هر کجا کرد زندگی می‎کند ، آن جا ایران است» .

2- ـ پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند

(فردوسی)

به مناسبت سوم خرداد روز آزاد سازی خرمشهر‎

گنجه و باکو ،

شکی و شیروان ،

تفلیس و ایروان ،

در بند و شیشه .

و تفنگ «شمل» ،

که هنوز فضا از بوی باروت آن ،

مالا مال است .

نظامی و سخن بلند خاقانی بزرگ:

بردیده من خندی ، کاین‌جا ز چه می‎گرید

خندند بر آن دیده ، کاینجا نشود گریان

خوزستان

ترا ، خوارزم می‎نامم .

فرا رود و سیر دریا

و ریگ ‎های آمویِ چونان پرنیان

سمرقند ، بخارا و فرقانه

خُجند و زر افشان .

رودکی ، کمال و پورسینا ،

و هزاران نام آور دیگر

خوزستان

ترا هرات می ‎نامم .

بلخ و بامیان ،

و « پنج‎شیر » ، هزاران شیر .

ترا ، زابل و کابل می‎نامم ،

مهراب و زال ، تهمینه و رودابه

خوزستان

ترا ، سیستان می‎خوانم .

یعقوب دشمن شکن ،

رستم و سام نریمان ،

و « فرخی» ، با کاروان حله .

خوزستان

ترا کردستان می‎نامم ،

مهاباد ، حلبچه و شهر زور ،

پنچوین ، سنندج و کرکوک ،

تا آن دور دست ‎های دور . . .

و « ملای پیر»1 ،

که هنوز گرمی دستانش ،

در دستانمان است .

خوزستان

ترا ، خلیج‎فارس می‎خوانم .

آن نیلی مواج ،

گه خروشان و گه آرام ،

ترا « بحرین» می‎نامم ،

منامه و محرق ، احسا و قطیف

خوزستان

ترا تخت جمشید می‎نامم

و آن مردان سنگی با فرهنگ

قامت افراشته بر فراز قرون

ترا ، مشهد مرغاب می‎نامم ،

کوروش بزرگ ،

و نخستین منادی آزادی بشر

خوزستان

ترا ، شیراز می‎نامم

رکن‎آباد و مصلی

بهار و عطر شکوفه‎های بادام و زرد آلو

حافظ ، تجلی‏گه روح « همه ایرانی »

و سعدی شیرین گفتار ،

سرو ناز و لاله‎های خونین کفن .

خوزستان

ترا ، مولای بلخ می‎خوانم .

و آن « نی» که هنوز،

شکایت گوی

جدایی هاست .

خان‌گاه و زاویه ،

سماع و شعرناب ، و عروج تا به مبدا .

خوزستان

ترا ، « توسِ» مقدس می‎ نامم .

مقدس‎ترین خاک جهان ،

سرزمین کاخ نظم بلند ،

ای بی گزند از باد باران ، (2)

ای « پارسی ویج »

خوزستان

ترا ، « ایران و یج » می‎نامم .

ترا ، همه‎ی ایران می‎نامم .

در تو ،

هیرمند و اروند ،

سند و سپیدرود ،

کارون و آموی ،

دجله و کورش و ارس ،

البرز و الوند ،

هندوکش و زاگرس ،

در هم آمیخته‎اند .

مرا نیز رخصتی ده ،

تا بر شمشیرت بوسه‎زنم ،

و گرد رزم ، از خفتانت بسترم .

_______________

1ـ- برادر هم رزم ، روانشاد ملامصطفی بارزانی ، رهبر پارت دموکراتآن سوی مرز که گفت : «هر کجا کرد زندگی می‎کند ، آن جا ایران است» .

2- ـ پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند

(فردوسی)

 

پاسخی بگذارید

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: